در حوزهی قضا، رسم بر این است که اگر مرتکب شوندهی جرم، کمتر از 18 سال داشته باشد، هرگز با او مانند یک متهم بالغ و عاقل برخورد نمیشود و به مجازات نمیرسد.
اینک این پرسش جدی مطرح است که چگونه ما حاضریم درختی را به جرم کاری که او در رخدادن یا ندادنش مقصر نیست، به مسلخ برده و اعدام کنیم؟!
امیدوارم، برای یکبار هم که شده، نخبگان فقاهت و دیانت تکلیف همه را با بحران اعدام درختان کهنسال به بهانهی مبارزه با خرافه پرستی روشن کنند.
حجتالاسلام حسینی اشکوری در مراسم اعدام درخت بقعه بی بی رقیه رشت، به درستی یک پرسش جدی را مطرح کرده و نگرانی خویش را آشکارا به نمایش مینهد: ایشان با اشاره به وجود 900 بقعه متبركه در گيلان، خاطر نشان میکند که نبايد اجازه داد درخت، سنگ و علم برابر با امامزادگان مورد تقدس و احترام باشند.
امّا نمیگوید که چرا مردم گیلان آن 900 امامزاده را رها کرده و روی به دامن درختان کهنسال آوردهاند؟!
شما میدانید چرا؟
نگاه کنید به این درخت استثنایی در دامنههای کوهستان ماغر واقع در جنوب استان کهکیلویه و بویراحمد که البته تا بهبهان هم یک ساعت بیشتر فاصله ندارد. آیا آن پارچههای سبزرنگ آویخته به این اسوهی مقاومت باید بلای جانش شود؟
مؤخره:
ممنون از نیره سعادتی عزیز بابت ارسال تصویر این درخت ماغرنشین.
دلم می خواهد نگاهم را گره بزنم به استقامتش و روبرویش بایستم از شر تبر های ایمان نما که تنه اش را نشانه رفته اند
پاسخ:
و همين نگاه هاي گره زده و عاشقانه است كه تاكنون طبيعت وطن را به رغم اين همه طبيعت ستيز نابخرد و آزمند محفوظ داشته است. درود …
چه دردانه ای است این درخت!
رشدش از بین ِ سنگ چه دیدنی است.
این خرافه پرستی ؛
این مدل تشیع صفوی ؛
بزرگ نگاه داشتن مقبره ها و تکیه ها و سقاخانه ها
را خود اینان در ذهن ِ مشتاق ِ خدای مردم ِ عامی کرده اند و حالا به بهانه مبارزه با آن ؛ طبیعت را به مسلخ می برند.
شرم بر آنها.
اگر قرار بر مبارزه با خرافه پرستي باشد، چرا بايد از درخت شروع كرد كه يك موجود جاندار و بسيار مفيد است؟ چرا سراغ آن عمارت هايي نمي رويم در همين جنوب تهران كه مي گويند: درمان نازايي مي كند؟ و يا آن چاه زنانه و مردانه معروف؟ يا آن بشقابهايي كه كسي براي خوردن غذايشان ديده نمي شود! مي شود؟
دقیقن…
این یک مشکل فرهنگی آزاردهنده است که در اینجا مشکلاتش یقهٔ این درخت و درختهای مشابه بیزبون را گرفتند.
امیدوارم ما آدم یک روزی «آدم» بشیم و دست از سر و تنهٔ طبیعت ورداریم.
پاسخ:
آمين.
جناب مهندس درویش
متاسفم
ما هم همپای شما حس انزجار به این طبیعت کشان داریم.
اضافه این که جسارت عدم حضور مرا در وبلاگ پسر عزیزمان عفو فرمایید.
مخلصيم قربان … نگران نباشيد! سرانجام روزي آن بستني را خواهيم خورد! نخواهيم خورد؟
خواهش می کنم , سرورید.
بله حتما!
خوشحالم! در ضمن من درويشم نه سرور! شما هم آقاييد.
