همه چیز برمیگردد به این که چرا معمولاً حرفهای ما قشنگتر از سلوک ماست؟ چرا در اندرونی آن کار دیگر میکنیم؟ چرا وقتی برای دعای باران به کوهستان میرویم، با خود چتر نمیبریم؟
و نمیدانیم که این تناقضها و ناسازهها تا چه اندازه میتواند جوانانی که خواسته یا ناخواسته به الگوی زندگیشان بدل شدهایم را بیازارد و مأیوس سازد.
پیشتر در باره زنهار خردمندانهی شهریار عیوضزادهی عزیز سخن گفتهام و یادآوری کردهام که لستر براون، بی جهت لستر براون نشده است.
اینانلوی عزیز هم باید قدر خودش و جایگاهی که از آن برخوردار شده بداند و نگذارد، رخدادهایی نظیر آنچه که پژمان (دکتر محمّدرضا نوروزی) گزارش کرده و یا پیشتر، ماجرای تلخی که همهی ما از صفحهی تلویزیون دیدیم، تکرار شود.
محمدعلی اینانلو باید بداند که او دیگر فقط به خودش تعلق ندارد … او اینک بخشی از حیثیت و تاریخ طبیعت ایران است. مباد که این تاریخ خدشه دار شود.
همین.
حالا ایشان یک اشتباهی کردمد ، شما هم بنویسید توی وبلاگ پر خواننده تان ، آبروی پیرمرد برود … گناه داره اقا!
کارشون متاسفانه قابل توجیه نیست … هر چقدر هم که ما به ایشون ارادت داشته باشیم… کار بدی کردند .
پاسخ:
ای بابا چرا آن طفلکی را با پیشوند “پیرمرد” خطاب کردی؟ مگر 60 سال هم سنی هست؟ آن بانوی ژاپنی را مگر فراموش کرده ای که در 77 ساگی به هیمالیا صعود کرد؟ تازه وقتی به آدم های 60 ساله می گویی: پیرمرد! فکر نمی کنی ممکنه آدمهایی که تازه وارد دومین جفت چهار زندگیشون شده اند، بترسند! نه؟
نمیشناسم آقای اینانلو رو، اما به عنوان شکارچی چند بار چیزهایی دربارشون شنیدم. متوجه نمیشم نسبت شکارچی و وسواسی که از ایشون برای حفظ طبیعت انتظار دارید.
این هم میدونم که در تلویزیون برنامه ای در مورد طبیعت اجرا میکنند که باز هم تعجب آور هست برای من.
پاسخ:
ای بابا حسن جان! فکر کنم ما رو گرفتی! نگرفتی؟
رفیق گرمابه و گلستان بودن تاجبخش و مظهری، مگه میتونه از طبیعت بگه و اشک تمساح نریزه؟!!…مگه میشه از کل و قوچ بدبخت بگه ولی با یه نگاه به شاخشون آب از دهانش سرازیر نشه؟!!…مگه میشه فیلم مستند حیات وحش یک ساعته بسازه و 50 دقیقهش از خودش نباشه؟!…اینانلو بخشی از آن واقعیت تلخ است که بر طبیعت ایران میرود، نه جزئی از آن…
پاسخ:
به نظر شما یعنی آقای اینانلو هیچ خدمتی به محیط زیست ایران انجام نداده است؟!
چند وقت پيش يك استاد از دانشگاه واخنينگن مهمان من بود. موقع رفتن از او پرسيدم ايران را چگونه ديدي؟ گفت مردمي دارد با دو زندگي. جمعيت ايران را بايد دو برابر حساب كرد. درود.
پاسخ:
اتفاقاً حرف او در حوزه مصرف انرژی کاملاً درست است. زیرا هر ایرانی، دو برابر که چه عرض کنم! 8 برابر هر شهروند جهان مصرف می کند؛ 6 برابر هر کشور دیگری در ایران فرسایش آبی و بادی تولید می شود و بیشتر از هر کشور دیگری، سفره های آب زیرزمینی در حال رسیدن به ته دیگ است!
