تا كي بايد تقصير را بياندازيم به گردن گذشتگان؟!

در نخستين روز از آبان ماه سال جاري، دلاور نجفي، معاون پيشين محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست ايران طي يادداشتي كوتاه  كه بر روي تارنماي شخصي‌اش قرار داد، محمّدباقر صدوق، جانشين كنوني‌اش در تيم محمدي‌زاده را خطاب قرار داده و نسبت به عواقب صدور مجوز براي اكتشاف و استخراج نفت از پارك ملّي كوير آشكارا هشدار داد.
خبرگزاري ايرن هم اين هشدار را عيناً بر روي درگاه مجازي خود بازانتشار داد  تا مخاطبان بيشتري از محتواي اين يادداشت آگاهي يابند، به نحوي كه به فاصله‌ي كمتر از 2 روز شاهد واكنش تند دكتر صدوق به اين يادداشت شديم  كه البته سرعت عمل در پاسخگويي مسئولين بسيار شايسته است. به ويژه آن كه ايشان نخست در پاسخ خود خطاب به دكتر نجفي اشاره مي‌كنند كه “البته قصد ندارم سؤالات شما را با طرح پرسش‌هاي ديگري جواب دهم.”
اما به رغم چنين گفتاري، ايشان هم همان رويه‌اي را در عمل پيش مي‌گيرند كه پيش‌تر از وي، خود جناب نجفي هم در مواجهه با منتقدين‌شان پيش گرفته بودند! دكتر صدوق مي‌نويسند: “جناب آقاي نجفي، من نيز همچون شما معتقدم که خبر اکتشاف نفت در پارک ملي کوير نگران کننده است. اما اين خبر به همان اندازه نگران کننده است که خبر اکتشاف نفت در پارک ملي نايبند بود. اين خبر همان اندازه نگران کننده است که موافقت با قطع درختان و تخريب پوزه‌هاي سنگي به منظور تعريض جاده پارک ملي گلستان مي توانست نگران کننده باشد. با اين وجود، اين رخدادها درزمان مديريت جنابعالي اتفاق افتاد و شما يا واکنشي نشان نداديد و يا اگر هم اعتراض کرديد از پايه و اساس، تماميت پارک ملي را زير سوال برده و صورت مسئله را پاک کرديد.”
اينك پرسش اصلي اين است كه با چنين فرافكني‌هايي مي‌خواهيم چه چيزي را ثابت كنيم و از چه دفاع نماييم؟
برخورد دكتر صدوق با اعتراض دكتر نجفي، درست مانند آن است كه يقه‌ي آدم را بگيرند و مورد بازخواست قرار دهند كه چرا از ديوار همسايه بالا مي‌روي؟ و طرف هم پاسخ دهد: زيرا ديشب هم يك نفر داشت از ديوار منزل من بالا مي‌رفت!

