پارکهای ملّی در شمار ارزشمندترین پارههای وطن هستند. پارههایی که این روزها اغلب آنها به دلیل قهر طبیعت از یک سو و آزمندی بشر از سوی دیگر با تهدید و تحدیدهایی روزافزون مواجه شدهاند. این که چرا به پارک ملّی نیاز داریم؟ این که هماکنون چه وضعیتی بر پارکهای ملّی ما حکمفرماست و این که چه باید کرد تا توان زیستپالایی این زیستگاههای ارزشمند دوباره به شرایط مطلوب بازگردد؛ موضوع گفتگوی نگارنده و همکار عزیزم دکتر فرهنگ قصریانی است در میزگرد روزنامهی اطلاعات که در دو شماره اخیر آن روزنامه – صفحه 5 روزهای سهشنبه و چهارشنبهی گذشته (پنجم و ششم خرداد 1388) – منتشر شده است.
این گفتگو را بخوانید تادریابید که چرا ساخت 4 هزار کیلومتر راه میتواند افتخار نباشد!
درویش دلریش گراهی روزگاری پارک ملی کویر ملقب به سرنگتی ایران بود دوستان بهترین مناطق دشت مسیله و کوه های 12 امام را که زیستگاه آهو و گور بود حفاظت شده کرده و استخوان پاره هایش را پارک ملی کردند گور سال 62 نابود شد خالا هم کارشناسان کارنشناس مدعی هستند که به دلیل حفاظت شدید یوز در پارک مانده خیر کفتار راه راه به قربانتان برود یوز به خاطر دور افتاده بودن زیستگاهش و خوردن خرگوش زنده مانده نه زحمات فلان دکتر ظامرا چند سال پیش مدیر کل یک استان به شکاربان ها(لفظ محیط بان در کشور گل و بلبل گزافه گویی است)گفته جلوی من از کل و بز و قوچ و میش حرف نزنید !بله وقتی شرکت ایران خودرو و موضوع شیرین آلودگی هوای تهران است بز وپازن چه معنی دارد!پریشب اخبار شتکه 3 یک شکاربان را در پارک کویر نشان می داد با 250000تومان حقوق گمان می کنید وی توانایی انجام کار داشته باشد چنر سال پیش قرار شد شکاربان ها را فوق دیپلم بگیرند که بین آنها چند کارشناس هم سبز شدند چند نفر از آنها را شنیده ام که شبها می ترسند بیرون بروند و به جای گشت برای کارشناسی ارشد درس می خوانند راستی درویش خان جای شما خالی پارسال به همت ایران خودرو!همایشی در باره ارزیابی محیط زیست برکزار شد واقعا دستشاندرد نکند دو روز خوردم البته باید از شرکت شل و صد البته علیاحضرت ملکه الیزابت دوم هم که جزو هامیان همایش بودند سپاس گذاری کنم در ساعت 10 روز نخست در نخستین پدیرایی 5 پای سیب و 3 لیوان شیر کاکایو را به یک ضربت نوش کردم(بیاد یوز های گشنه کویر!)آقا چه باقالی پلو وکباب بختیاری آقایان دکتر که به هنگام خواندن مقاله شق و رق بودند بر سر دسر و ماهیچه مانند درندگان راز بقا به هم می جنگیدندو اسف بار تر اینکه خودشان به هم می گفتند که عجب مزخرفاتی نوشتیم هیهات!