درود …
عجبا !.. عاقبت آقای اینانلو به آفریقا رفت ؟.. پارسال اوایل زمستان یعنی درست فصل رفتن به تانزانیا و کنیا به سرم زده بود که برای عکاسی به آنجا بروم .. تورهای موجود برای آفریقا و تانزانیا همه ورزشی و به قصد فتح کلیمانجارو می رفتند و بسیار گران بودند .. خودم با یک سرچ اینترنتی از لژها و هتلها و مسافرخانه ها و مسیرها و حمل و نقل و بلیط هواپیما و غیره به این نتیجه رسیدم که بدون تور تقریبن یک دوم هزینه سفر صرفه جویی می شود تازه به درد عکاسی و طبیعت گردی هم می خورد .. پیش آقای اینانلو رفتم و با توجه به رشته و سوابق تحصیلیم از ایشان در این مورد راهنمایی خواستم .. برخورد بدی نداشتند .. اما یک جورایی کارم را منطقی ندانستند و گفتند که خودشان حدود 20 سال قبل از این به کنیا رفته اند و سفر خیلی کوتاهی داشته اند اما حالا حالاها قصد رفتن به چنین سفر خطرناک و پر هزینه ای را ندارند .. به بنده هم توصیه کردند که فعلن با برو بچ گروهشان بروم آتش روشن کردن در طبیعت را یاد بگیرم تا بعد !.. ( یعنی این غلط ها به تو نیامده بچه جان ! اگر قرار باشد کسی به آفریقا برود اول من هستم .. حالاحالاها توی صف باید بایستی ! ) .. راستش را بخواهید دلیلی نیافتم که با یک بزرگتر بخواهم سر این موضوع کل کل کنم بویژه اینکه می دانستم ایشان تحصیلات عالیه و اطلاعات تخصصی در علم محیط زیست ندارند و با وجود تجربیات ارزشمند ایشان به عنوان یک طبیعت گرد حرفه ای و تجربی و کسی که آشنا به جاده ها و مناطق طبیعی ایران هستند با این حال نمی توان به تجربیات ایشان اتکای کامل داشت .. نمونه اش هم اشتباهاتیست که گاهی در برنامه هایی که در تلویزیون ایران اجرا می کنند وجود دارد .. ممکن است هنرهایی مثل عکاسی یا فیلم برداری به آموزش چندانی نیاز نداشته باشند اما تنوع زیستی ،اکولوژی و سایر علوم مربوطه نیاز به گذراندن دروس تخصصی دارند .. همیشه فکر می کردم که اگر علم و تخصص ما محیط زیستی ها و به اصطلاح این کاره ها با تجربه پیش کسوتان علاقمند به محیط زیست ایران که معمولن از سر تفنن و تفریحاتی مثل شکار و سوارکاری در مناطق خوش آب و هوای ایران به سمت محیط زیست متمایل شده اند یک جا جمع شود چه کارها که می توان کرد .. متأسفانه این دو قشر انگاری نمی خواهند هیچ وقت با هم کنار بیآیند و اشتباهات یکدیگر را تصحیح کنند .. به نظر می رسد همدیگر را قبول ندارند یا وجو دیگری را خطری برای تداوم حضور خود می دانند و تا جای ممکن یکدیگر را نفی می کنند ..
آقای اینانلو هر جا که هستند برایشان آرزوی تندرستی و موفقیت دارم .. دوستشان دارم و به عنوان یک طبیعت گرد حرفه ای و یکی از قدیمی ترین فیلبرداران محیط طبیعی ایران برایشان احترام خاصی قایلم . .. :) ..
پاسخ:
درود بر روشنک عزیز:
نخست آن که بالاخره نگفتی که به آفریقا رفتی یا نه!
دوم این که محتوای این یادداشت، چیزی بیشتر از اختلاف “متخصصین” و “با تجربه های” محیط زیست را مد نظر قرار داشت. حتا بین متخصصین هم ممکن است چنین جستارها و نازک اندیشی هایی مطرح شود و نقدهایی درگیرد. مهم این است که جامعه ظرفیت نقد خود را بدون توهین به شخصیت افراد بتواند بالا برده و تمرین کند چنین گفتگوهای صریحی را.
سوم این که اینانلو خدمات فراوانی را در حوزه ظرفیت سازی فرهنگی به محیط زیست و حیات وحش ایران انجام داده و به همین دلیل از او انتظار بیشتری می رود. او بخشی از تاریخ معاصر محیط زیست ایران است. چه ما بخواهیم یا نخواهیم.
درود …
متاسفانه بت سازي ريشه در ذات خودمان دارد. عنوان هاي پر طمطراق دهن پركن ميدهيم و چاپلوسي را آغاز ميكنيم…
اينانلو هم حق دارد اشتباه كند…
اما ما انتظاري بيش از حد از اطرافيانمان داريم مقدس سازي مي كنيم و بعد چنان غولي از آن ميسازيم كه ميترسيم حرفي به بزنيم…حكايت آن مرد است كه گفتند اسم پسرت را چي گذاشتي گفت رستم اما ميترسم صدايش كنم!
