شادمانی ایرانیان از منظر سرانه مصرف گل، غمبار است!

    هفته‌ی گذشته یکی از دوستانم را دیدم که به تازگی از  کره جنوبی بازگشته بود. گفتم: عکس‌العمل آنها در مواجهه با خبر شکست تیم فوتبال‌شان از ما چه بود؟ گفت: من اصلاً خبر نداشتم که تیم ما با کره‌ جنوبی بازی دارد و سرگرم تهیه متن سخنرانی‌ام بودم؛ اما صبح روز بعد از بازی، وقتی که وارد سالن کنفرانس شدم، دیدم همه به افتخار من دست می‌زنند و گل می‌دهند و تبریک می‌گویند! و تازه آن زمان بود که دریافتم: ایران برده است …
و من دریافتم که در حقیقت آنها برده‌اند؛ آنهایی که در ورزشگاه آزادی هم آن حرکت شریف و مسئولیت‌شناسانه را انجام دادند و در پایتخت خود – سئول – نیز، پس از شکست تیم محبوب‌شان، با یک ایرانی آن‌گونه مؤدبانه و مهربانانه برخورد کرده و به او تبریک گفتند.
داشتم فکر می‌کردم که اگر وضعیت برعکس بود، ما چه پژواکی نشان می‌دادیم که یاد تیتر نخست برخی از روزنامه‌های ورزشی خودمان در فردای روز پیروزی افتادم که چگونه نوشته بودند: “تیر کاپیتان جواد در قلب یاران جومونگ!”

    راستی چرا اینگونه شدیم؟ و چرا آن گونه که شایسته است، رهبران و سیاستگزاران جامعه متوجه این خشم و کینه و تحریم لبخند جامعه نیستند؟ خشمی که می‌تواند بنیان‌ها و شالوده‌ی نظام اجتماعی را بلرزاند و خود بارزترین شاخص تشدید فرآیندی ویران‌گر باشد که من آن را “بیابان‌زایی انسانی” می‌نامم و پیش‌تر هم در همین تارنما بارها در موردش نوشته‌ام.

    اینک می‌خواهم از همان گل‌هایی شروع کنم که شهروندان سئول، به هموطن ما دادند تا شهد شیرین گلی که تیم فوتبال ما توسط جواد نکونام به آنها زد را کامل کنند؛ اما در حقیقت، گل واقعی را ما خوردیم! نخوردیم؟

    اخیراً، منصور واعظی، دبیر شورای فرهنگ عمومی به عنوان متولّی درج مناسبت‌های رسمی در تقویم سالانه کشور، خبر از افزوده شدن 12 مناسبت جدید در تقویم سال 1392 داد . یکی از آن مناسبت‌ها، ورود دوباره روز ایمنی در برابر زلزله و بلایای طبیعی (20 مهر) بود؛ مناسبتی که از سال 1389 به ناگهان و به همراه روز ملّی گل و گیاه از تقویم‌ها حذف شدند؛ آن هم در کشوری که یکی از مهم‌ترین خطرات بالقوه‌ی آن، استقرار تقریباً تمامی گستره‌اش بر روی کمربند زلزله‌خیز جهان است. خوشبختانه اما با اعتراض نخبگان و فعالین این حوزه، مجدداً از سال آینده این مناسبت به تقویم‌ها بازخواهد گشت. با این وجود، همچنان خبری از بازگشت روز ملی گل و گیاه به تقویم‌های رسمی کشور نیست. در صورتی که اعتراض رؤسای سندیکاهای تولید گل و گیاه در سراسر کشور و بسیاری از طبیعت دوستان همچنان به این روند ادامه دارد! چرا؟

    اهمیت و حساسیت مسأله، زمانی حادتر می‌شود که بدانیم، میزان مصرف سرانه گل در ایران با حدود هفت شاخه در سال ، کمتر از یک بیستم میانگین‌های جهانی آن – یعنی 150 شاخه در سال – است؛ این در حالی است که مردم ساکن در اغلب کشورهای عضو اتحادیه اروپا، حتا در همین بحران اقتصادی، همچنان و به طور متوسط سالی 300 شاخه گل مصرف کرده و به آنهایی که دوست‌شان دارند، هدیه می‌دهند. در حقیقت، وضعیت در کشور چنان نگران کننده است که به گفته غلامحسین سلطان محمدی، رئیس اتحادیه تولیدکنندگان گل و گیاه استان تهران، نیمی از مردم ایران، سالی یکبار هم گل نمی‌خرند ! این در حالی است که تجارت و صادرات گل در جهان، در شمار یکی از پردرآمدترین خدماتی است که هم می‌تواند به اشتغال‌زایی و افزایش درآمد سرانه مردم کمک کند و هم بسیاری از مشکلات مربوط به تولید محصولات آلوده کشاورزی و نگرانی از آلایندگی منابع آب و خاک را به کمینه می‌رساند؛ اما متأسفانه سهم ایران از تجارت 30 میلیارد دلاری گل و گیاه در جهان حتا به 20 میلیون دلار هم نمی‌رسد و سبب شده تا رتبه کشورمان در بین 117 کشور صادرکننده گل، در جایگاه نازل 107 قرار بگیرد .