مسئولين عزيز!
چرا يادمان رفته كه آنچه دارد از دست مي‌رود، طبيعت مظلوم و ارزشمند وطن ما و آينده‌ي سبز فرزاندان‌مان است؟ تا كي مي‌خواهيم به اين بازي “كي بود كي بود؛ من نبودم!” ادامه دهيم و شاهد استمرار مرگ طبيعت وطن باشيم؟ مگر قرار است ما هیچگاه در شمار گذشتگان قرار نگیریم؟!
اگر تجاوز به پارك ملّي كوير بر مبناي ماده 8 آيين نامه اجرايي قانون حفاظت و بهسازي محيط زيست، جرم است (كه هست)؛ بايد از هر جا كه متوجه اين جرم و خطاي آشكار شديم، جلويش را بگيريم. اگر پارك ملّي كوير، ناموس مناطق چهارگانه‌ي كشور است (که هست)، نبايد در برابر تجاوز به اين ناموس، منفعل عمل كرده و سكوت كنيم به اين بهانه كه پيش‌تر هم به اين ناموس تجاوز شده است!
حرف من اما فراتر از مقاومت در برابر تجاوز به ناموس طبيعت است. مي‌گويم: اگر براي ما محيط زيست ارزش دارد، بايد با چنگ و دندان تا آنجا كه قدرت داريم از آن پاسداري كنيم و زرق و برق ميز رياست‌مان را فداي نشاط طبيعت و پاسداري از اصل 50 قانون اساسي كنيم و نه برعكس!
دلاور نجفي هم خود به خوبي مي‌داند كه او نيز مبرا از اين اشتباه نبوده و بارها با همين استدلال، جواب منتقدين خويش را در زمان مسئوليتش داده و اغلب خطاها را به گردن تيم معصومه ابتكار انداخته است. براي مثال مي‌توان به يادداشت مورخ 18 فروردين 1387 و يا 11 ارديبهشت 87   ايشان اشاره كرد. جالب‌تر آن كه خودشان هم در تاريخ دوم ارديبهشت همان سال  معترف بوده‌اند كه تا كي بايد تقصير را بياندازيم به گردن گذشتگان؟
به هر حال، از حق نگذريم؛ دلاور نجفي اگر هر اشكالي داشته باشد – كه دارد – يك حسن مهم هم دارد و آن اين كه مي‌توانست در اين روزها مثل رييسش (خانم جوادي) كاملاً سكوت كند و شاهد مرگ شتابناك محيط زيست وطن باشد، امّا او هنجارشكني كرده و نشان داده كه علاقه‌اش به حفظ محيط زيست ربطي به داشتن مسئوليت در اين حوزه ندارد.
و اين همان ويژگي كهربا گونه‌اي است كه نگارنده 5 سال پیش در ماجراي جابجايي وزير پيشين جهاد كشاورزي تذكر داده بود؛ ویژگی ای که جايش هنوز هم در سلوک رفتاری اغلب مديران كشور خالي است! نيست؟
باشد كه دكتر صدوق هم  – كه تا اين لحظه متخصص‌ترين و محبوب‌‌ترين فردي بوده كه مسئوليت محيط طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست را برعهده داشته – نشان دهد كه آن همه شور و شوق و اميد طرفداران محيط زيست به دليل انتصاب ايشان بي دليل نبوده و مي‌توانند چون سلحشوري جان بركف از آموزه‌هاي بر حق و دانش‌بنياد محيط زيست دفاع كنند و يا با افتخار استعفا داده و گناه اين تجاوز به ناموس طبيعت را براي خود نخرد.

این یادداشت در خبرگزاری ایرن هم انتشار یافته است.

بازخوردهای دیگری از این ماجرا:
نگذاریم پارک ملی کویر عسلویه دیگری بشود ! – دلاور نجفی
جنگ‌ زرگري؛ اين بار صدوق-نجفي – سام خسروی فرد
– پارک ملی کویر و اکتشاف نفت! – کامبیز بهرام سلطانی
– ما ز ياران، چشم ياري داشتيم!  – کوشان مهران

49 فکر می‌کنند “تا كي بايد تقصير را بياندازيم به گردن گذشتگان؟!

  1. فرزان اسدی(ابوحنانه)

    سلام
    متاسفانه همه به دنبال انداختن تقصير به گردن ديگريست ، همانگونه كه شما كفته بوديد اما در سخنان اين آقايان آيا راهكاري هم براي برون رفت از اين موضوعات ديده مي شود؟
    متاسفانه در اين كشور اخبار خوشحال كننده محيط زيستي بسيار نادر و كم است و همواره مي بايست در اين خصوص آه كشيد و … .
    بدرود.

  2. جواد

    اگر کسی پیدا بشود که ادعا کند دارد میمیرد از غم این همه هجوم و غارت وسرقت و خیانت در امانات الهی آن هم در یک کشور اسلامی، به حق ادعای درستی کرده است. باید مرد و این روزها را ندید چرا که خداوند،تخریب مظاهر عظمتش و اماناتش را بی پاسخ نمیگذارد و آدمی در روز موعود خواهد گفت ای کاش خاک بودم. هرکس به هر صورتی که از این گناهان ادمیان ایرانی اعلام برائت و انزجار کند از خشم الهی در امان باشد.
    ضمن آرزوی طول عمر جناب اقای درویش و قدردانی بخاطر فعال نگه داشتن این مکان مقدس، از ایشان میخواهم ، فکری برای دلهای آزرده خاطر ما بنمایند چراکه مرهم دلهای مای خسته ما دارد تلف میشود و ما بی مرهم خواهیم ماند.