درود …
اینجانب درخت درخت زاده به نمایندگی از سوی تمامی درختانی که از آغاز تاکنون با تبر نادانی آدم ها نابود شده ایم ، اعلام می دارم ، شماها که با تبر از خدمات ما قدردانی می نمایید ، خیلی آدمید . . .
درود بر تمامی حیوان هایی که قدر ما را می دانند . . .
.
.
.
راست مي گويي پريزاد عزيز … راست مي گويي رفيق من …
خيلي از ما از خيلي از حيووانا نادان تريم. بي خود نيست كه مي گويد:
آدم آورد به اين دير خراب آبادم …
این که تکه ای را بگیرند و به شاخه ای ببندند با آرزوی خوب ، چه امر زشتی در آن دیده می شود!!؟
من این درخت ها را خیلی دوست دارم چون مردم دوستشان دارند.و این خبرها خیلی غم انگیزند.
شبها که برای ورزش به پارک می روم برای چاق سلامتی درختان را در آغوش می گیرم نزدیکشان می شوم و از ریشه تا نوکشان نگاهشان می کنم و با تنه و برگ هایشان با زبان بی زبانی حرف می زنم آنها هم با استواری و مهربانی پاسخم را می دهند و سر شار از انرژی به خانه بر می گردم.
من جز خوبی از درختها، هیچ ندیده ام.
با درود
اگر يك روز قرار شد تا همه زيستمندان عالم در محضر عدل الهي حاضر شده و بخواهند تا مفيدترين زيستمند عالم معرفي شود، بي شك آن مفيدترين كسي جز درخت نخواهد بود …
درود بر شما كه اينگونه سزاوارانه درختان را درك مي كنيد و قدر مي دانيد.
کامنت بانو پروانه عزیزم
فوق العاده بود
پاسخ:
موافقم … مثل خودش بود … نه؟
دید موسی یک شبانی را به راه
آن شبان به دنبال بوسیدن دستان خالقی بود بی همتا
شانه را بر سر خدایی می خواست که موسی پیام آورش
.
.
.
چرا نامش را خرافه پرستی می نهیم
چرا باورهای پاک انسانهای زلال را باور نداریم
مگر نمی شود روی آب راه رفت
مگر نمی شود عاشورا با حسین بود
مگر نمی شود خدا را احساس کرد
چرا ریسمان ها و کابل های ارتباطی را نشانه رفته ایم
مگر پل های ارتباطی را ما ساخته ایم که حق نابود کردنش را داشته باشیم
مگر خداوند موسی رانهی نکرد
مگر پزشک جراح زیر چاقوی جراحی به خدا ایمان نیاورد
و مگر بلبلان جز به تسبیح او می سرایند
“و خدایی که همین نزدیکی است
دوستش می دارم و یقین می دانم دوستم می دارد”
بگذارید دوستش بدارند آنگونه که دوستشان دارد
عبادتش کنند آنگونه که باور دارند
بیائید چشمها را بشوئیم و جور دیگری نگاه کنیم
شاید دوست آسمانی راه رستگاری را بر ما بگشاید
قصه موسي و شبان، قصه اي است كه هميشه زنهار دهنده بوده و مي تواند در هر زمان مصداق داشته باشد.
درود بر كاليراد عزيز.
درویش بسیار بسیار گرامی
اگه خواستی آدمها رو بشناسی و درس جدیدی بهشون بدی
اول باید باورهاشون رو باور کنی
بعد اونها باور کنند که تو باورشون کردی
حالا میتونی درس جدید رو بهشون بدی
باور کن و ایمان داشته باش که برنده شدی
اونا هم درس جدیدشون رو خوب یاد گرفتند و هم خوب اونو به دیگران یاد می دهند
این یعنی صداقت در باورها
این یعنی احترام به باورها
و این یعنی تو قبولشون داری پس قبولت دارن
وقتي مردم به عينه ميبينن مزار چه كساني اين روزها به آرامگاههايي درخشان تبديل شده كه دستشون به خون مردم آلوده ست به همه ي امام زاده ها و امام نزاده ها بدبين شدن و ميشن!
