یکی از طنزهای تلخ صنعت سدسازی در کشور ایران، ماجرای سد سفیدرود است؛ سدی که چهارمین دهه از عمر خود را سپری کرده است، امّا همچنان شبکههای آبیاری پشت سد در حال ساخت هستند! به دیگر سخن، هنوز نتوانستهایم آبی را که با این هزینهی گزاف و فرسایش شدید از سرشاخههای قزل اوزن و زنجانرود مهار کردهایم، وارد چرخهی تولید کشاورزی کنیم. نظیر چنین رخداد دردآوری در سد دز نیز روی داده و آنجا هم همین ماجرای حیرتانگیز تکرار شده است.
امّا چرا وضعیت اینگونه است؟ چرا در حال حاضر از مجموع 5/3 ميليون هكتار اراضي پاياب سدها فقط توانستهايم در حدود 6/1 ميليون هكتار شبكه اصلي ساخته و به بهرهبرداري برسانيم؟ تلختر آن که چرا از مقدار 6/1 ميليون هكتار شبكه اصلي هم، فقط موفق شدهايم، 720 هزار هكتار شبكه فرعي بسازيم ؟
به بیانی شفافتر، حتا مسئولین وزارت نیرو نیز اعتراف دارند که یکی از مهمترين مسایل و مشكلات شبكههاي آبياري و زهكشي، عدم هماهنگي و توازن برنامههاي عملياتي در قوانين بودجه و اجراي اين طرحها با طرحهاي تأمين آب است؛ عدم تناسبی که دهها سال است در نظام بودجهریزی کشور مشهود بوده و هست.
یعنی درست است که با تلاش مهندسان ايراني تاكنون 195 سد بزرگ و 220 سد كوتاه در جای جای وطن ساخته شده است. اما پرسش اصلی این است که چرا در حالی که بیش از نیمی از این سدها – به دلیل عدم تکمیل شبکهها و کانالهای آبیاری پشتشان – هنوز به بهرهبرداری واقعی نرسیدهاند، اعلام میشود که هم اكنون بیش از 90 سد در مرحله ساخت و 176 سد نيز در مراحل مطالعه قرار دارد كه از اين حيث داراي رتبهای ممتاز هم جهانی هستیم؟!
کار به جایی رسیده که برای بررسی این عدم تناسب شگفتآور و دلایل بروز و تشدید آن، تاکنون چندین سمینار و همایش محلی و ملّی هم برگزار شده که یکی از آخرین موارد آن، همايش بررسي چالشهاي بخش شبکههاي آبياري سدهاي کشور در کردستان بود که در همین آذرماه گذشته برگزار شد.
به رغم همهی این دانستگیها و هشدارها، در لایحهی پیشنهادی برنامهی پنجم توسعه نیز پیشبینی شده که دولت بتواند فقط 350 هزار هکتار شبکهی فرعی آبیاری و زهکشی جدید را احداث کند. یعنی با توجه به ساخت و بهرهبرداری از سدهای جدید در طول پنج سال آینده، همچنان عدم تناسب بین ساخت سد و ساخت شبکههای آبیاری آن در پشت سدها نهتنها باقی خواهد ماند، بلکه به مراتب این عدم تناسب و این پارادکس دردآور بیشتر هم نمود خواهد یافت!
این در حالی است که تاکنون 700 تریلیون ریال در بخش آب کشور سرمایهگذاری شده و هماکنون اعتبارات سالانهی این بخش به بیش از 45 تریلیون ریال میرسد ؛ رقم هنگفتی که اگر نگوییم بینظیر، دستکم، کمنظیر است.
اینک امیدواریم یکبار و برای همیشه نمایندگان مردم در صحن بهارستان در تصویب نهایی برنامه پنجم توسعه بکوشند تا این ناسازهی دردآور را برای ابد از بخش آب کشور بزدایند. کشوری که نرخ فرسایش خاکش در حوضههای آبخیز بالادست سدهای بزرگ مخزنی به بیش از 2 میلیارد تن در سال میرسد (شش برابر میانگین جهانی آن)؛ کشوری که همچنان با مخاطراتی غیرقابل پیشبینی در زمینهی جهانگرمایی و تغییر اقلیم روبروست؛ کشوری که از منظر ناپایداری محیط زیستی به مرزهای نگرانکنندهای رسیده و کشوری که بسیاری از رودخانهها و تالابها و دریاچههای ارزشمند خود را در طول یک دههی اخیر از دست داده است؛ باید در چیدمان اولویتهای راهبردی خویش بسیار دقیقتر از آنی که تاکنون عمل کرده، عمل کند؛ باید منافع ملّی را بر منافع بخشی ترجیح داده و بکوشد بهترین تصمیم را برای تمامیت ایران بگیرد و بهترین تصمیم در شرایط کنونی در بخش آب این است که تا زمانی که هنوز سد تکمیلنشدهای وجود دارد، کلنگ احداث هیچ سد جدیدی بر زمین زده نشود.
مؤخره:
خوشبختانه دیروز که چهارشنبه باشد، دعایم اجابت شد و پول بدون آگهی ماند! در نتیجه یادداشت من در همان ستون ثابت صفحه 9 پول منتشر شد. با این وجود، ممکن بود به دلیل گاف مژگان جمشیدی این اتفاق نیافتد! منتها لطفاً اصرار نکنید. قول دادهام که کلمهای بر زبان نیاورم! بیاورم؟
اتفاقا دیروز که اسم پول را هم در لیست اسامی پانزده گانه روزنامه های اخطار گرفته شنیدم!فی الفور یاد خانم جمشیدی و شما افتادم!!
پاسخ:
امیدوارم تا عید دوام بیاره! می آره؟
یه سوال، پیگیر و متولی تئوری هایی که عدم سد سازی را توصیه می کند کیست یا کجاست؟سازمان محیط زیست؟ و آیا غیر از فعالان علاقمند زیست محیطی؛ کسی از بدنه دولت هم تاکنون اعتراض یا حتا تلنگری در این زمینه داشته است!؟
چند تلنگر را تاکنون سازمان جنگلها و مراتع زده اند! همین.