چه خوب که اروند شما نمی‌داند غم را با چه می‌نویسند!

    یادداشت زیر را یکی از خبرنگاران با سابقه‌ی دویچه‌وله – رادیو صدای آلمان – برایم ارسال کرده است. بهانه‌ی آفرینش این یادداشت، درخواستی بود که از خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی به مناسبت آغاز پنجمین سال فعالیتش داشتم.
    خانم فریبا والیات، امروز یادداشت خویش را از ساحل زیبای جزیره‌ای در دل اقیانوس اطلس به نام فورته‌فنتورا برایم ارسال کرده‌اند. رفته بودند آنجا که استراحت کنند و دمی از هیاهوی آدم‌زمینی‌ها درامان باشند. اما یادداشت‌های محمّد درویش، نگذاشت تا آن آرامش کامل شود. چنین خوانندگان مسئولیت شناسی برایم بسیار ارزشمند هستند و باید بدانند که از حضور و همراهی‌شان توانی مضاعف برای ادامه راه می‌یابم.
    اینک شما را دعوت می‌کنم تا از نظرگاه فریبا والیات نسبت به کلبه‌ی مجازی مهار بیابان‌زایی آگاه شوید:

     آقای درویش گرامی
 
     سلام. سرانجام توانستم در آرامشی که طبیعت زیبای جزیره‌ای در دل اقیانوس اطلس برایم فراهم کرد دل‌نوشته‌های وبلاگتان را بخوانم و چقدر خوشحالم از این بابت که چنین فرصتی نصیبم شد. البته قسمتی از آنها را که توانستم همراه خودم ببرم، خواندم تا نظری که از من خواسته بودید به واقعیت نزدیک‌تر باشد. راستش صرف این که نظرات خوانندگان را پرسیدید و خود را پذیرای انتقادها نیز کردید برای من ارزش دارد. همه چیز این وبلاگ برایم با ارزش است. چون در جامعه‌ای با ارزش‌های وارونه که پول و «خود» نبودن معیار تمامی ارزش‌ها قرار می‌گیرد، آفرینش وبلاگی که به مسئله‌ی «جانبی» و «بی‌اهمیتی» مثل محیط زیست می‌پردازد، خود حاوی ارزش است و شایسته‌ی قدردانی.
    آنچه که مطالب شما را برای من جذاب می‌کند پرداختن به موقع به مسایل مبرم زیست‌محیطی ایران است، البته تا جایی که وقت و توان شما اجازه می‌دهد. جای به جای مسایلی متعدد را دیدم که به اشکالی مختلف بیان شده بودند، گاهی به شکل گزارش و  گاهی به شکل مصاحبه، گاهی نقد و نظر و گاهی هم از دیدگاه فرزندتان که برایم بسیار جذاب بود
     می‌دانم که پروراندن یک وبلاگ به تنهایی به چه معنا است می‌دانم چقدر توجه و وقت و هوشیاری می‌خواهد. اما شما در هر حال موفق بودید چرا که از نظر من عنصر عشق بیش از همه نقش بازی کرد. تنها عشق است که می‌تواند موانع را اینچنین از میان بردارد. درج نظرات و نوشته‌های صاحب‌نظران و معرفی آنها نکته‌ی مثبت دیگری بود که نظر مرا به خود معطوف کرد. همچنین پرداختن به مسایل بین‌المللی نیز حایز اهمیت بود که البته من تصور می‌کنم با توجه به انبوه نوشته‌هایی که در این مورد وجود دارد، شاید بشود بیشتر به این مسئله پرداخت. اگرچه که من مشکلات درج مطالب خارجی‌ز‌بان را می‌شناسم. باید بر زبان‌های خارجی مسلط بود باید به منابع مختلف دسترسی داشت و از همه مهم‌تر باید توان و وقت ترجمه را داشت که این همه برای یک نفر با دغدغه‌های متعددی که زندگی در جامعه‌ی ایران به همراه می‌آورد آسان نیست.
     به هر صورت من خوشحالم که با خواندن مطالبی از وبلاگ شما ایده‌های جدیدی گرفتم تا بعد شاید با کمک شما به آن بپردازم. مثل آلودگی‌های ناشی از جنگ در غرب و جنوب ایران، مثل آینده و جنگ بر سر آب، مثل کودکان و کتاب‌های زیست‌محیطی یا آموزش و پرورش و محیط زیست
     در پایان بگویم چه خوب که اروند شما نمی‌داند غم را با چه می‌نویسند. ایکاش می‌شد ندانست غم را چگونه تجربه می‌کنند. ساحل اقیانوس اطلس در جزیره‌ی فورته‌فنتورا – که یکی از جزایر قناری است – زیبا بود، اما نه به زیبایی ساحل صاف و آرام دریای خزر.  در این جزیره برخلاف سایر جزایر قناری باران کم‌تر می‌بارد؛ به این خاطر که به آفریقا نزدیک‌تر است. اما دولت اسپانیا بیشترین تلاش را برای کاشتن درخت و گل و زیباسازی محیط انجام داده و توانسته این جزیره را پذیرای هزاران میهمان سازد. در لابلای درختان که قدم می‌زدم یاد جزیره‌ی کیش خودمان می‌افتادم و زیبایی‌های مناطق مختلف ایران از ذهنم نمی‌رفت و این جیوه‌ و آلودگی لعنتی ناشی از جنگ که خاک جنوب و غرب کشورمان را حافظ یادگارهای روزهای سخت و خونین تاریخ کشورمان ساخته است
      خوب نگاه می‌کردم دریغ از تکه‌ای آشغال چه در خیابان‌ها و چه در کناره‌ی ساحلی و یاد سی و سه پل و زاینده رود خودمان می‌افتادم که وقتی برای اولین بار آنجا را مشاهده کردم به غیر از زیبایی خیره‌کننده‌اش تصویر زباله‌های درون رود و اطراف چقدر غم‌آنگیز بود ایکاش دست کم اگر فرصت تجربه‌ی غم را به ما دادند توان بازگویی آن با کلمات را نیز به ما می‌دادند
     آرزو می‌کنم توان‌تان چندبرابر شود و همچنان ادامه دهید و روزی که گرد پیری بر سرتان نشست و وقت ترک این دیار و رهایی در دیار دوست رسید،‌ پسرتان و هم‌نسل‌های ارونددوست ایران، راهتان را ادامه دهند و آنچه روزگاری پدر اروند می‌نوشت را به عمل تبدیل کنند.
 

