«ما بايد خود را در برابر فرزندان و نوههای خود مسئول بدانيم، زيرا با تخريب محيطزيست و منابعطبيعی، زندگی را برای آنان غيرممکن کردهايم.»
بخشی از بيانيهي پايانی اجلاس هزارهي سازمان ملل
اگر بپذيريم كه بر بنياد دانستگي امروز در حوزهي دانش اقتصاد بومشناختي (اكولوژيك)، هر منبع طبيعی يا دارايي زيستمحيطی را نوعی «سرمايهي طبيعی» محسوب كرد که ارزش آن برای جامعه، معادل با ارزش استهلاک منافع آتی است که میتوان از مصرف آن دارايي بدست آورد؛ آنگاه با اين نگراني جدي مجبوريم روبرو شويم كه چگونه ميشود روند شتابناك تاراج اندوختههاي گياهي و جانوري را در زيستبوم وطن ديد و دم برنياورد؟ مگر نه اين است كه ارزش سرمايه های طبيعی را بايد مترادف با بقاء و ادامهي حيات نسل انسان در نظر گرفت؟ مگر چنين آموزهاي در اصل 50 قانون اساسي ما مورد تأكيد قرار نگرفته است؟ و مگر از همين رو نبوده كه طراحان برنامه 5 ساله چهارم توسعهي كشور، مادهي 59 را به اين برنامه افزودند و دولت را مؤظف به ارزشگذاري اقتصادي مواهب طبيعي بر مبناي ملاحظات حسابداري سبز كردند؟ پس چرا به رغم گذشت 30 سال از تصويب آن ميثاقنامهي ملّي و 5 سال از عمر برنامه چهارم؛ همچنان شاهديم كه ملاحظات محيط زيستي در پاي مصلحتهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي ذبح ميشوند و آن چه كه دارد از دست ميرود، طبيعت وطن است! طبيعتي كه اگر از دست برود، ديگر امكان جايگزيني و بازسازي با ضرب و زور هيچ تمهيد نرمافزاري و سختافزاري را نخواهيم داشت.
براي همين است كه اينك جمعي از فعالان و متخصصان حوزهي محيط زيست و منابع طبيعي كشور در گرايشهاي گوناگون مصرانه از دكتر محمّدباقر صدوق، معاون محبوب محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست كشور ميخواهند تا براي نجات طبيعت رنجور و زخمخوردهي وطن، «زنگ ايست» براي هر نوع فعاليت عمراني و شكار در مناطق چهارگانهي خود را صادر كرده و به طبيعت مجال خودترميمي دوباره دهد. هرچند كه ميدانيم اين سرمايهي طبيعي ناهمتا در برخي از مناطق چنان دچار اضمحلال و فرسودگي شده كه حتا با آيش 10 ساله هم توان زيستپالايياش را بدست نخواهد آورد.
پرسش اساسی اين است: «ميزان فضای زيستمحيطی در دسترس برای هر يک از شهروندان ايرانزمين با توجه به بيشينهي سرعت ممکن در استخراج منابع بدون اينکه محيط زيست به عنوان يک عنصر حياتی مورد تخريب واقع شود، چقدر میتواند باشد؟» در حقيقت آنچه که کارشناسان حوزهي محيطزيست را نگران میکند، حفظ چيزی است که اقتصاددانان آن را «سرمايهي طبيعی» و آنان «خدمات زمينزيستسپهر» یا Geo Biosphere مینامند؛ سرمايهای که هم در معرض کاهش قرار دارد (در نتيجهي برداشت منابع توسط انسان) و هم در معرض اُفت کيفيت (با افزايش ميزان آلودگی). بیگمان يکی از پژواکهای ناگزير کاهش سرمايهي طبيعي، علاوه بر نقصان ذخيرهي ژنتيكي و گونهگوني (تنوّع) زيستي كشور، کاستن از توان تعديل و تنظيم اقليمیِ نيوار (اتمسفر) و يکی از بازخوردهای تخريب کيفيت سرمايهي طبيعی، وارد آمدن آسيب به چرخهي ترسيب کربن و توليد اکسيژن خواهد بود.
