آيا ما امانتداران خوبی برای پاسداری از مواهب استثنايي سرزمين مادری بودهايم؟ آيا بررسیهای موجود و سامانههای پايشگونهای که پيوسته در سراسرِ گيتی سرگرمِ ارزيابی کمّي و کيفي اين ذخاير ارزشمند هستند، گواهی میدهند که بايد به احترام مسئوليتپذيری و احساس تکليف ايرانيان در برابر ساير شهروندان دهکدهي جهانی و هم فرزندانِ فردای خويش کلاه از سر برداشت و يا اينکه ما را سزاوارِ … خواهند ديد؟! پاسخ روشن است؛ آنقدر روشن که برق آن بیترديد چشم وجدانهای آگاه و حتّا نيمهآگاه را هم آزار خواهد داد! راست آن است که وضعيت کشور از منظر شاخصهای پايداری زيستمحيطی نهتنها مطلوب نيست، بلکه از روندی قهقرايي نيز برخوردار بوده و از شيبی منفی تبعيت میکند؛ به نحوی که با توجّه به شاخصهای پایداری محیطزیست (ESI)، ایران با کسب نمرهي 5/44 در رتبهي یکصد و چهارم، یعنی پایینتر از کشورهایی نظیر سودان، چاد، بنگلادش، آنگولا و قرقیزستان و در کنار بورکینافاسو ارزیابی شده است. شایان توجه آنکه صندوق جهانی حيات وحش، فهرستی از کشورهايی که بيش از ۵۰ درصد مساحت آنها بيابانی و خشک است، ارايه داده که ايران نيز در شمار اين ۲۱ کشور قرار دارد. اين در حالی است که کمبود منابع آب و بيابانزايی يکی از مهمترين عوامل تهديد محيط زيست، زمينه ساز بسياری از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سياسی است. با اين وجود ايران در بين اين ۲۱ کشور باز هم در رتبهی پانزدهم قرار دارد. کشورهايی همچون ناميبيا، قزاقستان، عمان، الجزاير، امارات متحده عربی و موريتانی نيز در اين سياهه قرار دارند، امّا اين کشورها از نظر شاخصهای پايداری محيط زيست باز هم در رتبههايی بالاتر از ايران قرار دارند؛ به طوری که ناميبيا در پلهی ۳۲ جهان، قزاقستان ۷۸، الجزاير ۹۶ و امارات در رتبهی ۱۱۰ قرار دارند. بر پايهی ارزيابی ديگری که از منظر تغييرات «ظرفيت نگهداری يا پذيرش هر هکتار زمين» يا Land fit for cultivation در منطقهي خاورميانه به انجام رسيده است، ظرفيت نگهداری هر هکتار زمين از 45/0 نفر در سال 1975 به 27/0 نفر در سال 1995 کاهش يافته و در منطقهي عربی، اين نماگر از 18/0 به 13/0 نفر کاهش يافته است (Hoven، 2002). بنابراين، چنانچه نتايج پژوهش اخير را به کشور خويش هم تعميم دهيم، درمیيابيم که در سال 1975، ظرفيت پذيرش سرزمين ايران 35/73 ميليون نفر بوده که در سال 1995 به 01/44 ميليون نفر کاهش يافته است. به سخنی ديگر، وقتی در ابتدای مقطع 20 سالهي مورد مطالعه، جمعيت کشور کمتر از نيمی از ظرفيت پذيرش سرزمين را اشغال کرده بود، نابخرديهای مردمان چنان بود که 40 درصد از توان بالقوهي پذيرش کاسته شد؛ درنتيجه آشکار است اينک که جمعيت کشور به حدود 2 برابر ظرفيت نگهداری سرزمين رسيده است، چه بلايي و با چه روند شتابناکی بر اندوختههای زيستبوم نازل شود . شواهدِ پرشمار ديگري هم در تأييد دريافت فوق وجود دارند كه جملگي دلالت بر اُفت كارآيي سرزمين مادري با روندي شتابناك ميكنند. مثلاً در حوزهي محيط زيست، در حالی که کماکان سهم مناطق تحت حفاظت کمتر از ميزان استاندارد آن به نسبت گسترهي کشور است (حدود 7 درصد)، در حراست و پاسداری از همين مقدار اندک هم درمانده نشان دادهايم؛ به نحوی که در مقايسه با سال 1356 بيش از 50 درصد مناطق حفاظتشده و پناهگاههای حيات وحش کشور، قابليتهای لازم را برای ترميم و احياء – دستکم