اشتباه كردن عيب نيست اما دانسته راه خطا را پيمودن نكته ديگري است!
آخ آخ … انگشت روی جای حساس گذاشتی سام! اتفاقاً من هم اسم فرزندم را “اروند” گذاشتم که یکی از معانیش یعنی: پهلوان، خروشان. منتها من عقل و دوراندیشی آن مرد را نداشتم! و نه تنها صدایش زدم که برایش وبلاگی هم به همین نام راه انداختم … حالا هر روز نگرانم که این پهلوان کوچک خانه ی ما، روزی دخل مرا بیاورد! همان طوری که الان هم می آورد! نمی آورد؟
می دانم که می دانید “چیستی” نقدرا ! و بیش از آن “چگونه” نقد کردن را . و باز می دانم که می دانید “اهمیت آنچه که باید” نقد کرد. اما نمی دانم چرا این فرد و این برنامه را برای این یادداشت و تذکار انتخاب کرده اید!
پاسخ:
فرشید جان:
دو برداشت متضاد می توان از کامنت تو داشت: نخست آن که می گویی چرا به آدم و برنامه ای توجه کرده ای که اصلاً در حد توجه کردن هم نیست! دومین برداشت هم این است که چرا حالا که می خواهی عملکردها را نقد کنی، چرا به اینانلوی عزیز و برنامه دوست داشتنی اش بند کرده ای و نرفتی سراغ آدمهای منفورتر؟!
لطفاً برای اینکه از ابهام به درآیم شفاف تر توضیح بده که منظورت از پرسش انتهایی چه بوده است؟
درود …
جوال دوز بر م..مدلی خان اثری ندارد حالا یک چهارپاره سوپر -ایکس باشد هی غلغلکی می دهد
ایشان باید در دانشکده کشاورزی رودهن تدریس می کردند آنهم واحد اصلاح نباتات!!!!شما چه فکر می کنید؟
پاسخ:
چرا رودهن؟ و چرا اصلاح نباتات و چرا تدریس؟! و چرا اثر ندارد و چرا سوپر ایکس اثر دارد؟! و چرا آنقدر با ایجاز حرف می زنی؟ از چه چیز واهمه داری برادر من؟ راست و پوست کنده بگو که چه می خواهی بگویی؟!
و تمام.
هرچنددرباره م..مدلی خان حرف و حدیث فراوان است اما از حق نگذریم ایشان در اوایل دهه هفتاد با سردبیری نشریه شکار و طبیعت راه را بر دیگران هموار کردندحالا خصوصیات دیگری هم می گویند دارند(نابود کردن نسل آهوی شاهرود بنا بر گفته محیط بانها گرفتن مجوز شکار برای شکارگران خارجی و خوشتیپ بودن با مسائل حاشیه ای…)بماند راست و یا دروغش با دگران
پاسخ:
اگر بر راست و دروغش مطمئن نیستی، چرا می گویی عزیز من؟!
سلام آقای درویش عزیز ( زیاد به سلام و احوال پرسی در دنیای مجازی پایبند نیستم .. مخصوصن اگر اینکه به صورت متوالی بخواهم برای دوستی کامنت بگذارم .. شما حمل بر جسارت نکنید )
نرفتم !.. مصادف شد با درگذشت مادرم .. بعد هم تصمیم گرفتم تجربیاتم در زمینه عکاسی بیشتر شود و ایران خودمان را حاسبی حلاجی کنم بعد بروم سراغ سرزمینهای دیگر .. چطور است ؟..
البته که متن شما نکته های بیشتری را مد نظر داشت . من به فراخور خاطره ای که داشتم به یک نکته آن اشاره کردم ..
من هم موافقم ! انتقاد راه و روش خاص خودش را دارد .. هم منتقد باید بداند چگونه انتقاد کند و هم مخاطب باید بداند چگونه از خودش دفاع کند و خدای ناکرده این نشانه برجسته و بارز دنیای مدرن ( انتقاد و انتقاد پذیری ) به محلی برای جدالهای بی حاصل کلامی بدل نشود .