يادم نيست اين جمله از كيه كه ميگفت: فطرت پاك توده هاي مردم هيچوقت خطا نميكنه، اين مقدس نماها هستن كه ازين پاكي هر جا كه به نفعشون باشه سوء استفاده ميكنن.
ميدونين چرا مردم گيلان به اون 900 بقعه كمتر از اينطور درختها مراجعه ميكنن بخاطر اينكه به دروغين بودن 90درصد اين بقعه ها ايمان دارن. تو همين چند سال اخير چندين بقعه جديد بر اساس خواب نما شدن هاي دروغين عده اي بي دين ساخته شده كه كساني كه ميشناسن هيچوقت براي زيارت نميرن.بقعه ها يه پولي به دست هيات امنا ميرسونه ولي درخت چه نفعي براشون داره!
راستي چه موجودي مقدس تر از درخت تو جهان وجود داره كه بشه باهاش درد دل كرد و دستها رو مثل شاخه هاش به آسمون فرستاد و بركت طلبيد.اصلا جسم انسان مثل درخت زمين گريز و آسمون پيونده!
آقاي درويش متاسفانه ازون درخت عكسي ندارم.اون موقع هنوز موبايل هاي دوربين دار تو بازار نبود!
ها ها ها این درخته هم عجب ضد حالی زده اساسی خفن
از پیش از اسلام عاصر طبیعی چون درخت و آب برای ایرانیان محترم بود با ورود اسلام برخی از اعتقادات به شکل دیگری باقی ماند (حالا برخی خوانندگان خیلی محترم؟! برای ما پرونده سازی نکند)
در اینجا شما هیچ نشانی از دفن کسی نمی بینید اما درخت خوب و یا بد مورد احترام قرار گرفته
..ببینم چطور تنها درختان آزاد که چوب گرانبهایی دارند را قطع می کنند؟!
مشکوک است اقا مشکوک!!!!
از قدیم در قبرستان ها و امام زاده های شمال درخت آزاد می کاشتند.به به تازه برخی امازاده ها درخت شمشاد هم دارند به به بهوش باشید چرا تنها در گیلان درختان با چوب قیمتی را قطع می کنند؟
آقاي آشكار درست گفتن، تو “خورماه سيسكو” هم چند تا درخت چندين ساله هست كه بهشون به زبان محلي ميگن “مزاردار” يعني درخت ِمزار. همشون يا آزاد هستن يا شمشاد.
آقاي اشكار اطلاعات بسيار خوبي دارد … حيف كه مي خواهد برود كاستاريكا!
تنها نمی روم مهندس درویش را هم باید ببرم
(با شلوار برمودا و پیراهن هاوایی در کنار سواحل رویایی اقیانوس اطلس مشغول خوردن نیمروی تخم لاکپشت!!!)..در یک امام زاده در شیرود هم یک بلند مازو کهن تا گمان کنم پارسال بود.آقا امسال نگاه کردیم دیدیم که…آصلا آقا آن چیزی که تا بحال دیده بودیم فتو شاپ بلندمازو بود!….حاج آقا نزن ..اشتباه کردم..آخ..اصلا اونجا هیچوقت درخت نبود…همه اش تقصیر مهندس درویش بود حاج آقا… آخ …نزن
..بخاطر شما درویش خان چه ها که باید کشید؟
عکس های هنر معماری را دیدید؟
سلام.من هفته ای یک بار این درخت رو میدیدم.الان یک ماهی هست تنگ ماغر نرفتم.نکنه بی دینای خدا نشناس قطعش کردن.این دردو به کی باید گفت.اخه با درخت بی زبون چه کاردارن؟این چه منطقیه؟چرا اون امام زاده های خالی از قبرشونو خراب نمیکنن؟اگه واقعا دنبال مبارزه خرافه پرستی اند.هر چند انایی که خالی نیست هم کاره ای نیستند.لا اقل درخت زندس یه سودی داره اونا چی؟
خوشبختانه درخت هنوز سالم است و امیدوارم همینگونه هم بماند.
درود بر علیرضا خان.