  3. RS232

    پاسخ محمد باقر صدوق به انتقاد آقای دلاور نجفی حاوی نکته مهمی است که اصولا جایگاه معاونت سازمان حفاظت از محیط زیست را به زیر سوال می برد. ایشان با کنایه می رساند که هر کسی که در این جایگاه مشغول به کار بود مجبور شده است که به خاطر مصالح و احتمالا فرامین بالادستی ها و یا نیازهای مالی سازمان, جواز صادر کند. این همان تعبیری است که من یک بار به طنز گفتم که سازمان حفاظت از محیط زیست در واقع سازمانی است که پول می گیرد و جواز تخریب منابع طبیعی را صادر می کند.

  4. هومان خاکپور

    نقدی منصفانه و هوشمندانه ای بر گفتار دو سکان دار سابق و فعلی محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست کشور بود و ای کاش تا فرصت برایمان مهیا است تلاش کنیم مصالح محیط زیست وطن مان را در پای فرامین بالادستی ها ذبح نکنیم …
    درود رفیق

  5. شقایق

    متاسفانه ؛ وقتی نفرات طراز اول ِ مثلن حامی ِ طبیعت ایران ، به جای این که “تقصیر” را بیابند و حلش کنند ،
    دنبال ِ “مقصر” می گردند ؛
    حال ِ زمین بهتر از این نخواهد شد .

  6. عبداللطیف عبادی

    من در همین زمینه مطلب مفصلی نوشتم اما در سایتم منتشرش نکردم ، چرا که احساس کردم می تواند برای آنهایی که اهل فن نیستند بسیار ناامید کننده باشد. با اینحال اگر دوستان متخصص یا علاقمندان حرفه ای به محیط زست مایل به خواندنش باشند برایم ایمیل بزنند تا نسخه ای از آن را برایشان بفرستم . این ایمیلم هست

    [email protected]

  7. محمد درویش نویسنده

    لطیف جان!
    نخست آن که مگر شما در باره محیط زیست ایران تاکنون مطلب امیدوارکننده ای هم نوشته ای که حالا نگران ترویج ناامیدی از واپسین تحلیلت در بین خوانندگانت باشی؟
    دوم این که من ایمیل برایت فرستادم تا برایم بفرستی اش.
    .
    درود …

  8. محمد درویش نویسنده

    به هومان:
    ممنون از لطفت. من هم با آرزویت همراه هستم و امیدوارم روزی برسد که هیچ کس به خود جرأت ندهد تا مصالح محیط زیست را به هر بهانه ای ذبح کند.
    درود …

  9. محمد درویش نویسنده

    به آرش از سانفرانسیسکو:
    به نکته ظریف و البته درستی اشاره کرده ای که تا این لحظه مو لای درزش نمی رود! می رود؟

  10. محمد درویش نویسنده

    جواد جان:
    از کدام مکان مقدس سخن می گویی؟!
    اینجا فقط کلبه درویش است و بس … بگذار با هم راحت باشیم.
    درود …

  11. محمد درویش نویسنده

    به ابوحنانه:
    ظاهراً در محیط زیست همه چیز به بن بست یا سد غول آسایی به نام اقتصاد رسیده و راهکاری جز فرافکنی باقی نمانده است!
    این در حالی است که محیط زیست می تواند تضمین کننده سود و تحکیم کننده مبانی اقتصاد پویا باشد …
    افسوس.

  12. عبداللطیف عبادی

    درویش جان ، این یکی خودم را هم ناامید کرد. در دو سال گذشته کلی زحمت کشیدم تا حدود چهار هزار و پانصد نفر را در گروه “دوستداران محیط زیست ایران” که بزرگترین گروه مجازی محیط زیستی ایران هست جمع کنم . علاقه ای ندارم با خواندن نوشته های خودم دست از تلاش بردارند . تفاوت کار من با خیلی ها این است که معتقدم اگرچه امیدی به پیروزی نیست اما باید تا آخرین لحظه مقاومت کرد . آن “خیلی ها” نظرشان این است که اگر مقاومت بی فایده است پس دیگر چه نیازی هست به مقاومت؟
    خیلی وقت ها مطالبی را می نویسم اما در آخرین لحظات از انتشارشان پشیمان میشوم چرا که بهانهء خوبی میشوند برای آن “خیلی ها” . الان برایتان می فرستمش

  13. محمد درویش نویسنده

    اگزوپری می گوید:
    نفس حرکت مهم است و نه مقصد که چیزی نیست جز توهم مسافری در راه مانده.
    .
    فکر کنم باور تو را که می گویی:
    اگرچه امیدی به پیروزی نیست اما باید تا آخرین لحظه مقاومت کرد .
    .
    می شود از این منظر درک کرد.
    درود …