کسی منکر تجربیات ارزشمند ایشان در زمینه شکار ، فیلمبرداری از حیات وحش ایران و طبیعت گردی نیست .. اما کسی هم نمی تواند منکر این باشد که گاه نظریه های غیر کارشناسانه و غیر تخصصی و اشتباه ممکن است حاصل همه تجربه اندوزی های غیر تخصصی افراد را زیر سوال ببرد .. امیدوارم هرگز چنین اتفاقی نیفتد یا کمتر بیفتد !..
راستی آن جمله دعایی آخر کامنتم افتاده بعد از پاسخ شما !.. من دوباره می گذارمش اینجا !.. :
آقای اینانلو هر جا که هستند برایشان آرزوی تندرستی و موفقیت دارم .. دوستشان دارم و به عنوان یک طبیعت گرد حرفه ای و یکی از قدیمی ترین فیلبرداران محیط طبیعی ایران برایشان احترام خاصی قایلم . .. :) ..
درود بر روشنک عزیز:
نخست آن که شما تا حالا کجا بودید؟
واقعاً خوشحالم که پیگیرانه موضوع را دنبال می کنید. داشتن چنین خوانندگان پیگیر، علاقه مند و باتجربه در حوزه مرتبط، آرزوی هر وبلاگ نویسی است. امیدوارم که سایه نگاه تیزبین و قلم شیوای تان همواره بر سر مهار بیابان زایی، مستدام باد.
دوم این که چرا از تجربیات عکاسی خود در وبلاگتان کمتر نشانی آشکار است؟
سوم این که امیدوارم روزی بتوانید علاوه بر ایران، با دوربین خود و نگاه انحصاری که دارید، از آفریقا و آمریکا و استرالیا و هیمالیا و … هم ارمغان هایی دیداری برای هموطنان تان آورده و هدیه دهید.
دست آخر این که خوشحالم که به مقوله نقد و انتقاد اینگونه می نگرید.
همراهی تان را قدر می دانم.
درود …
سلام
اینانلو ممکن است در رسانه ها چهره مثبتی از خودش ارائه کرده باشد اما هنگام رفتن به طبیعت …
من متاسفم … چون مفهوم دیگر سخن شما این است که محیط بانها اغلب آنقدر از رفاه مادی مطلوب برخوردارند که قدرت خرید نوشابه های الکلی را هم دارند و حتا هدیه هم می دهند! (به پیشنهاد برخی دوستان محتوای کامنت آقای محمد رضا به دلیل هنجارشکنی نامربوط با موضوع بحث، حذف گردید.)
چرا بحث دارد به این سمت می رود؟
داریم عملکرد آقای اینانلو را در محیط زیست نقد می کنیم یا شخصیت ایشان را ؟
جای دفاع هم برایشان گذاشته ایم؟
منصفانه نیست!
آقای اینانلو در زمینه ی فعالیت های محیط زیستی شان حتما دچار اشتباه و خطا شده اند و حتما هم جای تذکر دارد . اتفاقا از بزرگتر ها و قدیمی تر ها و پیشکسوت ها بیشتر انتظار می رود که در رفتار و گفتارشان دقت داشته باشند . که رفتار و گفتارشان یکی باشد .
همین تذکری که دکتر نوروزی دادند خیلی خوب و به جا بود . اما وارد شدن به حریم خصوصی آدمها و مطرح کردن مسائلی که نه ما دیده ایم و نه مطمئن هستیم کار درستی نیست . به فرض اینکه مطالبی که دوستان در مورد شخصیت و نوع زندگی آقای اینانلو می گویند درست باشد ، چه ربطی به عملکردشان در زمینه ی محیط زیست دارد؟
بگویید ایشان بیسواد هستند ( مثلا ) ، بگویید مطالعه شان کم است ، مثلا فیلمبرداریشان ایراد دارد … مثلا می گویم … اما اینکه اینطور شخصیتشان را زیر سوال ببرید نه منصفانه است ( چون ایشان به اینجا سر نمی زنند که پاسخ بدهند ) نه اخلاقی.
این مشکلی است که در همه ی زمینه ها وجود دارد … بارها دیده ام که به جای نقد موسیقی و صدای خواننده ها ، تعداد همسرانشان را می شمارند.
درست نقد کنیم … یاد بگیریم که درست نقد کنیم.