در کوتاهمدّت – از دست دادهاند. اين در حالی است که تعداد فعلی نيروهای متخصص سازمان حفاظت محيط زيست، هنوز به نيمی از تعداد و توان سال 1355 هم نرسيده است (مجنونيان، 1379). از منظری کلانتر، نهتنها هنوز از وسعت مراتع فرسودهي کشور نتوانستهايم کم کنيم، كه روند قهقرايي آن نيز پيوسته ادامه يافته است؛ همانگونه كه از شتابِ پاكتراشي جنگلها نتوانستيم بكاهيم ؛ همانگونه كه در پاسداری از حيات تالابها ناتوان نشان داديم؛ چارهاي جز تماشاي نزولِ كمّي و كيفي تنوّع زيستي نداشتيم؛ آبخوانهاي بيشتري را تهيشده ديديم؛ زميننشستهاي فراوانتري را درك كرديم؛ شورهزارهاي گستردهتري را بجا آورديم؛ به تلفاتِ خاك بيشتري اعتراف كرديم ؛ در جلوگيري از فزوني بيرويهي شمارِ دامها ناتوان بوديم، سموم بيشتري را به اندوختههاي آبيخاكيِ خويش تزريق كرديم و در نهايت، موفق به مهار جريان بيابانزايي كه نشديم، هيچ؛ شاهد تاخت و تازِ بيشترِ اين فرآيند ويرانگر هم بوديم. در واقع، به نظر ميرسد، بضاعتِ ستادهها و بازخوردهاي مثبت ناشي از اجراي چندين هزار طرح پژوهشي خاتمهيافته در بخش کشاورزی، منابع طبيعی و محيط زيست، به همراه ديگر تلاشهاي نوشتاري، ديداري و شنيداريِ انجام گرفته، در مقايسه با عمق و وسعت فشاري كه بر زيستبومهاي كشور وارد شده و ميشود، هيچ تناسبي نداشته و متأسفانه روند فزوني فرآيندهاي كاهندهي كارايي سرزمين در اين بوم و بر، شتابان ادامه دارد. كافي است بدانيم، ميزان افزايش رخدادِ سيلهاي حادثهخيزِ كشور در طول نزديك به چهار دههي گذشته، يك عددِ 3 رقمي را (برحسب درصد) نشان ميدهد (خسروشاهي، 1380 به نقل از دفتر مطالعات و ارزيابي آبخيزها)؛ در خوشبينانهترين حالت، حدود 30 درصد از اراضي جنگلي خود را در طولِ سالهاي موصوف از دست دادهايم ؛ شتاب شورشدن اراضي از مرز 4 درصد در سال فراتر رفته است (كشاورز و صادقزاده، 1379) و سرانجام آنکه برای نخستین بار، عالیترین مقام اجرایی کشور هم به تلخی اعتراف کرد: در طول نیمقرن اخیر، دوسوّم از منابع طبیعی کشور تخریب شده است . راستتر آنکه آثار اين جريان پسرونده، نهتنها همان طور که ملاحظه میکنيم، بر مؤلفههاي غير مسقيم زندگي در حوزهي اندوختهها و منابع طبيعي تجديدپذير و تجديدناپذيرِ كشور آشكار است، بلكه بر مؤلفههاي مستقيم زندگي نيز ردپايش كاملاً مشهود مينمايد. ارزيابي برخي از مهمترين پيراسنجههاي شاخصِ كيفيت زندگي، مؤيد اين واقعيت است كه شمارِ ممالك توسعهيافتهتر از ايران، بيشتر از شمارِ ممالكي است كه از ما عقبتر هستند؛ موازنهاي كه در طول دو دههي گذشته، پيوسته از توازن آن به ضرر ايران كاسته شده است.
آري نيكان عزيز!
به نخستين جمله از اين مجموعه گفتارهاي چهارگانه برميگردم: نبايد از خاطر برد قرارداشتن در صدر كشورهاي دچار ناپايداري محيطي، ميتواند حتّا غمناكتر از بودن در سياههي سرزمينهاي فقير و گرسنه باشد. زيرا با بکارگيری بسياري تمهيدات اقتصادي و فرهنگي ميتوان براي برونرفت از فقر و گرسنگي راهي جست، امّا چه بسا كه پيامدهاي ناپايداري محيطي آنچنان برگشتناپذير باشند كه گسترههاي وسيعي از زمين را براي هميشه از حيات تهي كنند. اتفاقي كه هماكنون نشانههاي آن را ميتوان در قهاوند همدان، آوج قزوين، شهريار كرج، مسيله قم، حسينآباد جنداب، جنوب ورامين، بورالان آذربايجان غربي، عليآباد گرگان، بيجار كردستان، بختگان فارس و … مشاهده كرد.