هر چند نبايد از خاطر برد که ارزيابی و اندازهگيری سرمايهي طبيعی، حتا اگر بخشهايي از آن را (مانند قيمت زمين) بتوان به صورت کمّی بيان کرد، موضوعی بسيار پيچيده و بغرنج است؛ واقعيتی که در دوّمين گزارش پايش پيشرفت زيستمحيطی بانک جهانی نيز بر آن تأکيد شده است. در واقع، محيطزيست به آسانی کميّتپذير نيست و اغلب اقتصاددانان معتقدند که ارزش سرمايهي طبيعی را نمیتوان به راحتی با صرفههای اقتصادی بشر مقايسه و تعيين کرد؛ بنبستی که تاکنون رهيافتهای متعددی برای خروج از آن پيشنهاد شده است. از جمله آنکه بتوان ارزش پولی منابع طبيعی را به صورت غير مستقيم برآورد کرد (توجه به هزينههای اجتناب از مخاطرات يا – AEM Averting Expenditure Method- نيز در شمار يکی ديگر از روشهای غير مستقيم برای تعيين ارزش اقتصادی خدمات بوم سازگانها به حساب میآيد)؛ مانند برآورد سود حاصل از حفاظت منابع آب يا جنگلها، تعيين مزايا و منافع طبيعی که تاکنون مورد استفاده قرار نگرفتهاند و شناسايي ارزش حقيقی منابع طبيعی و کالاهای غير بازاری زيستمحيطی.
اميد است در فاصلهي زماني كه آيش طبيعت در اختيار برنامهريزان و نخبگان اين حوزه قرار ميدهد، بتوان با انجام مطالعاتي ژرف و در عين حال ضربتي و هدفمند، پاسخ پرسشهاي پيشگفته را درآورد و نقشهي راهي منسجم و مبتني بر اصول آمايشي حاكم بر سرزمين ارايه داد تا مسير توسعه در كشور بر مبناي آموزههاي زيست پايدار به صورتي پيشبرنده ادامه يابد.
پی نوشت:
این یادداشت در صفحه 9 از شماره 1605 روزنامه پول – 28 بهمن 1388 – منتشر شده است.
درویش جان به فرض هم که به آیش مناطق چهار گانه که کمتر از 10 درصد طبیعت وطن استتن دردهند پس تکلیف آن 90 درصد که وضعیتی به مراتب بدتر از مناطق چهارگانه دارد چه می شود؟
سنگ بزرگ همیشه علامت نزدن بوده است رفیق!
رخصت بده ببینیم می توانند از پس این ده درصد ( بخوان 7 درصد!) برآیند؛ بعد گام های پسین را برخواهیم داشت.
درود بر هومان عزیز.
مثل همیشه مطلب خوبی بود اما تصور می کنم به دلیل انشای علمی اش برای عموم مردم و آنهایی که اهل فن نیستند به آسانی قابل درک نباشد . ضمنا” یکی از گرین بلاگی ها هم در یادداشت شبانه اش اشاره ای به بانی طرح آیش پنجساله کرده است .
مژگان جمشیدی و ببرهای سیبری
http://greenbelagiha.blogfa.com/post-24.aspx
درود بر لطیف عزیز …
فکر کنم مخاطب آیش طبیعت ایران در گام نخست باید کارشناسان و برنامه ریزان این حوزه باشد. امیدوارم ناصر هم هر چه زودتر به قولی که به من داده بود عمل کند و این پیشنهاد را وارد مرحله دوم کنیم.
در ضمن: باز هم که پای ژاله را کشیدی وسط (پای ژاله که می گویم، یعنی گربه های ژاله!) رفیق!
این همه گربه در آنگولا و کامرون رها شده، چرا رفتی سراغ اون طفلکی ها؟
زنده باشی.
انشالله آیش طبیعت موثر واقع بشه
ممنون از دعاي خيرت رسول جان.
این تعبیر “زنگ ایست” چقدر گویا بود…
هر چيزي نياز به زنگ ايست دارد … اصلاً فكر مي كنيد كه اگر اتوبوس ها زنگ ايست نداشتند، كجا بايد سوار و پياده مي شديم؟
بايد مجال دهيم تا دوباره طبيعت وطن هوايي تازه كند. همان گونه كه ما گاه به گاه به هواخوري احساس نياز داشته و داريم. نداريم؟
درویش خان شما تصویر تور داغستان را در صفحه خود گذاشته اید که اکنون در داغستان روسیه وجود دارد
در ضمن هر زمان دکتر ناصرالحکما را دیدید بخاطر مطلب اوا گاردنر که حقیقت را درباره مدیریت گلستان گفته اند دهانشان را از طرف اشکار ببوسید و بگویید از طرف اشکار
درود بر اشكار عزيز …
البته شرمنده!