حرف حساب جواب نداره. درود …
اما یادت باشد که این آفت نشانه رفتن به شخصیت، به جای بررسی محتوای نظر و عملکرد، از آدمهایی سرچشمه گرفته که باید پیامبران جامعه باشند. وقتی رییس دولت برای بیرون راندن حریفش از صحنه و به جای نقد برنامه های وی، نحوه گرفتن مدرک دانشگاهی همسرش را آن هم در برابر چشم میلیونها بیننده تلویزیون مطرح می کند و بعد هم نمی تواند ادعایش را ثابت کند و آب هم از آب تکان نمی خورد، دیگر چه انتظاری از مردم عادی داری سروی عزیز.
بگذریم …
اتفاقاً امیدوارم که اینانلوی عزیز اینجا را بخواند – همان طور که می دانم پیش تر ها هم خوانده است – و با قبول اشتباه خود، درسی ماندگار به انتقادکنندکگان و انتقادشدگان بدهد.
محمد عزیز
آن کامنتی که آقایی به نام محمدرضا گذاشته مصداق بارز تهمت، هتاکی و پرده دری است. اخلاقیتر این است که آن را حذف کنی. اینکه جامعه سر تا پا آلوده به فضاحت پرونده سازی و دروغگویی و هتک حرمت است دلیل نمی شود که وبلاگ شریف و موثری مثل مهار بیابانزایی تردامن این فضا بشود.
درود بر ناصر عزیز …
خیلی دوست دارم که در کلبه مجازی درویش، همه با هم تمرین کنیم برای بهتر دیدن و نقد کردن و کامل تر شدن، بدون ورود به حریم شخصی افراد. اگر دقت کرده باشی، در اینجا کامنتی فیلتر نمی شود و در نوبت انتشار هم قرار نمی گیرد. با این وجود، توصیه ات را می پذیرم و آن بخش نامربوط کامنت را حذف می کنم. امید که در نقد رفتارهای محیط زیستی، شخصیت آدمها محترم بمانند.
بدون شک شق اول مد نظرم بود !
پاسخ:
درود بر فرشید عزیز … به نظرم داری کم لطفی می کنی رفیق. شما یادت نمی آید، اما من و خیلی های دیگر در سالهای میانی دهه ی 50 نوجوانی و جوانی مان را با صدا و چهره اینانلو در ورزش از شبکه 2 به همراه مانوک خدابخشیان سپری کردیم و هنوز هم برایم آن صدای مخملی حرمت دارد. شاید باور نکنی، اما برنامه های اینانلو در شبکه جهانی جام جم و شبکه 2 سیما، مردم زیادی را به محیط زیست و حیات وحش علاقه مند کرده است. زیرا او دارای یک شخصیت کاریزماتیک است. این را باید بپذیریم و برای همین است که دوست دارم اینانلو هم برای آرشش و هم برای همه طرفداران محیط زیست یک الگو باقی بماند.
درود …
….تفاقاً امیدوارم که اینانلوی عزیز اینجا را بخواند – همان طور که می دانم پیش تر ها هم خوانده است – و با قبول اشتباه خود، درسی ماندگار به انتقادکنندکگان و انتقادشدگان بدهد.
….چون مفهوم دیگر سخن شما این است که محیط بانها اغلب آنقدر از رفاه مادی مطلوب برخوردارند که قدرت خرید نوشابه های الکلی را هم دارند و حتا هدیه هم می دهند!
…..درویش خان مثل اینکه این کاره نیستی آن نوشابه های مرد افکن را هدیه نمی دهند اهل فن همانجا سرفرصت و با جگر کباب شده شکار درون رگ های طاغوتی شان می زنند(آقا ایشالله در گلوی طاغوتیشان بشکند آن آب آتشناک)
پاسخ:
درسته من این کاره نیستم! مگه تو هستی؟
تعداد همسرانشان را می شمارند.
…خوب بابا جان مگر م..مدلی خان نیاز به کسی ندارد که برایش چایی دم کند جورابش را بشورد تابی به سبیل هایش بدهد؟
پاسخ:
متاسفانه ایشان سال گذشته همسرشان را از دست داده اند و درست نیست اینگونه حرف زدن …
آقای درویش عزیز .. این آقا یا خانم آشکار چرا بصورت بی نام و نشان افراد نام آشنا را هدف قرار می دهند و در لفافه به آنها تهمت می زنند ؟.. روراست بگویم نسبت به کامنتهای ایشان حس خوبی ندارم .. مثل حسی که به کامنتهای خانمی به نام مهسا بهارمست داشتم که به دیگران بی احترامی می کردند .. نمی دانم چرا رفتارهای ” خاله زنک و عمو مردک ” مآبانه در دنیای مجازی نمی خواهد تمام شود !..
