این زنبور را که میبینید، اهل سبزهزارهای حد فاصل آهار تا ده تنگه در شمال چکاد توچال تهران است. البته شاید بهتر آن است که بنویسم: بود نه است! زیرا آخرین باری که در حال پرواز رؤیت شده، احتمالاً 12 خرداد 1389 بوده است!
نگاه کنید که مورچهها چگونه به سوی او روانند …
این هم جدال پروانه و زنبور و مورچه برای مکیدن شهد زندگی در همان حوالی!
امیدوارم از تازهترین شکارهای دوربین مهار بیابانزایی هم راضی باشید، هر چند که میدانم شکارهای یادداشت قبلی، چیز دیگر ی بود! نبود؟
برای بزرگتر دیدن شکارهای خرداد 1389 مهار بیابانزایی، میتوانید سری به فتوبلاگ زده و اینجا، آنجا و اونجا را هم نگاه کنید.
مؤخره:
گاه با خود میاندیشم وقتی در پنهانترین زوایای خلقت با اندکی درنگ میتوانی مناظری چنین سحرانگیز و الوان را شکار کنی، چه جای نالیدن از بسته بودن پنجرهها؟!
چرا فانوس زندگی را نمیبینیم؟ آن فانوس ِ دریا پرست ِ پرعطش ِ مست را …
هزاران درود بر سبزترين درويش وبلاگستان.
استاد بزرگوارم چنديست سعادت خداقوت نيافته ام. فرصتي دست داد آومدم و لذتشم بردم مثل هميشه عاليه. راستش اين دقت شما در طبيعت و دنياي اطرافش! خيلي شده من را به تامل وادار کند! کارتون را بسيار خوب بلديد…
ممنونم از همه چيز…
ممنون …
خوشحالم که می بینم برای هفته محیط زیست برنامه های خوبی را تدارک دیده اید.
موفق باشید.
سپاسگزارم از درويش نازنين.
قبلن هم عرض کردم من هيچ کاره ام!فعلن تنها کاري که از من ساخته است تنها تحقيق و پژوهش است و گاهي اطلاع رساني!
چه کسی گفته است که تحقیق و پژوهش و اطلاع رسانی در حوزه محیط زیست کارهای کم ارزشی هستند ضحای گرامی؟!
خسته نباشید.
آقای درویش من اگر هر لحظه دوربین به دست باشم زمان کم میارم، تا چند وقت پیش زنبورهایی صبح زود تو حیاطمون گرد درخت پرتقال و لیمو نارنگی میچرخیدن، یه چند وقتی نبودن حالا زنبورهای درخت گلابی هستن و جالب اینه که تا نزدیک پنجره آشپزخونه قدم رنجه میکنن. اما عکس گرفتن ازشون بسیار دشواره، باید یه کتاب شگردهای عکاسی بخرم.
دستتون درد نکنه با این عکسهای زیبا و تشویق کننده.
بله اندکی دشواره … اما به زحمتش می ارزه!
امتحان کنید … قول می دهم که پشیمان نمی شوید!
درود …
و خوش به حالتان که در چنان حیاطی روزگار می گذرانید …
ممدآقا ما هم شکار کردیم ولی شکار ما یه چند صد برابری از شکار شما بزگتر است خبت میکنموقتی آپلودش تمام شد فعلن سرعت اینترنت در محدوده ما بیداد میکند ولی نه مثل امواج ماهواره
امید که دیگر بی داد نکند مهرداد جان!
آقای درویش, عکسهای فوق العاده جالبی هستن, یکی از یکی بهتر. دیگه با این حساب, زدین رو دست اون یاسمین خانمی که عکس بلبل ها رو گرفته بود. از عکسهای شما,اون یکی که زنبور مرده رو نشون میده, یه خورده غم انگیزه, ولی خیلی با مسماست و نشون میده که زنبور ها هم ایستاده میمیرند!!
راست می گویی دانش عزیز … زنبورها هم ایستاده می میرند!
در مورد زنبورها جالبه که فقط ملکه اجازه تولید مثل و تخمگذاری داره و درواقع قوانین سفت و سختی بین زنبورها حاکم است. آنها حتا برای برقراری نظم، پلیس هم دارند و کسی که از قوانین شان تبعیت نکند و به خواهد گردن کشی کند، حالش را حسابی می گیرند. جالب تر این که زنبورهای کارگر هم توانایی تخمگذاری دارند، ولی آنها جرآت این کار را ندارند! آنها حتا حاضرند جان خود را به خاطر حفظ ملکه به خطر هم بیاندازند. با این وجود، آنجا هم خس و خاشاک پیدا می شود! و مثل هر جامعه ای ممکن است عده ای شیطنت کرده و بخواهند از قوانین سرپیچی کنند. یعنی در بین زنبورهای کارگر هم ممکن است تعداد کمی خلاف کرده و شروع به تخم گذاری کنند! کاری که نه تنها به ضرر ملکه تمام می شود؛ بلکه به ضرر خودشان هم تمام می شود!! زیرا چنین خلافی حتا برای زنبورهای کارگر دیگر هم چندان خوشایند نیست. به همین دلیل عده ای از زنبورها مثل پلیس عمل می کنند و با شناسایی زنبورهای خاطی ، مانع از تخمگذاری آنها می شوند. آنها حتا تخمهایی را که این زنبورها می گذارند از بین می برند تا مبادا نژادشان آلوده شود!
برای همین است که شاید ایستاده هم می میرند رفیق عزیز من!
درود …
این زنبورها هم زندگی عجیب و پرانتقادی دارند …
چرا؟ چون طرفدار دیکتاوری و وفادار به ملکه هستند؟!
این عکس بی نظیر است ها!
عجب شکاری کرده اید!
یاد باشد فردا در شرکت , ذخیره اش کنم
داریم یواش یواش شکارچی می شویم انگار! نه؟