اين روزها و در فاصلهي كوتاهي كه تا دهمين دورهي انتخابات رياست جمهوري ايران اسلامي وجود دارد، شاهد گرماي روزافرون رقابتهاي داوطلبين ورود به ساختمان پاستور هستيم. فقط كافي است تا سر خط خبرها از هر يك از دو اردوگاه موسوم به اصلاحطلب يا اصولگرا را بخوانيم تادريابيم تا چه اندازه اين تنور انتخاباتي در بين هواداران اين دو اردوگاه گرم و سوزان شده است. با اين وجود، هر چه بيشتر در بين سخنان داوطلبين محترم جستجو ميكني و هر چه دقيقتر محتواي بحثها و ادعاهاي دوطرف را مورد ارزيابي قرار ميدهي، كمتر ميتواني نشاني از گرايههاي محيط زيستي در بين طرفداران هر يك از دو اردوگاه اصلي سياسي كشور بيابي! چرا؟
چند كشور را ميتوانيد در جهان شماره كنيد كه در بالاترين و مهمترين ميثاقنامهي ملّي خويش – يعني قانون اساسي – يك اصل را به حفظ محيط زيست اختصاص داده باشند؟ اصلي كه در آن صراحتاً لازمهي حيات اجتماعي رو به رشد كشور با حفظ محيط زيست پيوند خورده و رسالت پاسداري از آن برعهدهي يكان يكان شهروندان حقيقي و حقوقي ايراني قرار گرفته است. آيا ميتوان پرسيد: تمهيدات داوطلبين نشستن بر صندلي عاليترين مقام اجرايي كشور براي صيانت از اصل 50 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران چيست؟
تأملبرانگيزتر آن كه در سند چشمانداز 20 سالهي ايران – 1404 نيز به صراحت يكي از ملزومات تحقق رفاه ملّي، برخورداري ايرانيان از محيط زيست مطلوب قيد شده است. امّا همچنان نگارنده و بسياري از طرفداران محيط زيست بايد در حيرت و حسرت باشند كه چرا در فاصلهي كمتر از 45 روز به موعد انتخابات رياست جمهوري، هنوز مطالبات محيط زيستي در مباحث و سخنرانيهاي كانديداهاي رياست جمهوري كليد نخورده است؟ و هنوز کسی برای پاسداری از شرف ملّی ایرانیان برنامهای ارایه نداده است؟!
يادمان باشد:
كشوري كه دچار عارضهي فقر اقتصادي باشد؛ كشوري كه از تورم رنج بكشد؛ كشوري كه تأمين اشتغال و مسكن براي اغلب شهروندانش يك رؤيا باشد و كشوري كه مورد تهديد و تحديد قدرتهاي ريز و درشت منطقهاي و جهاني قرار داشته باشد، همچنان اين فرصت را دارد تا با اعمال مديريتي بخردانه، انعطافپذير و مبتني بر منافع ملّي، بر مشكلات پيشگفته فايق آمده و چشماندازي روشن و اميدبخش براي مردمش به تصوير كشد.
امّا سرزميني كه اندوختههاي طبيعي و ثروتهاي بيمانند محيط زيستياش را از دست داده باشد؛ سرزميني كه از ذخاير ژنتيكي ناهمتا و يگانهاش تهي شده باشد و سرزميني كه حتا براي زيستمندان گياهي و جانورياش امن نباشد؛ هرگز نخواهد توانست آن نسخ خطي يگانه را مرمت كرده و وضعيت پايداري زيستمحيطياش را مجدداً به حالت پيشين بازگرداند. هر چیزی را میشود مرمت و بازسازی کرد جز شرف از دست رفته را … و طبیعت وطن؛ شرف ملّی ماست.
از همين روست كه در جهان امروز، به درستي يكي از شناسههاي اصلي مؤيد شادابي هر ملّت و سرزميني را در كيفيت شاخصهاي مرتبط با منابع طبيعي و محيط زيست آن كشور جستجو كرده و عيار ميزنند. چرا كه هر نوع فعاليت توسعهاي، تنها در صورتي پايدار و مقرون به صرفه خواهد بود كه بر بستر محيط زيستي پايدار و شاداب شكل گرفته باشد؛ محيط زيستي كه توان زيستپالايي خود را همچنان دراختيار داشته و ميتواند آلودگيهاي پيرامونش را از وجودش بزدايد.
طبیعت ایران، شرف ملّی ماست
اميد كه نخبگان دولتسالاري كه تصميم به تصاحب صندلي رياست جمهوري ايران عزيز را دارند، با درك درست اين ملاحظات بكوشند تا برنامههاي محيط زيستي خود را – همگام با ديگر رويكردهاي خود در حوزههاي سياست، اقتصاد و فرهنگ – سامان بخشيده و سازوكارهاي پايش و صيانت از آنها را با رأيدهنگان ايراني در ميان نهند.
