ظاهراً عالیترین نهاد حکومتی در حفظ و حراست از مناطق چهارگانه تحت حفاظت کشور، از برخی از ضعیفترین ارگانهای اجرایی همان حکومت ضعیفتر مینماید؛ به ویژه اگر هدف، مقاومت در برابر تغییر کاربری اراضی باشد. در تأیید این مدعا میتوان به ماجرای تلخی اشاره کرد که هفتهی گذشته در پارک ملّی گلستان رخداد؛ ماجرایی که بیشک تا مدتها از خاطره طرفداران محیط زیست در ایران پاک نخواهد شد. چرا که در طی آن سازمان حفاظت محیط زیست، رسماً با تغییر کاربری دو هزار هکتار از اراضی قرار گرفته در قلمرو ارزشمندترین پارک ملّی کشور – به درخواست نماینده شاهرود و میامی – موافقت کرد تا متصرفان بتوانند مراحل قانونی واگذاری قطعی این اراضی را از طریق اداره کل منابع طبیعی سمنان پیگیری کنند. آن هم دو هزار هکتار از ارزشمندترین بخش پارک! درحقیقت این رخداد ناگوار و این عقبنشینی دوباره سازمان حفاظت محیط زیست، بار دیگر نشان داد و ثابت کرد که اگر اینک بیش از 10 درصد از خاک کشور در قلمرو مناطق چهارگانه تحت حفاظت این سازمان قرار دارد، بیشتر از آن که نشانهی اهمیت این مناطق از منظر زیگونگی (تنوع زیستی) حیات و برخورداری از چشماندازهای منحصر به فرد باشد، نشان از آن دارد که تا این لحظه، هیچ ارگان دیگری، کاربری بهتر و سودمندتری برای آنها تعریف نکرده است! به دیگر سخن، به نظر میرسد فلسفهی اصلی نامگذاری برخی از مناطق با عنوان: پارک ملّی، حفاظت شده، شکار ممنوع و نظایر آن، ریشه در خواباندن این اراضی در آب نمک دارد تا در بزنگاههای لازم، کلنگ یک توسعه جدید در آنها بر زمین بخورد.
شاید در نگاه نخست، این نگاه بیش از حد بدبینانه به نظر برسد، اما فقط کافی است به مصوبه شورای عالی محیط زیست کشور در یازدهمین روز از بهمن 1388 دقت کنیم که با امضای معاون اوّل رییس جمهور، ابلاغ شد و در آن با پیشنهاد سازمان حفاظت محیط زیست برای اضافه شدن چند منطقه از جمله پلنگ دره قم به سیاههی مناطق چهارگانه تحت حفاظت، موافقت گردید؛ منتها با رعایت شش پیششرط شگفتآور مانند آن که وزارت راه بتواند همچنان پروژههایش را بدون محدودیت اجرا کند؛ نیروهای مسلح بتوانند هر نوع مأموریتی را در آن انجام دهند؛ نیازهای روستاها و شهرهای اطراف برآورده شود؛ طرحهای گردشگری در آن ادامه یابد و از همه بامزهتر این که وزارت مسکن هم بتواند در آن نه فقط خانهسازی که شهرسازی کند! در چنین شرایطی، مفهوم امنیت روانی زیستمندان ساکن در زیستگاه تحت حفاظت تا چه اندازه به لطیفهای تلخ نزدیک میشود! نمیشود؟ آخر تصور کنید یک منطقهی حفاظت شده یا پارک ملّی را که در آن روستائیان مشغول گسترش مزارع و خانههایشان هستند، وزارت مسکن و راهسازی هم در حال احداث یک پروژه مسکن مهر جدید و راههای دسترسی نوین است؛ وزارت نفت و نیرو هم که خطوط انتقال انرژی و سدهایشان را میسازند و و نیروهای مسلح هم در حال انجام رزمایش و بمباران منطقه هستند؛ آیا امنیتی و آرامشی بیش از این میتوان برای گیاهان و جانوران ساکن در چنین منطقهی حفاظت شدهای متصور شد؟!