ما اینجا قرار نیست شخصیت افراد را نشانه رویم آن هم با ذکر نام و نشانی آنها بدون اینکه خودمان شناسایی شویم ..
آقای درویش عزیز اگر وبلاگ مرا خوانده باشید دیده اید که تیزترین و نیشدارترین انتقادها را به طور مستقیم مطرح می کنم با اسم و رسم خودم اما به هیچ کس اجازه نمی دهم به صورت ناشناس بخواهد به کسی درشتی کند .. انتقاد تیز و کوبنده و حتی تخریبی را می پسندم اما اعتقاد دارم باید اجازه دفاع به فرد مقابل داده شود و عدالت در آن رعایت شود .. کاری که کامنت گذارانی مثل آشکار و مهسا بهار مست و یکی دو نفر دیگر رعایت نمی کنند و این آزاردهنده است !.. بگذریم ..
آقای درویش عزیز من کمتر از یکسال است که به عکاسی می پردازم .. عکاسی را از مشکلترین و خطرناکترین قسمتش آغاز کردم .. یعنی اقتضای زمان بود .. ماجراهای خرداد 88 و در خیابانهای تهران !.. نمونه های عکسهایم در وبلاگم هستند و باقی در سایت عکاسی .. راستش را بخواهید دیگر تمایلی به قرار دادن عکسهایم در وبلاگ یا سایتهای مجازی ندارم چون بی اجازه برداشته می شوند .. عکس و عکاسی هم علاوه بر هنر یک شغل است و مالکیت شخصی یک عکس تعریف شده است و بهتر است براحتی در اختیار سو’ استفاده کنندگان قرار نگیرد .. مگر به صورت برپایی نمایشگاه ها یا استفاده در مطبوعات ( کدام مطبوعات ؟.. خودم هم نمی دانم ! .. هه هه ) .. یا تهیه کتابهای عکس ..
در زمینه عکاسی از طبیعت ایران به جز عکسهایی که از سالیان دور دارم هنوز فرصتش برایم پیش نیامده .. فعلن به عکاسی مستند اجتماعی و انتزاعی مشغول هستم .. از فروردین سال آینده قصد دارم به عکاسی از طبیعت بپردازم .. اگر عمری بود و نتیجه کارم درخور توجه بود در آینده عکسهای مرا خواهید دید ..
تا به حال کجا بودم ؟.. مشغول کار دولتی .. مشغول استعفا از کار دولتی .. تغییر شهر و خانه !.. تغییر شغل .. عکاسی .. زدن آتلیه .. نوشتن .. سفر و و و
با وبلاگ شما تازه آشنا شده ام .. و مدتیست فیلم یاد هندوستان کرده .. شاید دوباره ادامه تحصیل بدهم در مقطع دکترا در رشته خودم .. چطور است ؟.. تشویقم می کنید ؟.. پیشاپیش ممنون !.. : ) ..
درود بر روشنک عزیز …
نخست آن که :
این آقای اِشکار را تقریباً همه خواننده های وبلاگستان سبز می شناسند. انگار شما نه تنها تازه به جمع خوانندگان مهار بیابان زایی پیوسته اید که اصولاً تازه وبلاگخوان شده اید! نه؟
به هر حال برای آشنایی با ایشان و دیدن تمثال مبارکشان می توانید نگاهی به این لینک بیاندازید:
http://mohammaddarvish.com/desert/archives/3351
نام حقیقی اِشکار، کوشان مهران است. وی دانشجوی کارشناسی ارشد واحد علوم و تحقیقات – گرایش تنوع زیستی – است. بچه تنکابن بوده و به جز به پرنده اش، به هیچ چیز و هیچ کس دیگری اعتماد ندارد. به خصوص اگر مدرک دکترا داشته باشد! (خدا رو شکر که درویش ندارد!) کوشان زبان سرخ، طنازانه و اغلب بی در و پیکری دارد که نشان از ذهن نامرتب اوست. با این وجود، به نظرم قلب پاکی دارد و عاشقانه به طبیعت ایران عشق می ورزد. حیف که نمی داند و نمی خواهد هم بداند که راه و رسم عشق ورزی اینی نیست که او پیشه کرده! اطلاعاتش در مورد حیات وحش ستودنی است و در غربی ترین بخش مازندران (تنکابن) زندگی می کند و البته گفتن ندارد که مجرد است و بسیار دوست دارد که سفری با من به کاستاریکا رود!!