  14. حمیدرضا عباسی

    درود بر محمد عزیز
    خوشحالم ازاینکه هم دلاور نجفی و هم دکتر صوق اینچنین دیدگاه های خود را بیان کرده اند همینکه دکتر صدوق بداند که کجا نشسته است و چه چیزی را باید حفظ کند قدم مبارکی است و بقول خودت سکوت نکرده است.
    می بینم که اينجا دارد تبدیل به زیارتگاه دلها و مکان مقدس می شود. امیدوارم حاجت دل ما را هم روا کند.

  15. محمد درویش نویسنده

    تصورش را بكن به جايي برسيم كه دل خوش كنيم به آن كه به قول تو: “همینکه دکتر صدوق بداند که کجا نشسته است و چه چیزی را باید حفظ کند قدم مبارکی است!”
    آيا فكر مي كني با چنين دل خوشي اندكي اين مجال براي ما مي ماند كه روزي فرزاندان مان دست نوه هاي شان را بگيرند و به تماشاي آبشار عشق روند يا از دل آويزترين آبشارهاي نمكي در پرك ملي كوير لذت برند و يا به تماشاي درناها و پليكان ها در نايبند بپردازند يا …
    .
    درود بر حميد عزيز كه از همين مكان مقدس! برايت دعا مي كنم در استراليا پدر شوي!!

  16. عبداللطیف عبادی

    به به!
    گلی به جمال دوستان
    جناب درویش زیر کامنت ها سیستم امتیازدهی گذاشته است و به قراری که معلوم است می شود با منفی دادن زیر هر کامنت آنرا در این صفحه محو کرد . الحمدالله چراغ اول این سر به نیست کردن هم با محو شدن کامنت بنده روشن شد . بعد از حذف کامنت هایم در گرین بلاگ توسط جناب مهدی اشراقی ، فقط مانده بود محو شدن نظراتم در وبلاگ مهار بیابانزایی که آنهم شکرخداانجام شد . هشت تا وبلاگنویس هستیم که پنج تایمان منفی داده اند تا دو تایمان حذف شوند . تعدادمان همینجوری اش از یوزپلنگ های ایران هم کمتر شده بود ، حالا سیستم حذف خودمان را هم در پیش گرفته ایم . چشم ما روشن

  17. محمد درویش نویسنده

    اما لطيف جان!
    متاسفانه يا خوشبختانه تو نخستين نفري نيستي كه كامنتش با عدم استقبال خوانندگان مهار بيابان زايي مواجهه شده و به قول خودت محو گرديده است!
    .
    به هر حال همه بايد تمرين كنيم تا صبورانه تر يكديگر را درك كرده و براي هدف مشترك – حفظ طبيعت وطن – ناسازه ها را زيرسيبيلي ناديده بيانگاريم.
    درود …

  18. محمد درویش نویسنده

    البته الان متوجه شدم که کامنت های تو در این پست در مجموع تا این لحظه 7 رای مثبت هم گرفته اند! چرا نیمه پر لیوان را نمی بینی رفیق؟

  19. عبداللطیف عبادی

    من اصلا” معنا و مفهوم این امتیازدهی به نظرات را در هیچ کجا نمی فهمم . چنین روندی نویسندهء کامنت را به سمت ” سلیقهء مشتری ” می کشاند . یعنی قبل از نوشتن نظر و عقیده اش ، اول ذائقهء رای دهندگان را مس سنجد و بعد طبق سلیقهء آنها می نویسد و طبیعتا” با دیدن هشتاد مثبت و انگشت رو به هوا! خوشش می اید . یعنی یک وضعیتی پیش می اید شبیه به دربار جهانگیرخان دولو . آنوقت ما باید جوری بنویسیم که قبلهء عالم – و در واقع قبله های علم – خوششان بیاید . بنده در عمرم هرگز به مثبت و منفی ها و تشویق ها و فریادها و هلهله ها و دشنامهای مخاطبینم نگاه نکرده ام . اما اینکه ببینم جوی که در آن می نویسم “عوام گرا ” و ” مشتری پسند ” بشود برایم خیلی مهم است . بخصوص اینکه مشتری های عزیز از دوغ و چلوکبابی که صرف کرده اند راضی نباشند و نظرم را نیز با انگشتهای رو به پایینشان کنند.

