🟢آیسا؛ دلیلِ امیدم به آینده ایران است!🟢

🟢آیسا؛ دلیلِ امیدم به آینده ایران است!🟢

🇮🇷 @darvishnameh

۱️⃣ چند سالی می‌شود که با پدر و مادر شریف آیسا – فیروزه یزدی و علی سبزی‌پور – دخترک شیرین‌زبان و دوست‌داشتنی اهوازی از طریق همین شبکه‌های اجتماعی دوست هستم و به این دوستی مفتخرم …

۲️⃣ اگر حضور محمد درویش در جهان به اندازه آفرینش نسلی موثر بوده که عمیقاً عاشق سرزمینش باشد، او بی‌شک رضایت‌مندترین آدمِ روی زمین است!

۳️⃣ به نسل آیسا، کیانا، زهرا، رامنیک، بانو، هستی و آریانا … به نسل دهه‌ی نودی‌ها بسیار حتی بیشتر از دهه هشتادی‌ها که در هزار و چهارصد و یک گل کاشتند، امیدوارم. آنها اهل پذیرش حرف زور و یکسان‌سازی اجباری نیستند؛ آنها مطالبه‌گر، شجاع و بسیار صادق‌تر از نسل من هستند؛ آنها فقط برای از دست رفتنِ گاوخونی، هورالعظیم، ارومیه، بختگان، آلماگل، جازموریان، زاب و چم‌شیر اشک نریخته و مرثیه سرنمی‌دهند؛ بل شجاعانه می‌جنگند تا طبیعت‌ستیزانِ تمامیت‌خواه را تادیب کنند و این مدیونِ پرورش یافتن در دامان والدینی خردمندتر و شجاع‌تر در دهه پنجاه و شصت است! والدینی که اگرچه خود سوختند، اما با پرورشی درست، جسورانه و هوشمندانه اجازه نمی‌دهند تا سرنوشت کودکان‌شان، تکرار حسرت‌های آنها باشد!

۴️⃣ راستش حکایت نسل ما، حکایت آن ابری است که به قول حسین منزوی عزیز به اجاق پیر خدمت کرد و حکایت سکوت در مواجهه با باغبانی است که بر غارت نظارت کرد … اما حکایت نسل آیسا، سرود امید، ژینایی و تاب‌آوری دوباره است؛ شک ندارم!

سیزده‌بدرِ هزار و چهارصد و دو، گوارای وجود …

ریشه‌ی سرو جوان با خاک صحبت می‌کند

از عذاب تشنگی با وی حکایت می‌کند

با زبان خشک برگش، بید می‌گوید که : آه

ابر هم دارد به باغِ ما خیانت می‌کند

این خیانت نیست – گوید نارون با پوزخند –

ابر دارد به اجاق پیر خدمت می‌کند

باد هم دردانه می‌پیچد به گرد ساقه‌ای

ساقه زان همبستگی احساس جرئت می‌کند

تن به نزد ساقه‌ای خشکیده چون خود می‌کشد

تا بگوید که : تبر! اینجا حکومت می‌کند

هیچ می‌دانی؟ خبر داری؟ رفیق سوخته

که عطش با آتش سوزنده وصلت می‌کند؟

جوی خشک و برکه‌ی خالی حکایت می‌کنند:

تشنگی امسال هم دارد  قیامت می‌کند

هر درختی را که می‌خشکاند از بن، تشنگی

تیشه در بین اجاق و کوره قسمت می‌کند

باغبان ما شریک دزد و یار قافله

ایستاده است و بر این غارت نظارت می‌کند

ساقه‌ی دوم نمی‌گوید جواب و اولّی

از طنین گفته‌های خویش وحشت می‌کند

ـ هر گره در ساقه‌ها، گوشی است ـ می‌گوید به خود

و سپس لرزان به جای خویش رجعت می‌کند …

#بهانه_های_سرکردن_زمستان
#آیسا_سبزی_پور
#دلنوشته‌_های_محمد_درویش

https://www.instagram.com/reel/CqiQPoSA1D4/?igshid=MjljNjAzYmU=

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.