دوم این که:
امیدوارم در عکاسی طبیعت به جایگاهیی سزاوارانه برسید. متاسفانه در حوزه عکاسی طبیعت، کمتر نام زنی می درخشد … در آ«جا فضا کاملاً مردانه است! نیست؟
سوم این که
برای کار خوب که نیاز به تشویق نیست! این کار بد است که باید آدم را دچار وسوسه کرد تا انجامش دهد.
زنده باشید.
عجب ! پس چرا ایشان با نام و آدرس وبلاگش پیام نمی گذارد ؟.. من دو سال است که وبلاگ می نویسم اما بیشتر به وبلاگهای ادبی و هنری و خبری می پرداختم ..اصولن علایق متنوع و زیادی دارم که به محیط زیست محدود نمی شوند .. با وبلاگهای سبز زیاد آشنایی نداشتم مگر وبلاگ خانم جمشیدی .. افتخار آشنایی با ایشان ( اشکار ) را نداشته ام مخصوصن اینکه من فارغ التحصیل فوق سال 81 هستم از واحد علوم و تحقیقات اهواز !.. به این آقای پرآوازه و تازه وارد به دنیای فوق لیسانسهای محیط زیست خوش آمد می گویم ..
هه هه .. آقای درویش عزیز از اینکه نوشته ام تازه با وبلاگ شما آشنا شده ام لطفن بهتان بر نخورد و فوری کنایه نزنید که اه اگر مرا و کوشان را نمی شناسی پس یعنی اینکه وبلاگ خوان نبوده ای !.. ( می بینید ؟ من هم بدجنسی بلدم .. ).. من شما و آقای کرمی و قدیمی های محیط زیست را می شناسم اما نه از طریق وبلاگ ..
جدای از پست و درجه و تحصیلات و سابقه افراد در هر صورت شایسته نیست بدون نام و آدرس مشخص برای همگان ، دیگران نام آشنا را هدف قرار دهیم .. حالا هر که می خواهیم باشیم .. راه و رسم انتقاد مشخص است و همه آدمها در برابر گفتار و نوشتارشان مسئولند .. حتی دانشجویان کارشناسی ارشد محیط زیست ..
وبلاگ شما یک وبلاگ پربازدید است و مسلماً یک پاتوق خصوصی و مخصوص خودی ها نیست و کامنت گذارهایش شاید برای دور و بری هایشان آشنا باشند نه برای همه آنها که به وبلاگ شما سر میزنند .. پس بهتر است اصول نوشتاری صحیح و شایسته یک جامعه سبز دموکرات در آن رعایت شود تا خدای ناکرده حق کسی ضایع نشود !.. بد می گویم ؟ اگر بد می گویم بگویید بد می گویی .. : ) ..
کی جرأت داره چنین جسارتی بکنه؟ آن هم به کسی که خیابان های تهران را در خرداد 88 درو کرده است!
در ضمن به من برنخورد! چون اصلاً تیری شلیک نشد که بخواهد به من بخورد یا نخورد! شلیک شد؟
امیدوارم جناب کوشان مهران هم به نصیحت روشنک هوشمند گوش کند و مثل بچه آدم برود برای خودش یک وبلاگ بزند و بی خیال ممدلی خان و ناصرالحکما و دکترها و مهندس ها و رزیتاها و … بشود. یا اگر می خواهد بشود، با سند و مدرک بیاید جلو.
.. : ) .. این شد یه چیزی !.. کی جرأت دارد به شما شلیک کند اصلن ؟.. کی دلش می آید ؟.. فقط کمی بدجنسی بود !..
بدجنسی دلچسبی بود! نبود؟
با این وجود بر این باورم: آدمی که هیچکس به سویش شلیک نکند یا دلش نیاید که شلیک کند، یک چیزی کم دارد و یا اصولاً ارزش شلیک کردن را هم ندارد!
تا حالا دیده ای که کسی به چنار سنگ بزند؟ این درخت گردو است که همواره در معرض اصابت تیر و سنگ است روشنک عزیز …
برای همین بعضی وقتها بد نیست که یه چند تا تیر هم به سویت شلیک شود، به شرط آن که در جاخالی دادن مهارت داشته باشی و یا یادت باشد که قرار نیست همیشه سنگ و استوار باشی!
گاه – به قول کنفسیوس – درختی که در برابر باد نمی ایستد و خم می شود، پایدار تر است.