    بنده اصولا” با برگزاری انتخابات و رای گیری در جوامع عقب ماندهء جهان سومی به شدت مخالف هستم و همهء دوستان و نزدیکانم می دانند که سالهاست گفته ام و می گویم و می نویسم که ابتدا باید شرکت زنان ، مردان زیر چهل سال و افراد زیر تحصیلات زیر لیسانس را در هر نوع انتخاباتی ممنوع کنیم و در مرحلهء بعد هم اصل و اساس انتخابات را در کشورمان برچینیم و بجای آن یک شورای کوچک از بزرگ زادگان و نخبگان علوم مختلف را ایجاد کنیم ( مثل همان شورای های بسیار موثر و قوی و کارآمدی که در عربستان سعودی و امارات متحدهء عربی وجود دارند) . بعدها و ده – بیست نسل آینده مان ، به تعبیر شریعتی ، شاید لیاقت و شایستگی عزت و نجات را پیدا کردیم و عموم مردممان معنا و مفهوم رای دادن و دموکراسی را فهمیدند . آنوقت خانمها و عموم آقایان بیایند و رای بدهند . تا آن زمان حتی با گذاشتن سیستم رای گیری زیر کامنتهای وبلاگها هم مخالفم . برقراری هر نوع دموکراسی در جوامع عقب مانده ای مانند عراق و افغانستان و ایران فوق العاده خطرناک است .

  20. سیمین

    شركت همه زنان بايد ممنوع باشد؟
    يعني زنان بالاي 40 و بالاي ليسانس هم بايد ممنوع شود؟

  21. عبداللطیف عبادی

    نه ، از نظر من زنان ایرانی مطلقا” حق شرکت در انتخابات – چه رای دادن و چه انتخاب شدن – را ندارند . متاسفانه دادن حق رای به زنان خطای بزرگی بود که خدابیامرز محمد رضا شاه پهلوی مرتکب شد . بنده در این زمینه کاملا” به عقاید و افکار زنده یاد احمد کسروی و نیز رضاشاه پهلوی مبنی بر عقلانی نبودن حضور زنان در هرگونه فعالیت سیاسی معتقد هستم . آن بالای چهل سال که عرض کرده بودم منظورم مردان بودند ، نه زنان . بنده چون یک فمنیست لبرال هستم معتقدم که باید روندی را در کشورمان آغاز کنیم که شاید در طول ده تا بیست نسل آینده مردممان – به تعبیر شریعتی – شایستگی عزت و نجات را پیدا کنند و در آن زمان هم همهء مردان ایرانی و هم زنان ایرانی بتوانند دموکراسی را آغاز و تمرین کنند . من وقتی حضور زنان و همچنین حضور مردان زیر چهل سال و با تحصیلات زیر کارشناسی را در پای صندوق های رای می بینم واقعا” وحشت می کنم. یک چنین وضعیتی تاکنون فاجعه بار بوده است

  22. سیمین

    یک نقاش زن می گفت که:
    “ای کاش زنان دنیا را مدیریت می کردنداونوقت هیچ جنگی در دنیا رخ نمی داد چون هیچ مادری دوست ندارد فرزندش در جنگ کشته شود”
    نظر خاصی در مورد این جمله ندارم فقط نقل قول است!

  23. عبداللطیف عبادی

    دنیا را که نمی دانم اما این را می دانم که مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست ایران را در دو دوره به زنان سپردند و خانم معصومهء ابتکار و واعظ جوادی نشان دادند که مدیریت زنانه بر محیط زیست مملکت ما تا چه اندازه فاجعه بار بوده است . نگاهی به افشاگری های دلاور نجفی علیه تیم معصومه ابتکار و معاونینش و نیز افشاگری های دکترصدوق علیه خانم واعظ جوادی و ایضا” تیم معونینش بیندازید . هم دلاور نجفی و هم صدوق هر دو مستندا” گفته اند که بزرگترین بدبختی های ده سالهء اخیر که بر محیط زیست ایران نازل شده است در زمان این دو خانم بزرگوار و به دلیل سوء مدیریت آنها و بی لیاقتی معاونینشان بوده است . حالا تصور کنید مدیریت کل دنیا بدهند به امثال ابتکار و واعظ جوادی . چه شود!

