دوست جوان و فرزانهام، دکتر کمالالدین ناصری عزیز، این روزها خود را به همراه شاگردانش سخت به دامن طبیعت پرتاب میکند. از او خواسته بودم تا تحفهای از سفرهایش را با خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی به اشتراک نهد.
او نیز مطابق معمول، درخواست محمد درویش را زمین ننهاد و گزارش مصور پیش رو را برایتان پیشکش کرده است.
ضمن سپاس از کمالالدین عزیز، خواستم بگویم: همچنان لذتی که طبیعت به من میدهد، بیشتر است! زیرا زخمها و جراحتهایش را با تمام وجودم درک میکنم.
درود بر مهندس درویش عزیز
طبیعت ایران برای دوست دارانش منبع لذت و هم مایه رنج است. از چند صاحب نظری که پرسیدم، نمیدانستند آیا لذتی که طبیعت به آنان میدهد، بیشتر است یا رنجی که از تخریب آن می کشند. من نیز چنین ام و شما نیز احتمالاً. می اندیشم که هرکه در این عرصه بیشتر می داند و می بیند، لاجرم آن دو حسش نیز تیزتر می شود.
چند روز گذشته را به بهانههای مختلف به طبیعت رفتم. با دیدن زیبایی های نوبهار در کنار زشتی های تخریب طبیعت آن دو حس متضاد را بار دیگر چشیدم. از زیبایی های آن عرصه قبلاً برایتان چند عکسی فرستادم. چند عکس هم برای زنهار و تنبیه مردم و متولیان ارسال می کنم. هر چند می دانم که مشتی نمونه خروارهاست.
عکس های 1 و 2 نمونه ای از فرونشست وسیع زمین در منطقه عشق آباد حدفاصل نیشابور و کاشمر هستند. عرصه ای شورهزار با گیاهان شور روی که در محاصرهی مزارع کشت جو، چاههای عمیق و اخیراً باغهای پسته قرار گرفته است.
عکس 3 مربوط به اولنگ بسیار زیبایی در نزدیک روستای آب باریک است، منطقهی نسبتاً دورافتادهای بین مشهد و تربت حیدریه. شما ارزش و اهمیت اولنگها را بهتر از من میدانید، به ویژه که زیستگاه و مایهی حفظ تنوع برخی از گونههای پرندگان مناطق خشک و نیمه خشک هم همین اولنگها هستند. از دیدار چنین عرصهی زیبایی شادان بودم که منظرهی زشت بالادست آن تمام روزم را خراب کرد. قسمت بالای این اولنگ با شیوهای غارت گرانه و مغول وار تخریب شده است. خاکرویی را برای استفاده در گلخانهها و گل فروشیها برداشته و بردهاند و در آینده هم خواهند برد (این را یک چوپان برایم بازگو کرد).
عکس های 4 و 5 و 6 همان عرصه را نشان می دهند. وسعت و زشتی این غارت را ببینید. این مورد را به اداره کل منابع طبیعی خراسان رضوی منعکس خواهم کرد، اما از نتیجه بخش بودن آن مطمئن نیستم.
با تأسف باید گفت که بسیاری از این بوم سازههای بی نظیر و کمیاب در مناطق خشک و کوهستانی کشور در حال نابودی هستند. به ویژه که برای کشت های آبی یا دیم مساعدند و قربانی شخم زدنهای دایره وار از سمت خارج به مرکز می شوند و به دنبال آن زوال و نابودی چشمه ها و منابع آبی رخ مینماید. سهراب گفت: مردمان سر رود آب را می فهمند. آیا هنوز هم میتوان چنین گفت؟
بد نیست یادی هم بکنیم از علفزارهای مرطوب آذربایجان که با داشتن شرایط مشابه، یکی از پرتولیدترین و زیباترین بومسازههای علفزار در کشور هستند؛ ولی متأسفانه به شدت در معرض تهدید نابودی قرار گرفتهاند و بخشهای وسیعی از آنها تاکنون ناپدید شده است. چند سال پیش، از رئیس اداره منابع طبیعی چالدران نحوهی تخریبهای پنهانی و شخم زدنهای شبانه ی این عرصه ها را شنیدم و هم داستان کم توانی ادارات منابع طبیعی در پیشگیری از این تخریب ها را. در این منطقه، علفزارهای پایا و بلند قامت با شمار زیادی از گونههای با ارزش به گندم زار تبدیل می شوند.
کم افسردگی دارم اینجارو هم می خونم دپرس تر می شم….راستی یک ادرس می خواستم ازتون دستم نرسیده.
من شرمنده!