در یک کلام:
دوست دارم نه آنقدر سخت باشم که خرد شوم و نه آنقدر نرم که له گردم.
درود …
حیف که نمی داند و نمی خواهد هم بداند که راه و رسم عشق ورزی اینی نیست که او پیشه کرده!
….ممکن است توضیح بیشتری بدیهد درویش خان؟
در ضمن چون زبانم سرخ است می ترسم اگر وبلاگ بزنم سروکارم با همان عزیزی که می شناسیمش بیافتاد!
اشکار جان: انتقاد کردن یک هنر است، به ویژه اگر درصدد اصلاح عیوب و دیدن بازخورد مناسب هم باشی. خردمندانه ترین و مستدل ترین انتقادها، اگر بدون رعایت ملاحظات مرسوم و بخردانه بر زبان جاری شوند، اثر معکوس برجای می نهند. در هنگام انتقاد باید نخست برادری ات ثابت شده باشد و برای اثبات برادری هم باید نشان دهی که راه و رسم مهرورزی را به خوبی فراگرفته ای.
در مورد سر و کار گرفتن با آن عزیز هم زیاد مطمئن نباش! همین حالا هم در مرکز سیبل هستی برادر! خودت نمی دانی! می گی نه؟ برو از صاحب شیطان شناسی بپرس!
ممنون که اون بخش از اون کامنت رو حذف کردید .
پاسخ:
ممنون … حذف ديدگاه دوستان برايم بسيار سخت و ناگوار است، اميدوارم كه ديگر پيش نيايد …
درود.
الان تازه فهمیدم شماچه فکری کردید. ابدا قصدم طعنه زدن نبود به آقای اینانلو.
حقیقت امر همین هست که نمیشناسم ایشون رو، غیر از به اسم و چهره و تن صدا و چند صحبت با واسطه که شنیدم دربارشون. البته کسی که دربارشون میگفت تمجید میکرد ازشون منتها طریق آشناییشون تیر اندازی و شکار بود.
راستش خیلی هم دنبال جواب سوالم نیستم، صرفا نوعی ناهمخوانی میبینم.
درود بر شما حسن آقاي گل …
درسته چند تا ناهمخواني يا پارادوكس يا ناسازه وجود دارد كه اميدوارم به مرور كم و كم تر شود.
سلام به اقاي درويش عزيز من از كنار تالاب چغاخور تماس ميگيرم از شما دعوت ميكنم ميهمان من باشيد شماره تماس من 09131145786
چرای اشکار را من میدانم. چون آقای اشکار با معدل ۶.۷۵ از دانشگاه رودهن رشته اصلاح نباتات بعد از ۵ ترم اخراج شده! و حالا چون هم با رودهن مشکل دارد و هم با این آقا تیکه بار جفتشان می کند
کلیشه را کنار بگزاریم، ژست خوش تیپ، و دنبال جایگاه اجتماعی بودن بین این ان رسانه هارو کنار بگزاریم،……
تا توی کوه گرسنگی تشنگی نکشیم، تا درد دامدار که از مخارج زندگیش عقب افتاده و تمام زندگیش همین چنتا بز گوسفند هست، تا با شکار وشکارچی که قدمتش به اندازه طول تاریخ بشر هست و باید وجود داشته باشد همانطور که در کشرو های که بالاترین حفاظت از محیط زیست انجام میدن وشکارچی ها بهترین مشکاربان ها هستن…
تا و تا زمانی که سازمان محیط زیست سازمان هست نه وزارتخانه، تا مادامی که بزرگ که چه عرض کنم پست و مقام دارهای بالای کشور دست به قطه درختان به هانهای مختلف ، و زمین خواری میزنند و طبیعت رو نابود میکنن تا زمانی که اثرات نابود کننده انقلاب و جنگ و سلاح های خودکار به جامانده… برای طبیعت وجود داره ، تا اقتصاد ضعیف اونم در مملکتی ثروتمند
چه ایرادی به اقای اینانلو میگیرید چه سوزن جوال دوزی… شما هم مثه خیلی های دیگه که مردم دارن دست به تن فروشی و فروش کلیه میزنن میان در مورد مذل مو و روسری حرف میزنن و بودجه تصویب میکنن رفتار نکنید
اقای اینانلو بسیار عالی ولی نه کامل در در این زمینه کار میکنن و من همین جا به گرمی دستشو میفشارم و خسته نباشید یهشون میگم