  24. مسعود

    آقای عبادی ، مابه عنوان یک مرد چه گلی به سر دنیا زده ایم که شیر زنان ایرانی نزده اند؟

    ————-

    در ضمن من برای چندمین بار بیوگرافی وبلاگ شما را خواندم تا ببینم تحصیلات شما پست دکترا در کدام رشته فوق تخصصی است که ادعای سوادتان گوش دنیا را کر کرده است ؟

  25. عبداللطیف عبادی

    به مسعود
    قربانت گردم ، شما اول بیا اسم و رسم و فامیلت رو بنویس تا ما مطمئن بشیم پشت این مسعود خالی که نوشتی یه حاج خانم لچک به سری به نام شوکت الملوک میرزاعلی زاده نخوابیده . بعد که معلوم شد کی هستی ، تشریف بیار و برام بنویس ” ما مردها … ” . این از این . اینکه گفته ای ” چندین بار ” بیوگرافی بنده رو خوندی هم کافی نیست جانم . “حضرت علیا” باید روزی هشت بار بیوگرافی اینجانب رو بخوانی تا متوجه بشی نباید با من به اسم مستعار حرف بزنی . بنده در رشتهء “ترسو شناسی” و “حاج خانم شناسی” و “اسم مستعار شناسی” فوق تخصص دارم . ضمنا” نه مردان ایرانی شیر نر هستند و نه زنان ایرانی شیر ماده . ما ایرانی ها آدم هستیم نه جانور .

  26. مسعود

    آهان ،
    من دقیقاً الان با خواندن پاسخ شما به عمق دانش و تخصص گسترده تان پی بردم و جوابم را گرفتم .
    خداوند همه را شفا دهد .

  27. عبداللطیف عبادی

    ما میرویم دنبال شفا گرفتن و درمان خودمان ، شما هم خوش باشید با این لایک بازی ها و دیس لایک بازی هایتان . بیچاره محیط زیست ایران .

  28. محمد درویش نویسنده

    ای بابا …
    می بینم که لطیف همه ی رکوردها را یک شبه شکسته است!
    به هر حال، تب لایک یا دیس لایک دادن، ظاهراً پس از ماجرای فیس بوک راه افتاده و مدتی است که وردپرس هم خدمات آن را ارایه می کند.
    می توانی اینجا را ببینی:
    http://wealthynetizen.com/wordpress-plugin-comment-rating/
    .
    البته این ابزار هم مانند دیگر ابزار مجازی، هنوز کم و بیش نقاط ضعفی دارد که امیدوارم به مرور بر تکاملش افزوده شده و سبب گردد تا کامنت گزاران با حساسیت و دقت و احساس مسئولیت بیشتری در جستارهای ارایه شده شرکت فرمایند.
    .
    درود …

  29. محمد درویش نویسنده

    به سیمین:
    شک دارم که گفته آن نقاش کاملاً درست باشد!
    زیرا اگر به مرور اغلب خون ریزی های بزرگ تاریخ بنگریم؛ در می یابیم که این زن ها بودند که جنگ ها را آغاز کرده و مردان ادامه داده اند!
    درود …

  30. سیمین

    ای بابا مثل اینکه دعوای خانم ها و آقایان در طول تاریخ تمومی نداره!
    در مورد نظر اون نقاش نظری ندارم در مورد نظر شما (آقای درویش گرامی) هم نظری ندارم چون اطلاعات چندانی در مورد علل واقعی وقوع جنگ های بزرگ تاریخ ندارم!

    ولی خب مدیریت زنان هم گاهی زیاد بد نیست. یک نگاهی به زندگی موریانه و زنبور بیندازید! مگه نباید از طبیعت درس گرفت؟ مدیریت خانم ها در این موجودات حرف نداره! خصوصا” اخیرا” هم بدلایلی مجبور شدم کمی با زندگی موریانه ها آشنا شوم که شگفتی آوره.
    به هر حال به نظر میرسه که بطور کلی مدیریت خوب و بد ربطی به زن و مرد بودن نداره و بیشتر به شایستگی ربط داره.

  31. محمد درویش نویسنده

    درود بر سیمین بانو:
    سخنی که من نوشتم، جمله مشهوری از طنزپرداز هوشمند انگلیسی، جرج برنارد شاو است که فکر کردم با آن آشنایی دارید!
    .