باور كنيد كشوري كه شمار سيلهاي حادثهخيزش در طول چند دههي گذشته تا مرز 900 درصد افزايش يافته است؛
كشوري كه ميزان نرخ فرسايش آبي و بادياش به بيش از شش برابر ميانگين جهاني رسيده است؛
كشوري كه آثار فرونشست زمين و افت سطح آبهاي زيرزمينياش در بيش از 80 درصد آبخوانهاي اصلياش نمايان شده است؛
كشوري كه تنها خسارت آلودگي هواي آن در پايتختش از مرز 8 ميليارد دلار در سال گذر كرده است؛
و سرانجام كشوري كه وضعيت پايداري محيط زيستش از 136 كشور ديگر جهان فاجعهبارتر است؛
ديگر مجالي ندارد تا ملاحظات محيط زيستياش دستكم گرفته شود و همچنان عاليترين مقامهاي اجرايياش به آن بيتفاوت بمانند.
مردم ما حق دارند تا از انرژي پاك، هواي پاك و آب و خاك پاك هم بهرهمند باشند؛ مردم ما حق دارند تا به جاي استفاده از سوختهاي فسيلي و سوزاندن درختان جنگلي ارزشمند خود، بخشي ار نيازهاي گرمايشي و روشنايي خود را از محل استحصال نور خورشيد و نيروي باد و توان لايزال زمينگرمايي و قدرت فناناپذير و ماناي جزر و مدي تأمين كنند.
دواطلبين ورود به ساختمان پاستور!
براي تأمين آسمان آبي و حراست از شرف ملّی ايرانيان چه كرده يا ميخواهيد بكنيد؟!
مؤخره:
این مقاله با عنوان: «جايگاه فراموش شده محيط زيست و منابع طبيعي در برنامههاي داوطلبين ورود به ساختمان پاستور» در شماره روز چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت 88 روزنامه همشهری منتشر شده است.
در همین باره و از همین نویسنده:
–بياييم مطالبات خود را از رييس جمهور آينده به اشتراك نهيم
– همايشي كه بايد قدر آن را بدانيم
– آنچه که طرفداران محیط زیست از رییسجمهور آینده میطلبند!
– چرا وزن محیط زیست در مباحث انتخاباتی هیچ تنوری را گرم نمیکند؟
– چرا محيط زيست و منابع طبيعي را به بازي قدرت راه نميدهند؟!
– مطالبات محیط زیستی از رییس جمهور آینده – ۲
– آقای رییس جمهور! محیط زیست عبارت است از برقراری ارتباط – 3
– آقای رییس جمهور: برای مهار ناپایداری سرزمین چه برنامههایی دارید؟ – 4
آياهنوزهم محيط زيست ماشرف ملي ماست؟؟؟
بعيدمي دانم.!!!
اگر محیط زیستی که اینگونه فرسوده ایم، شرف ملی ماست که وای بر ما. اما … و اما شرف ملی ماست همین محیط زیست ما! نگاه کن و ببین که شیخکهای جنوب خلیج فارس چگونه با بکاربردن نامی مجعول برای این پاره تن ایرانیان شرف ملی ما را به بازی گرفته اند و ما عملاً کاری نمی کنیم.
درود بر شما خانم متین فر عزیز.
دريغ است كه ايران ويران شود…
عكسهاي هوايي مربوط به سه دوره شامل سال 46، 73 و 85 را براي تغيير سطح جنگل بررسي ميكردم. براستي شرم آور بود. اين تصاوير را در وبلاگم خواهم گذاشت تا سندي موثق بر روزگار سايه طبعيت به دست داده باشم.
اي دريغ …
جناب سهرابی عزیز بسیار مشتاقم تا آن عکسها را ببینم. می دانید که مسئولین سازمان جنگلها با استناد به همین عکسها و تصاویر ماهواره ای ادعا دارند که مساحت جنگلها افزایش یافته است!
عكسهارا در وبلاگ گذاشتم.
جناب سهرابی عزیز
با سپاس از شما. لطفا درج فرمایید که نام روستا چیست و موقعیت جغرافیایی آ« کدام است و هم اکنون در کدامیک از استانهای شمالی کشور قرار دارد.
متشکرم و منتظرم.
سلام
خودم نيز علاقه داشتم كه به صورت مبسوط و مشروح و مستدل مطالب را بگذارم. به طور تعمدي مبحث را سر بسته مطرح كردم. دو دليل داشتم. اول اينكه نميخواهم گرفتن هرگونه داده براي ساير محققان از اين كه هست پيچيده تر شود. دوم آنكه چون براي اين دادهها به چندين مرجع قانوني تعهد دادهام. الان هم تنها دلگرمي ام به ان است كه حضرات خوشباختانه چندان اهل اينترنت نيستند. در ضمن نكتهاي براي حضور در دادگاه دست آنها ندادهام. تجربههاي قبلي در اين زمينه بسيار تلخ بود. فضا آلوده تر از آن است كه بتوان چنين بي ابا مطلبي را مطرح نمود. تمايل دارم كه از شاخ گربه پرهيز نمايم. تنها ميخواستم كه هموطنان ببينند، شايد باور كنند، شايد. آدرس عكسها را ميتوانم بگويم كل شمال. از آستار تا گليداغي. همه جا وضع بر همين منوال است. اي بسا بدتر و بدتر.
