سازمان متولّی طبیعت ایران؛ تن‌پوشی گشاد بر قامتی لرزان و نحیف!

باورتان می شود؟ اینجا تالاب گندمان است - 23 مهر 1388

هفته‌ی گذشته شخصاً به تالاب گندمان در قلب پرآب‌ترین استان ایران – چهارمحال و بختیاری – رفتم تا پس از یک ماه از نزدیک میزان خسارت‌های واردآمده بر این زیستگاه منحصر به فرد آبی خاکی را در اثر رخداد آتش‌سوزی دریابم. دودی سپید سرتاسر تالاب را همچنان فراگرفته بود؛ شناسه‌ای که اثبات می‌کرد: آتش نهفته در جان گندمان هنوز سوزان است و حیات را بی مهابا به سیخ کشیده و می‌کشد.

هومان خاکپور در درون یکی از بخش های سوخته تالاب گندمان - 23 مهر 1388

باید در گندمان باشید و بر روی بافت اسفنجی و کم‌نظیر این پهنه‌ی ناب – که بی شباهت به حرکت بر روی تشک خوشخواب نیست –  راه روید تا دریابید که از کدامین زیستگاه یگانه سخن می‌گویم. به جرأت می‌توان گفت: خاک گندمان یکی از سبک‌ترین و حاصلخیزترین خاک‌های شناخته شده در ایران است که یکی از بیشترین مقادیر کربن آلی را در خود ذخیره کرده است؛ ویژگی بارزی که اینک بلای جانش شده و روند مهار کامل آتش را به بارش باران و امّا و اگر کشانده است.
افزون بر آتش غم‌انگیز گندمان، خبرهایی که از آتش‌سوزی‌های متعدد در چند رویشگاه جنگلی و مرتعی کشور در طول هفته‌ی گذشته منتشر شد؛ سبب گردید تا خواب خوش طرفداران مواهب طبیعی وطن به کابوسی بس نگران‌کننده‌تر بدل شود. به خصوص وقتی بدانیم که حدود 93 درصد از خاک پهناور ایران‌زمین عاری از هر نوع رویشگاه جنگلی طبیعی و مصنوعی است.

بخشی از تالاب که هنوز خیس است و حیات را پاسداری می کند ...

اینک این تردید و پرسش جدی مطرح است که اگر پس از گذشت بیش از یک ماه، هنوز نتوانسته‌ایم آتش نهفته در گندمان را به طور کامل مهار سازیم؛ چگونه قادر خواهیم بود که در برابر رخدادهایی به مراتب خطرآفرین‌تر، به قدرت توان سخت‌افزاری و نرم‌افزاری خود اتکا کرده و از تکرار فجایعی چون چرنوبیل هراس به دل راه ندهیم؟!
چنین است که به نظر می‌رسد، سازمان حفاظت محیط زیست کشور باید هر چه سریع‌تر نشان دهد که استعداد و توان پاسداری از مواهب ناب سرزمین مادری را چه در حوزه‌ی سخت‌افزاری و چه در حوزه‌ی نرم‌افزاری دارد و در چنان جایگاهی از نظر تقسیمات و سلسله مراتب اداری قرار گرفته که می‌تواند الزامات لازم برای تجهیز خود را در کوتاه‌ترین زمان ممکن فراهم سازد.
امید که مدیران و بدنه‌ی کارشناسی و تصمیم‌ساز سازمان حفاظت محیط زیست کشور خود بیش و پیش از هر شهروند ایرانی به عظمت مسئولیت خطیری که بر دوش گرفته‌اند، واقف شده و با خودباوری، دیگر اجزاء دولت و حکومت را به کرنش و تبعیت از قوانین حاکم بر طبیعت وطن وادارند.
ما همه منتظریم تا ببینیم چند تن از ایشان برای اجابت دعای باران چتر با خود می‌برند !
یادمان باشد:
کشوری می‌تواند از کیفیت زیست فرزندانش در چشم‌انداز آینده با آسودگی سخن گفته و برنامه‌ریزی کند که پیش از آن ثابت کرده باشد: آنچه که چیدمان توسعه در مملکت را مهندسی کرده و جانمایی می‌کند؛ تبعیت از هنجارها و آموزه‌های محیط زیستی است و نه پاسخ به نیازهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کوتاه مدت و یا چیرگی جزیره‌نگری در تبیین اولویت‌های منطقه‌ای و ملی. آرمانی که برای تحققش به اندامی ورزیده و چابک و در عین حال انعطاف‌پذیر در ساختار تشکیلاتی سازمان متولّی طبیعت ایران نیاز است.

توضیح: این یادداشت در سبزپرس هم منتشر شده است.

8 فکر می‌کنند “سازمان متولّی طبیعت ایران؛ تن‌پوشی گشاد بر قامتی لرزان و نحیف!

  1. اشکار

    درویش خان بهوش باشید همان بافت اسفنجی سوخته یکی از بهترین خاک های گلخانه ای و سرشار از گیاخاک (هوموس) می باشد آیا کسی بیشنهاد بهره برداری از خاک را در چند ماه گذشته نداده بود؟

  2. اشکار

    شنیده ام که در چنر سای گذشته همین بلا را بر سر بافتهای اسفنجی جمع شده در دره های مرتفع چالوس آورده بودند و جاک اسفنجی را دوستان گلخانه دار به یغما برده و تنها سنگ لاشه بر جای ماند

  3. افضلی

    سلام
    جناب آقای مهندس
    مدتهاست نوشته های شما را می خوانم
    از شما دعوت می کنم به وبسیات من و یک پاراگراف سر بزنید و شاید درد دل من که از مدتهاست به پرداختن به منابع طبیعی دلخوش کرده ام جالب باشد به خصوص در حوضه دانشگاه شیراز و دانشکده غریب منابع طبیعی که هنوز بنا به دلایلی! سر از خاک بیرون نیاورده است! اما نزدیک به 500 دانشجوی منابع طبیعی را دارد تربیت می کند!
    در ضمن نخواستم پیشنهاد تبادل لینک با شما را نیز مطرح کنم.
    با تشکر
    افضلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.