    .
    به هر حال من هم مانند شما، گمان می کنم، در بین هر دو گروه زن ها و مردها، می توان مدیران خوب و بد فراوانی را مورد اشاره قرار داد. بنابراین، فکر نمی کنم جنسیت خط کش خوبی برای جدا کردن مدیران خوب از بد باشد.
    به عنوان مثال، معصومه ابتکار و فاطمه جوادی هر دو زن بودند، اما بی شک تا این لحظه سازمان حفاظت محیط زیست در دوران پس از انقلاب مدیری به شایستگی و علاقه مندی معصومه ابتکار نداشته است و در عین حال، تا این تاریخ مدیری به فاجعه باری فاطمه جوادی هم نداشته است. توجه ملی و دولتی در زمان معصومه ابتکار به محیط زیست جلب شد و بسیاری از حرکت های مردم نهاد در این حوزه مدیون آن دوران هستند. معصومه ابتکار هنوز هم با وجود برخی انتقادهایی که به دوران مدیریتش وارد است، علاقه ی خود را به محیط زیست ادامه داده و به عنوان یگانه نماینده ای که تاکنون با شعار محیط زیستی توانسته رای مردم را جلب کند، مطرح است. در صورتی که خانم جوادی، معلوم نیست الان چه می کند و چرا محیط زیست را کاملاً فراموش کرده است؟!
    در مورد مثال از مدیران مرد خوب و بد هم که فکر نکنم نیاز به توضیح واضحات باشد! نه؟
    سرفراز باشید.

  32. محمد درویش نویسنده

    به لطیف:
    در نخستین روز انتشار این یادداشت، 3381 بار و در دومین روز (یعنی دیروز) 2452 بار محتوای آن و کامنت هایش دیده شده است. آمار امروز را هم هنوز مدیریت سی پانل شرکت ساپورت کننده سایتم منتشر نکرده است، اما در نتیجه ای که می خواهم بگیرم، فرق زیادی ندارد!
    حرف من این است که از مجموع 5833 باری که این مطلب توسط مخاطبین گرامی این تارنما در طول 48 ساعت گذشته خوانده شده است، 86 رای منفی در برابر 14 رای مثبت به کامنت های هشت گانه تو داده شده است. یعنی کمتر از دو درصد از خوانندگان این تارنما نسبت به نظرات تو اعلام عدم رضایت یا رضایت مندی کرده اند!
    بنابراین شاید مساله آنقدرها هم که فکر می کنی جدی نیست! هست؟
    درود …

  33. محمد درویش نویسنده

    به مسعود و محمد و دیگر خوانندگان گرامی مخاطب این یادداشت از جمله دکتر صدوق و دکتر نجفی:
    .
    خطر کن!
    وارد بازی شو!
    چه چیزی از دست می دهی؟
    مگر نه این است که
    با دست های تهی آمده ایم,
    و با دست های تهی هم خواهیم رفت؟
    نه, چیزی نیست که از دست بدهیم,
    فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند,
    تا سر زنده باشیم,
    تا ترانه زیبا بخوانیم,
    و فرصت به پایان خواهد رسید.
    آری, این گونه است که هر لحظه غنیمتی است!
    .

    .
    درود بر همه ی آنهایی که آهنگ زندگی شان را به ترانه ای گوش نواز برای زیستمندان امروز و فردا بدل کرده و از خود گذشته اند …

  34. مهلقا کاشفی

    با سلام
    چند سال پیش پس از نابودی فلامینکو ها در در یاچه بختگان تعداد حدود 200نفر مقابل سازمان محیط زیست تجمع کردند.اقای نجفی دلاورانه درمیان جمع امدند و گفتند هرچه می گوئید درست منطقی و اصولی است.تصور می کنم در ضمیر پنهانشان می گفتند شما حرفهای خودرا بزنید و ما کارهای خودمان را می کنیم .ماموریم ومعذور.اما به نظر می رسد ایشان امروز جایشان تغییر کرده است.ایکاش حالا هم اقای صدوق از معترضان به طرحهای ضد محیط زیستی دعوت می کردندتا حرفهایشان را بزنندو همه تخریبها را انجام ندهند کمی تخریب را برای نسلهای بعدی بگذارند .امیدی به ابادانی نداریم تخریب نکنند.

