تاریخچه‌ی مطالعات ارزیابی بیابان‌زایی در ایران و جهان – 8

ارزیابی بیابان زایی می کوشد تا مهم ترین مولفه بیابان زایی در هر منطقه را تعیین کند.

      حسن احمدي (1376)، برخلاف ديدگاه فائو و يونپ (1984) كه نقش فشارهاي انساني را در ارزيابي فرآيند بياباني‌شدن اراضي پررنگ ديده؛ تنها سه معيار را در تكوين و شكل‌گيري بیابان‌هاي ايران و تميز آنها از يكديگر مهم دانسته و چنين معرفي كرده است:

1-         معيارهاي اقليمي،

2-         معيارهاي زميني (زمين‌شناسي، پيكرشناسي زمين و خاك)،

3-         معيارهاي پوشش گياهي – بوم‌شناسي.

       درصورتي كه پرویز كردواني (1378)، مسأله را ساده‌تر ديده و تنها عامل شكل‌گيري و مشخصه‌ی بارز بيابان را كماكان معيار اقليمي مي‌داند. اين در حالي است كه ديگران از جمله تريكار(1969)، ثروتي(1376)و خليلي(1378) به صراحت نگاه يك بعدي به اين پديده را رد مي‌كنند.

     با لحاظ اين ديدگاه، اختصاصي و مهاجري(1376)، با بينش همه سونگرانه‌‌تري، تلاش كردند تا ارزيابي واقعي‌تري از فرايند بيابان‌زايي ارايه دهند. آنها براساس نيازهاي مطالعاتي و ساختارهاي محيطي، اجتماعي و اقتصادي حاكم بر بیابان‌هاي ايران، روشي را معرفي كردند كه به سال 1995 با نام اختصاري «I.D.C» به ثبت رسيده است. در اين روش، 8 شاخص مؤثر در بيابان‌زايي معرفي شدند كه عبارتند از: سه عامل محيطي (آب و هوا، پيكرشناسي زمين و كيفيت و كميت منابع آب و خاك)، سه عامل انساني (تخريب منابع گياهي، تخريب منابع آب، تخريب منابع اراضي و خاك) و نهايتاً دو شاخص شدت فرسايش خاك و توان بازگشت‌پذيري و بازسازي بوم‌سازگان. گفتني است، اين روش در سطح 10 ميليون هكتار از عرصه‌هاي ايران مركزي از جنوب اصفهان تا سيرجان و بخشهايي از استان هرمزگان مورد بررسي و آزمون قرار گرفته و در نهايت پس از بازبيني، نقشه‌ی شدت بيابان‌زايي اراضي ترسيم شده است. مطابق يكي از مهمترين نتايج حاصل از اين تحقيق، تنها 25 درصد از منطقه‌ی تحت مطالعه داراي بيابان با منشأ محيطي(تاريخي) بوده كه امكان بيابان‌زدايي در آنها بسيار محدود و از نظر اقتصادي، غيرقابل توجيه است. بر 75 درصد باقيمانده، شرايط بياباني با منشأ انساني حاكم بوده، كه شدت بيابان‌زايي، فقط در 5 درصد از اين مناطق، آرام تا كم ارزيابي شده و در 70 درصد ديگر، متوسط تا شديد است. همچنين از ديگر نتايج اين تحقيق آنكه برخلاف 40-30 سال گذشته كه مهمترين عوامل بيابان‌زايي را مواردي چون بوته‌كني، قطع درختان برای مصارف سوختي، ساختمان‌سازي و چراي مفرط تشکيل می‌داد؛ تبديل اراضي مرتعي به كشاورزي و بهره‌برداري شديد از منابع آب با حفر چاه، به عنوان مهمترين عوامل بيابان‌زا در منطقه معرفی شده‌اند. با اين وجود، روش مزبور نيز خالی از نارسايي نبود که شايد يکی از مهمترين مشکلات آن، فارغ از تنوّع نسبتاً گسترده و تعداد زياد پيراسنجه‌های مورد نياز آن، تکيه بر شناسه‌های درون زيست‌بوم‌های بيابانی، به عنوان شاخص‌هايي برای ارزيابی جريان بيابان‌زايي بود؛ جريانی که مطابق تعريف در قلمرويي خارج از محدوده‌ی طبيعی بيابان اثرگذار بوده و خطرآفرين است.

ادامه دارد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.