آه اگر آزادي سرودي مي خواند
كوچك
همچون گلوگاه پرنده اي،
هيچ كجا ديواري فرو ريخته بر جا نمي ماند.
ساليان بسيار نمي بايست
دريافتن را
كه هر ويرانه نشاني از غياب انسانيست
كه حضور انسان
آبادانيست …
آقای هرمز سهرابی عزیز:
نگران نباشید. اطلاعات مربوط به آن روستا را منتشر کنید. در شهر خبری نیست! درثانی اگر قرار بر تهدید و ارعاب باشد که من باید تاکنون مدتها پیش از خیر مهار بیابان زایی گذشته بودم! لطفاً یا اطلاعات دقیق به خوانندگان بدهید و یا اصلاً وارد این مقوله نشوید. من می خواهم موضوع را پیگیری کنم. باید به فکر محیط زیست وطن بود و در این راه باید بتوانیم اندکی ایثار کنیم. وگرنه به ما نتوان گفت: طرفدار محیط زیست وطن. درود بر شما. منتظرم.
بازهم سلام
پيام جديد شما براستي دلگرمم كرد. اما نبايد تعجيل كنيم. قرار است در همين منطقه يكي از دانشجويان دكتري، در قالب رساله، جوانب و جوارح و دلايل اين تخريب را بررسي نمايد. آنهم به طور مفصل. از ابتداي تيرماه كار خود را آغاز خواهد كرد. همچنين قرار است اطلاعات اراضي ملي و مستثنيات از ادارات ثبت احوال اخذ و با هر سه دوره تطبيق داده شود. اگر پيش از رسيدن به نتايج مستدل هياهويي به پا شود مطلب عقيم خواهد ماند. ديگر آنكه تجربهي قبلي در زمينهي احداث جاده در جنگل آموزشي پژوهشي خيرودكنار نشان داد كه اينگونه نميتوان راه به جايي برد. تازه اين حادثه در حال وقوع بود و هيچ كاري با آن همه پيگيري از ما برنيامد و نتوانستيم پيشگيري نماييم. تنها نعمت ديدن مجدد آن جنگلها را از دست داديم. شايد مطلب اول مرا مطالعه كرده باشيد. سرشكستگي آن و موارد مشابه باعث شد وبلاگ و رويهام را تغيير بدهم. آدرسهاي زير مربوط به احداث جاده در قلب منطقه حفاظت شده البرز است. با طرح آن مبحث اداهي منابع طبيعي سناريويي ترتيب داد كه ما در مقابل اهالي روستا قرار گرفتيم. در حالي كه بحث در بارهي ضعف مديريت بود. تازه مخاطب مرتبه قبلي عام تر از اين دفعه است. اينبار مسول طرح جنگلداري و دستگاه مربوط به ايشان ادامهي بررسيها را ناممكن خواهند كرد. آنوقت است كه باز علي ميماند و حوضش.
http://jangalbaniran.blogfa.com/post-13.aspx
http://mbisarzamin.blogfa.com/post-7.aspx
اندكي صبر (شايد)سحر نزديك باشد.
هرمز جان انگار مثل تو مثل آن مارگزیده ای شده که از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسد. اشکالی ندارد. هر جور مایلی عمل کن. اما یادت باشد که من همواره آماده ام تا از موضوعات مهمی که در دل نهان داری و پیگیری آن به نفع محیط زیست وطن تمام می شود، دفاع کنم. درود بر تو و همچنان منتظر می مانم.
بازهم سلام
به نظرم آمد دلايلي كه براي شما نوشتم را بهانه پنداشتيد. مشكلي نيست. به حمد و قوهي الهي و به يمن هموطني با ملت شريف ايران و حكومت قانون در اين سرزمين پرگهر،از اينگونه موارد كم نيست. از فردا به دنبال منطقهاي تخريب شده تر از اين خواهم گشت و اطلاعات آن را در اختيار شما ميگذارم و منتظر نتايج پيگيريهاي شما خواهم ماند.
راستي من حتي نميدانستم كه داروين در اواخر عمر افسرده شده بود. اما مشتاقم دليلش را بدانم.
خوشحالم و برای موثرتر بودن جستجوی شما دعا می کنم. داروین در خاطراتش می نویسد: «در جوانی همواره از خواندن رمانهای شکسپیر لذت می بردم … از شنیدن قطعات کلاسیک موسیقی پرواز می کردم و دیدن نمایشنامه های کمیک مرا به وجد و سرور می رساند. اما در تعجبم که چرا همگام با افزایش دانایی ام و اطلاع از این حقیقت که هوشمندی بشر، حاصل چیزی جز یک تصادف ساده نبوده است، دقیقاً آن بخش از وجودم که به واسطه اش می خندیدم و از روزگار لذت می بردم و به آینده امیدوار می ماندم، در من حقیرتر و حقیرتر شد تا سرانجام مرد و رفت!» هرمز عزیز: به قول استاد محیط طباطبایی: آن دل که می فهمد، می سوزد و به قول شریعتی عزیز: میوه درخت دانایی تلخ است! یادت باشد دوست من.