  35. محمد درویش نویسنده

    درود بر بانوی سخت کوش محیط زیست ایران:
    چندی پیش چند تن از فعالان محیط زیست ملاقاتی با دکتر صدوق داشتند … یکی از آن عزیزان به نگارنده می گفت: دکتر صدوق را سخت افسرده و ناامید و کسل دیدم! درست مثل وضعیت محیط زیست امروز وطن!
    .
    سرفراز باشید …

  36. عباس محمدي

    درود
    سخنان اين دو نفر شباهت شگفت آوري به سخنان ديگر مديران ما دارد؛ قاليباف هم در پاسخ به مسوولان سازمان جنگل ها و مراتع كه مي گفتند چرا شهرداري درختان جنگل لويزان را قطع كرده، مي گفت كه در زمان شهردار قبلي (احمدي نژاد) هم درختان باغ هاي كن براي ساخت بزرگراه همت قطع شد!

  37. فلورا

    این پست نه تنها ستیز ناسازها رو در گفتار و کردار مسئولین بیان میکرد بلکه از کامنتها هم میشد برداشتهایی داشت:

    به شخصه نظرم در مورد کامنتهای علمی و فرهنگی جناب عبادی بسیار مثبته، همینطور درمورد پستها و نوشته های بسیار مفیدشون در خبرنگار آزاد… اما منطق شون رو در بحث با دیگران نمیپسندم و اینطور فکر میکنم که اون لایکهای منفی که کسب کردن نه عدم تایید منطق شعور و شخصیت شون بلکه عدم تایید لحن تندشون هست در گفتگو با دیگران و همه رو به یک چوب راندن… اون هم با بدترین کلمات ممکن!
    بنظر من کسی که به “تلاش تا اخر حتی وقتی امیدی به پیروزی نداره” معتقده و اینچنین زیبا با کلمات بیانش میکنه نمیتونه و نباید اینقدر بیان تندی داشته باشه… اینقدر تلخ باشه اینقدر بگزه… این میزان تلخی حکایت از ناامیدی داره…

    غیراز پست های مربوط به خانم مجتهد بقیه پستهایی که در اون بحثی در گرفته اگر این سیستم لایک دادن رو میداشت… مسلما جناب عبادی در خوشبینانه ترین حالت تعداد لایکهایی برابر با دیس لایک میداشتن چون بسیار دشواره که وقتی مطلبی رو دنبال میکنی لحن نا خوب کلام -هرچند درست- باعث بشه که کل کلام رو بپسندی…

    امیدوارم آقای عبادی ما و دوستداران مطالبشون رو مورد غضب قرار ندن!

  38. محمد درویش نویسنده

    به عباس محمدی:
    درست است … انگار این رویه در بین دولت مردان و زنان ایرانی نهادینه شده است!
    درود …

  39. دلاور نجفی مظلوم !

    سلام . نمی دانم از انصاف داشتن کسی باید سپاس کذاری کرد و یا تبریک گفت !در هر صورت هم سپاس و هم تبریک .بنا را براین گذاشتم تا از این پس توانم را صرف اصل موضوع کنم . به همین جهت فقط نوشتم نجفی مظلوم تا دیگر فرصت کوتاه باقی مانده تا نابودی پارک ملی کویر را به پاسخگوئی به این و آن سپری نکنم . هم اکنون دارم موضوع را به نهادها و مسولان عالی رتبه نظام منتقل می کنم . و به جد پیگیر موضوع هستم .

  40. محمد درویش نویسنده

    من پاسخگويي و پيگيري و علاقه شما را به محيط زيست مي ستايم و اميدوارم هر چه كه به پيش مي رويم بر شمار مديراني كه مصلحت محيط زيست را بر هر مصلحت ديگري ترجيح مي دهند، افزوده شود.
    درود بر دلاور نجفي مظلوم!

  41. دربندی

    جناب آقای درویش سلام
    من در حال ساخت برنامه تلویزیونی در مورد ظروف یک بار مصرف و ژلاستیکی هستم. می خواستم در این مورد با شما صحبت کنم امیدوارم بتوانیم در این مورد با هم همکاری کنیم.
    شماره تماس من: 0912 3544741
    لطفا با من تماس بگیرید.

  42. محمد درویش نویسنده

    جناب دربندی عزیز:
    لطفا در این مورد با آقای حسین عبیری گلپایگانی تماس بگیرید:
    09125971268
    درود …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.