چون كه من عادت ندارم دهان مردان را ببوسم!
راستي!
مگر تو مي بوسي؟
دهان مردان را مي گويم!!
چشمم روشن درویش خان!
خوب ببینم حامد بهشتی رو باید صدا کنم.
پاسخ:
حامد کجایی که اشکار داره از دست می ره! نمی ره؟
من اصلا نشنیدم که اینجا چه حرف هایی بین بعضی ها ردو بدل شد ، خیالتون راحت!
;)
پاسخ:
خب الحمدالله … خیالم راحت شد! اشکار جان برو راحت بخواب که شهر در امن و امان است!
سوء ” حفظ محیط زیست ” بود ،
از نوع ” ناغافلکی” آن .
همین.
پاسخ:
خدا بگم اون اوا گاردنر رو چیکار کنه که بعضی هارو از هول حلیم انداخته تو دهان ناصر کرمی!
تصور میکنم منظور اشکار خانم گاردنر بود نه من!
آره ناصر جان
انشاالله که گربه بوده اصلاً ! نبوده؟
1- چشم میکی رونی و فرانک سیناترا روشن!
2- اگر خانم گاردنر می دانست روزی سناریو و نقشی اثر گذار بر طبیعت ایران برای او نوشته می شود مسلما ضمن رعایت مسائل زیست محیطی انگیزه بیشتری برای عمر بیشتر پیدا می کرد.
1- موافقم … روشن!
2- طفلکی اوا گاردنر که حتا امروز هم در این سوی آب ول کن معامله اش نیستند! هستند؟
درود بر دوستدار عزیز محیط زیست …
دوستدار عزيز محيط زيست
گفتي ميكي روني و فرانك سيناتر داغ دلم تازه شد. اوا گاردنر هر چي بود در انتخاب شوهر اصلا با سليقه نبود. توي هاليوود به اين گندگي مسخره تر از اين دو آدم براي شوهر كردن پيدا نمي شد.
البته ناصر جان، باز فرانک سیناترا یه صدایی داشت؛ اما مانده ام از میکی رونی که واقعاً چی داشت که مورد پسند اوا گاردنر قرار گرفت؟ قد و بالا داشت که نداشت! خوش اندام بود که نبود؟ پولش از پارو بالا می رفت که نمی رفت؟ سوپر استار بود که نبود؟
این شاید یکی از بزرگترین معماهای قرن باشد! نه؟
بخصوص که دیگر امکان پرسیدن از هیچ یک از آن دو عزیز نیست! هست؟
درود …
ناصر خان و درویش عزیز درود
1- بنده خدا با 19 سال که سنی نداشت، هول شد.
2- درویش عزیز فرانک سیناترا را خدایش بیامرزد اما فکر کنم میکی رونی کماکان سرپا باشد و سل و مل گنده. میتوانی رنج سفر به هالیود را به دوش بکشید و از او سوال کنید به شرطی که رفتار استاندار گلستان را با شما نداشته باشد و شما را بپذیرد.
3- به نظر من ناصرخان را هم همراه کنید تا حق میکی را کف دستش بگذارد.
4- پرداختن به مسائل هنری در کنار محیط زیست هم بد نیست؛ ظاهرا در محیط زیست که ره به جایی نمی بریم شاید بتوانیم سرنوشت هالیوود را …
درود …
متاسفانه میکی رونی هم فکر کنم اخیراً جان به جان آفرین تقدیم کرده … شرمنده!!
در ضمن کی گفته در محیط زیست راه به جایی نخواهیم برد؟ خواهیم برد! خوبش رو هم خواهیم برد … آنگاه بعد می آییم سراغ هالیوود.
درویش عزیز
1- استناد من به زنده بودن میکی رونی:
http://en.wikipedia.org/wiki/Mickey_Rooney
2- مثل اینکه در مورد محیط زیست اصلا نمی شه با شما شوخی کرد من هم مطمئنم که خوبش را خواهیم برد. حتما…
درود
درود …
بله آن لینک را دیدم.
اما فکر کنم به روز نشده باشه.
چون چندی پیش صدای آمریکا از مرگ میکی رونی خبر داد!
باز هم ممنون.
احسن به دوستان محیط زیستی که در تمام زمینه ها اطلاعاتشان جامع و کامل است!