موفق باشید
فریبا والیات

   در همین باره:
  – خواندن وبلاگ شما، رشته تحصیلی‌ام را عوض کرد! – نفیسه ب.
  – مهار بیابان‌زایی یعنی: دل به دریازدن و دل به کام نهنگ سپردن – سید جعقر سید اخلاقی
  – نوشته های درویش مرا یاد آثار استاد دکتر باستانی پاریزی می اندازد – حمیدرضا بی تقصیر
  – همیشه حاوی مطالب و اخبار تکان‌دهنده در باره تخریب محیط زیست از یک سو و دیدگاه‌های جدید برای حفاظت از آن از سوی دیگر – سید رضا صفوی
  – شاید روزی او و پسرش جنبش کمربند سبزرا نه تنها در ایران بلکه در جهان تاسیس کنند – طاهره انصافی مقدم
  – فرازها و فرودهای مهار بیابان‌زایی از دید خوانندگانش

  – درویشی که من می شناسم، کشکولش خالی نیست!

3 فکر می‌کنند “چه خوب که اروند شما نمی‌داند غم را با چه می‌نویسند!

  1. شقایق

    من هم آرزوی زیبای این دوست عزیز را تکرار می کنم که امیدوارم توانتان چندین و چند برابر شود…
    موفق باشین

  2. محمد درویش نویسنده

    تکرار آن آرزو … مرا یاد شعر مشهور عزیزترین شاعر زندگیم می اندازد: آنجا که می گوید: … روی زیبا دوبرابر شده است … زنده باشید و سرافراز و بانشاط چون امروز …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.