شگفتا که با چنین وضعیتی که بسیاری از صاحبنظران این حوزه، عملاً پارکهای ملّی را چیزی جز پارکهای کاغذی نمیدانند، باز میشنویم که هر از چند گاه منطقهای در عسلویه، یا دنا یا پارک ملی کویر یا بمو و یا پارک ملّی گلستان به دلیل عدم برخورداری از ارزشهای ناب بومشناختی از سیاههی مناطق چهارگانه خارج شده یا خواهند شد! چرا؟ مگر نمیدانیم که در محدودهی کمتر از 90 هزار هکتاری پارک ملی گلستان، 20 گونهی گیاهی شناسایی شده است که نه فقط در هیچ جای ایران که هیچ جای دیگری از کره زمین هم یافت نمیشود؟ اهمیت این دانستگی را شاید زمانی بتوان بهتر درک کرد که بدانیم، در تمامی خاک کشور انگلستان، حتا یک گونه گیاهی اندمیک (انحصاری) وجود ندارد.
آیا در چنین شرایطی حق نداریم تا هشدار دهیم: تحمیل چنین زخمهایی بر طبیعت گلستان، به مثابه مجروح کردن تمامی موجودیت طبیعت ایران قلمداد میشود؛ طبیعتی که بیش از یک ششم از کل اندوخته گیاهیاش را در سرزمینی مأوا داده است که کمتر از پنج دههزارم وسعتش است و با این وجود، به جای آن که از این وسعت اندک، مانند نور چشمان این طبیعت حراست کنیم، به بهانههای حیرتآوری چون کاربری برای دام و حل مشکل دامداران منطقه، آنها را به یغما میبریم. آن هم در شرایطی که مطابق استاندارهای موجود در اداره کل منابع طبیعی و امور دام، هر خانوار دامدار نیاز به 510 هکتار مرتع برای تأمین معشیت خود از طریق دامداری دارد؛ یعنی: با تخصیص این دو هزار هکتار، حتا نمی توان مشکل چهار خانوار دامدار را حل کرد؛ مشکلی که البته روشهای بهتر و کارآمدتری برای حلشان مطابق قانون تعدیل دام و مرتع وجود دارد.
واپسین نکته آن که چنین زخمهایی در شرایطی بر پیکر نحیف مناطق حفاظت شده کشور وارد میشود که مطابق توافقی که 193 کشور جهان از جمله جمهوری اسلامی ایران در کنفرانس سال 2010 ناگویا انجام دادند، قرار شد تا سال 2020، وسعت مناطق تحت حفاظت در خشکیها از 13 درصد به 17 درصد افزایش یابد !
آیا توضیح بیشتری لازم است تا ارایه شود؟!
نفرین خاک ما را خواهد گرفت و آه زمین خانه خرابمان خواهد کرد. دل طبیعت دیرزمانی است شکسته است و رخت سعادت پاکی و سرسبزی چادر بر سر کشیده تا اقلیم زمین را رها کند… نفرین به ناآگاهی و خودخواهی ی بشر.
مرجع رسیدگی به اعتراضات مردم در خصوص اختلافات مالکیتی بین مردم و دولت بابت اراضی ملی تنها بر عهده هیأت های ماده واحده بوده که در حوزه فعالیت های سازمان جنگل ها قرار داشته و هیچگونه ارتباطی با سازمان حفاظت محیط زیست ندارد. به بیان دیگر سازمان حفاظت محیط زیست سمتی در این خصوص نداشته که بخواهد وارد شود. این اقدام نابخردانه سازمان محیط زیست ناشی از بی اطلاعی مدیران این سازمان از قوانین ملی شدن جنگلها و مراتع داشته که بهانه به دست سودجویانی می دهد که با ادعاهای بی اساس مثل سابقه چرای دام یا سابقه زراعت دیم قصد دست اندازی به عرصه های ملی دارند.
