عبداللطیف عبادی در آخرین روزهای سال 1388 به وعدهاش عمل کرد و تارنمای مستقل خویش را با نام «روزنامهنگار آزاد» کلید زد.
کمتر وبلاگخوان یا وبلاگنویسی را دیدهام که وسعت اندوختههای معرفتیاش چنین گسترده باشد. با این وجود، آنچه که به باورم لطیف را متمایز کرده است، تنها وسعت دانستگیهایش در علوم گوناگون نیست؛ بلکه پیگیری و پایداریاش بر آن چه که میپندارد، است. همان خصلتی که البته گاه، به جای دوست، برایش نادوست میآفریند و یا به جای افزایش تفاهم، سؤتفاهمها را دامن میزند.
و همه ی این ها در حالی است که برای صاحب این قلم ثابت شده که لطیف آدم اهل دلی است که بشریت را بدون هیچ ممیزی – عمیقن – دوست دارد.
او در نخستین برگ از وبلاگ خوش آب و رنگش که به زیبایی طراحی شده است، از قول شاعرهای برزیلی به نام مارتا مدیروس، حرف آخرش را همان اوّل به من و تو میزند:
این که دوست ندارد آرام آرام بمیرد
این که دوست ندارد بردهی عادات و رسوم خود باشد
این که دوست ندارد زندگی دیروزش را، امروز هم تکرار کند
این که دوست ندارد از بخت بد خویش بنالد
این که دوست دارد بارها و بارها دل بسپارد و مشتاق شود
و این که هرگز بندآمدن باران را به انتظار نمینشیند …
برایش آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم، تلاشهایش بتواند به ارتقای وبلاگستان سبز کمک کند.
درود بر درویش عزیز…
من هم از دیدن بلاگ لطیف عزیز خوشحال شدم…
بلاگ شما رو هم که معرفی کردن :)
ولی جناب درویش عزیز به نظر شما آیا بشر برای نجات جهان نیاز به فداکاری دارد؟
به تارنمای مرد خاکی سری بزنید و نظرتان را بگید:)
در ضمن فصل گل و صنوبره،عیدی ما یادتون نره :)
روز خوش
پاسخ:
چشم … عیدی چی می خوای مرد خاکی عزیز؟
خیلی محبت دارید که چنین الطفاتی نسبت به بنده داشته اید . امیدوارم که همهء ما با همین حس و اراده ای که مارتا گفته است زندگی کنیم و منتظر بند آمدن باران هم نشویم . از ابراز لطف مرد خاکی و دیگر دوستان سبز اندیشی که در وبلاگم برایم پیغام گذاشته اند هم بسیار ممنونم .
پاسخ:
من هم امیدوارم که بتوانیم پند مارتا را همواره آویزه گوش خود ساخته و فراموشش نکنیم.
درود …
اتفاق مسرت بخش و عیدی خوبی بود. زنده باشی لطیف جان …
درود بر هومان بزرگوار …
برای ایشون آرزوی موفقیت می کنم
موفقیت لطیف، یعنی ارتقای وبلاگستان سبز.
درود …
مبارک باشه
هرچند تبریک دیر هنگام است!
تبریک هم داره …
برای تبریک گفتن هم البته هیچ وقت دیر نیست! هست؟