ما یک زوج ایرانی هستیم که برای حفظ طبیعت اقدام به دوچرخه سواری به مسافت 20000 کیلومتر دور دنیا هستیم. در طول مسیر نیز در شهرهای مختلف اقدام به کاشت درخت صلح کرده ایم و اینک تعداد این درختها به 21 رسیده است. شاید این کار کمکی هر چند کوچک به محیط زیست باشد
پیروز و موفق باشید
http://www.rmc4peace.com
http://www.24iran.com
http://www.24iran.com
باسلام
مطالب بسيار مفيد ولي نشانه هاي سير صعودي تا سقوط در سراسر مقاله به چشم مي خورد. اينكه در حال از دست دادن همه چيزهاي طبيعي و خدادادي در اين كشور هستيم مايه تاسف است و چيزي به جز مديريت صحيح در كنار دلسوزي نمي تواند چاره ساز باشد
سلام
ممنون بخاطر زحماتتان.اگر اجازه بفرمایید لینک سایت شما را در وبلاگم قرار دهم.
سلام مهندس
دوم فوریه روز جهانی تالابها را به شما پیشاپیش تبریک میگویم.پارسال با نوشته های وزین در خصوص تالابها سنگ تمام گذاشتید.امسال هم منتظر نگارش قلم سبز شما هستیم.
تا درودی دیگر شادیهایتان افزون
با سلام
فکر کردم لینک زیر شاید بکار شما بیاد
http://earthtrends.wri.org/updates/node/272
بدرود
درویش عزیز سلام از مقاله خوب شما بهره بردم . چنانچه حالا که تمام شده همه مطلب را در قالب یک ÷ست بگذاری شاید قابل بهره بردای بیشتری گردد.
مسائل منابع طبیعی و محیط زیست متاسفانه به دلیل رقابتی که با سایر مطالب وعرصه های گوناگون برای آن متصور است . در برابرکشاورزی زراعت و دامداری!، در برابر خودکفائی! ، در رقابت با صنعت !، در برابر توریسم!… و در برابر خیلی چیزهای دیگر بهتر این است ( از نظر برخی ) که اصلا از بین برود و بیش از این ” مانع و سد راه توسعه ” نگردد. اما من که فکر می کنم والبته خیلی های دیگر ، ک محیط زیست و منابع طبیعی مانع توسعه نیست بلکه تخریب آن تخریب بنیان همه اینهاست . موفق باشید.
سلام
در حاشیه مرگ دلفینها، یه نظرخواهی روی وبلاگمون گذاشتیم تا ارزش اقتصادی دلفینها رو برآورد کنیم. اگه شرکت کنین خیلی خوشحال می شیم.
ممنون
با عرض سلام خدمت جناب مهندس درويش.اميدوارم مثل هميشه سرحال و بانشاط باشيد.البته با تعقيب وبلاگ شما مي توان حدس زد مثل هميشه پرانرژي و پرتلاش، براي عرصه طبيعي اين مرز و بوم دلسوزانه قلم مي زنيد.چرا كه ما مورد خطاب مستقيم طبيعت پيرامونمان هستيم.مهر و محبت تنها براي انسان فرستاده نشده است كه فقط آنرا به هم نوع خويش ارزاني دارد. ” خاك موسيقي احساس تو را مي شنود “.تلاش براي حفظ محيط زيست مان در حقيقت تكاپوي بشر براي ادامه زندگي بهتر است.
اميدوارم موفق و پيروز باشيد.
من دانشجوی خاکشناسی دانشگاه فردوسی هستم و برای رفع مشکلات بیابانی طرحهای اولیه ای دارم ولی نیاز به راهنمایی متخصصین در این زمینه دارم.
من دانشجوی رشته منابع طبیعی روی طرح بیابان زدایی جنوب کار می کنم به تجربه وعلم بزرگترهای فن نیاز دارم.
من دانشجوی منابع طبیعی -محیط زیست هستم.روی طرح راهکارهای زیست مخیطی مسائل و مشکلات بیابان زدایی در سطح دنیا و ایران کار میکنم ونیاز به کمک و راهنمایی دارم
سلام خسته نباشيد مطالبتون جالبه.ازتون يك خواهش دارم من درحال انجام يك تحقيق در زمينه بيابان زدايي هستم منابع كافي ندارم خيلي هم جستجو كردم ولي باز هم مطلب مورد نظرم را پيدا نكردم اگر لطف كنيد و مطالب جامع و كاملي در اين زمينه در اختيارم بگذاريد بسيار سپاسگذار خواهم شد.
يك دانشجوي ژئومورفولوژي
خواهش ميكنم بروبچ كمك كنيد من تحقيقم رو كامل كنم
چه کاری از دست من برای شما ساخته است زهره خانوم؟!
من دانشجوی ارشد جغرافیای طبیعی شهید بهشتی هستم و موضوع پایان نامه ام در مورد پهنه بندی بیابان زایی است لطفا منو در این زمینه راهنمایی کنید
در خدمت هستم.