سلام.خدا بخیر کند
عجب منطقه حفاظت شده ایست پلنگ دره!جنگل ابر هم که رو به نابودیست!از تندوره چه خبر؟!نکند تبدیل به تندور(کرمانجی تنور)شود!میسوزانیم و میسوزیم
ای وای دل
ای وای ما
خانم حسینی عزیز نفرین زمین مذتی است که مارو گرفته فقط باید چشم باز کنیم و ببنیم
اینهمه سیل و سیلاب و زلزله -اینهمه بیمار سرطانی و ام اس و…
اینهمه جنگ قدرت و اینهمه خونریزی!
اینهمه بی عدالتی !
اینهمه…
اینها همه تاوان کاری است که با زمین کردیم.
آقای درویش عزیز دارم کمتر می خونم چون هرچه بیشتر می دونم بیشتر آزار میبینم.بیشتر احساس خفگی بهم دست میده- بغض های بیشتری رو قورت می دم.کاش حداقل کار عملی از دستمان بر میآمد از اینکه تنها بشینم پای سیستمو اینجا و اونجا دردم رو فریاد کنم خسته شدم. دلم می خواد دردک رو بیرون از اینجا در فضای واقعی فریاد کنم طوری که انعکاسش تنه خودم رو هم بلرزونه
ببخشید دل پری دارم. همگی دل پری داریم ولی گویا ظرقیت من خیلی کمه
سلام.آقای فیروزی بزرگوار همین پای سیستم نشستن هم بیفایده نیست همین مقاله هاست که باعث آگاهی میشود حداقل برای من که این طور بوده.
ولی خوب عمل کردن چیز دیگری است بنده که تو اوقات بیکاری سعی میکنم حتی شده با رفتن به روستا یا مناطق کوهستانی روستاییان و طبیعت گردان رو راهنمایی کنم و براشون از صدمه نزدن به طبیعت و نینداختن زباله بگم.
اما خوب کارهای بزرگ آنچنانی در سطح ملی فقط از دست افراد بزرگ چون استاد درویش بر میاد
گلستان ؟!
اینجا دیگه خارستان هم نیست !
جناب درویش
هر بار که مطالب شما رو می خونم ، خون های من برای مبارزه دیالیز میشه و انرژِی دوباره می گیرم .
دوست عزیز جناب فیروزی
ما می تونیم با کاشت یک نهال ، پرورش و رهاسازی حیوانات وحشی و آگاهی دادن به بقیه ی دوستان ، با این اقدامات بی خردانه ی مسئولان مبارزه کنیم .
مهم نیست که ما کل جهان رو آباد کنیم ، با شرایط کنونی اگه تو خونه ی خودمون هم چند تا درخت بکاریم ، جهاد بزرگی انجام دادیم .
من می دونم که یه روز خوب میاد .
به قول دوست عزیزم علی اصغر روزپیکر :
روزی آفتاب براین کوهستان سرد و خموش خواهد تابید
و ” کوکو ” با اولین شکوفه های تمشک خواهد آمد …
کوکو : نام پرنده ای که با شروع فصل بهار به مناطق جنگلی کوچ می کند
دوستان بزرگوار، روز یکشنبه در گفتگویی که با آقای مهندس ناصر مقدسی مدیرکل دفتر زیستگاه های سازمان حفاظت محیط زیست داشتم، ایشان به من اطمینان دادند که به دستور آقای محمدی زاده، مسأله تغییر کاربری 2000 هکتار از اراضی پارک ملی گلستان لغو شده است.
درود بر شما و ممنون از پایمردی هاتان.
چقدر خوشحالم که هنوز قدری از آتش وجدان بیدار جامعه در زیر خاکستر بی تفاوتی و بی مسئولیتی مانده و این چقدر امیدوار کننده است. با سپاس
زنده باشید جناب دهکردی عزیز.