آقای درویش عزیز‘ من یک بختیاری ام و با چشم خود نابودی جنگلهای بلوط روییده در اراضی اجدادم را تحت لوای عمران و آبادی‘ ولی در جهت سلطه ی سپاه بر منطقه‘ بچشم دیده ام. من‘ بزها و پازن های وحشی کوه دلا‘ که توسط ایادی همین رژیم با مسلسل کلاشینکف شکار شده بودند را در پشت وانت شان‘ به چشم خود دیده ام.
محمد عزیز‘ هومان درست میگوید و دست گذاشته است روی نکته اصلی. منهم با او موافقم و علیرغم اینکه میدانم خواهی گفت “من ایمان دارم که این تلاشها بی ثمر نخواهد ماند”‘ ولی منهم ایمان دارم که با بودن این رژیم‘ “سنگهای بزرگ” نیز در جهت جلوگیری از نابودی طبیعت کشورمان کاری از پیش نخواهند برد‘ چه برسد به “سنگهای کوچک” ی که در جواب هومان عزیز از آنها نام برده اید.
محمد جان‘ شما خود قبول دارید که “ملاحظات محیط زیستی در پای مصلحتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ذبح شده و آن چه که دارد از دست میرود، طبیعت وطن است!”‘ بنابراین چطور میخواهید با این وضعیت از طرح آیش پنج ساله دفاع کنید در حالیکه که خودتان هم میدانید آنها حتی آیش یکساله را نیز بخاطر از بین رفتن منافعشان برنمی تابند.
آقای درویش عزیز‘ با اینحال و با تمام وجود‘ از تلاشهای بی وقفه و دلسوزانه ی شما در جهت حفظ طبیعت و محیط زیست کشورم‘ قدردانی نموده و امیدوارم هر چه زود تر ایمانتان در این رابطه به یقین مبدل گردد.
سلام
لطفاً ببينيد.
بدرود.
http://abushahr.blogfa.com/post-222.aspx
پاسخ:
مطلب جالبی است … حتماً انعکاس خواهم داد.
درویش عزیز
از نظر عبادی عزیز،
اینگونه هم ساده نگذرید .
پاسخ:
به چشم … اصلاً کی جرأت داره از نظر لطیف ساده بگذرد؟!
دانش عزیز … خوشحالم که به عنوان یک هم استانی اینگونه برای طبیعت بختیاری دل نگرانی، اگر ممکنه بیشتر در مورد مناطق خاصی که مد نظرتون هست بنویسید. درود
درود بر درویش عزیز….
نمی دانم چه بگویم…
زیست محیطی بخام بگم ریزگرد حرف اول را میزند…اثرات تخریب محیط زیست ایران در کنار همسایگان خشک و شاخ این چنین امد پدید ریزگرد…
دارم به این فکر میکنم اگر روزی ارومیه هم خشک شود دیگر چه می شود!
هوا واقعا بسی خاکی است!
ببينم اينجا بحث سينما است يا بحث آيش 5 ساله؟ من يك خورده دير رسيدم صحبت از سيناتراي فقيد بوده ظاهرا! ولي يك چيز را نفهميدم البته فهميدم مي خوام ببينم كسي مي دونه چه ارتباطي بين اوا گاردنر و سيناترا و ايضا روني با ريزگردها و مسئله آب و آيش 5 ساله وجود داره؟ هر كي گفت سال بعد ناهار افتتاحيه جشنواره پژوهش و نوآوري شهرداري دعوتش مي كنم! (راستي محمد جان امروز رفتي؟ نشد بيام. جواب من هم يادتون نره.)ارادتمند
پاسخ:
همه حرف ناصر كرمي اين بود كه اگر اواگاردنر هم طرح آيش 5 ساله را بر روي خود اجرا مي كرد و به فرانك سيناترا و ميكي روني چراغ سبز نمي داد؛ امروز جايگاهي بالاتر از صوفيا لورن، اليزابت تيلور، سيلوا كوشينا، آناستازيا ورتيسكايا و نيكول كيدمن داشت! نداشت؟
زنده باشی مرد خاکی نازنین …
موافقم برادر …
هوا بس ناجوانمردانه خاکی است … به خصوص در کرمانشاه!
هومان عزیز… برایت ای-میل میفرستم.
دانش عزیز:
ممنون که از راهی دور، مجدانه و مسئولیت شناسانه طبیعت ایران را عاشقانه رصد می کنید.
به داشتن چنین هموطنانی که ایران شان را سزاوارانه دوست می دارند، می بالم.
The summary was very well done and quite usefull.