    در عوض و متناسب با کاهش اشتیاق ایرانیان برای هدیه دادن گل به یکدیگر، آمار نزاع‌های خیابانی به ازای هر یکصدهزار نفر جمعیت، شتابان در حال افزایش است و بسیاری از بزهکاری‌ها و ناهنجاری‌های اجتماعی به رشد نگران کننده خود ادامه می‌دهد.

    از این رو، به نظر می‌رسد چنانچه دولت و بنگاه‌های اقتصادی مرتبط بکوشند تا افزایش مصرف و صادرات گل را در اولویت شایسته‌تری قرار دهند، هم با مردمانی شادتر روبرو خواهیم شد که راندمان کاری مطلوب‌تری را نیز از خود بروز می‌دهند و هم هزینه‌های مربوط به بهداشت و درمان و کلانتری و زندان به شکل امیدوارانه‌ای کاهش خواهد یافت. زیرا به تجربه ثابت شده، مردمی که در خیابان به یکدیگر لبخند می‌زنند، در چهارراه‌های زندگی، کمتر با یکدیگر گلاویز می‌شوند.

    باشد که تا فرصت باقی است، به عنوان یک اقدام نمادین و دلگرم‌کننده هم که شده، دولتی که صفت خود را “مهرورز” نهاده است، دوباره روز ملّی گل و گیاه را به تقویم رسمی کشور بازگرداند و فرهنگ اهدای گل را به عنوان نمادی از مهرورزی، بایسته‌تر پاس دارد.

 

 پاره‌ای از بازخوردهای این یادداشت در:
– روزنامه اعتماد
– خبرگزاری ایسنا
– تابناک
– خبر نت

– خبرخوان سریع

– زیست بوم

پایگاه خبری تحلیلی شهرستان بختگان

وب سایت خبری تحلیلی نایبند

8 فکر می‌کنند “شادمانی ایرانیان از منظر سرانه مصرف گل، غمبار است!

  1. مسعود

    گل هديه دهيم تا گل هديه بگيريم …

    به اميد بازگشت ِ گل در سالنامه ها ؛ روي ميزها و در دورازه ها …

    در ضمن ؛ اين ورژن نوشته تان از ورژن ِ روزنامه اعتماد خواندني تر بود …

  2. سهیلا

    آدمها عادت دارند باطن ضعیف خود را پشت حرفهای درشتشان مخفی کنند
    و حالا این صفت مهرورز همان دیواریست برای مخفی شدن
    اصلن میدانند معنی مهروز چیست و مناسب با نامش چگونه باید رفتار کند؟؟؟

  3. جابر

    با سلام بنده دانشجوی کارشناسی ارشد میکروبیولوژی هستم
    برای نمونه گیری نیاز به خاک کویر دارم
    اگر امکان دارد با پست الکترونیکی بنده تماس بگیرید تا اطلاعاتی از شما بدست آورم. با تشکر عباس زاده

  4. RS232

    درود بر مهندس درویش عزیز.
    البته عنایت می فرمایید که مهرورزی دولتی هم دست کمی از ارز دولتی ندارد و اندکی نایاب است ولی امیدوارم که این بار با باز گرداندن روز ملی گل و گیاه به تقویم ایرانی بتواند کمی فرهنگ مهر ورزیدن را به میان مردم برگرداند.
    یادم می آید که وقتی جوان تر بودم و کله ام باد داشت از این که گل به دستم بگیرم خجالت می کشیدم و احساس بدی به من دست می داد در حالی که اگر تفنگ به دستم می دادند با افتخار آن را در جلوی سینه ام می گرفتم به گونه ای که انگار شیرازه ما را با خشونت در هم آمیخته بودند. بنابراین گل را چیز بیهوده و بیخودی می دانستم و اعتقاد داشتم که به جای خریدن گل آدم می تواند لااقل یک چیزی بخرد و بخورد که یک فایده ای داشته باشد! ما تربیت شده بودیم که همچون گلادیاتورهای قدیم با دشمنان بجنگیم و دعوا کنیم و برای همین وقتی که دشمنی در اطراف خود پیدا نمی کردیم آن را در خیال خود می تراشیدیم و مثل سگ هار با همگان دعوا می کردیم و پاچه می گرفتیم و اگر کسی لبخند می زد می گفتیم لابد او از طرف دشمن آمده است که تمام موازین ما را زیر سوال ببرد. متاسفانه پایین بودن خرید سرانه گل و بالا بودن خرید سرانه شیرینی تر و کیک یزدی نشان از ادامه همان فرهنگی دارد که افرادی مثل من در آن رشد کرده اند.
    امیدوارم که نسل اروند بتواند در آینده این آمارها را دگرگون کند.

  5. ايرج

    دوست عزيزم ؛ بسيار بسيار سپاسگذار هستم از مطالب خوب و پربارتان كه درد جامعه امروزي ما مي باشد. خواستم خواهشي داشته باشم ؛ چند روز پيش در سفري كه به سمت رود خانه ارس داشتم ؛ متوجه ورود الاينده هاي زيادي به اين رودخانه از طرف كشور همسايه ارمنستان و كشور خودمان شدم . خواستم خواهش بكنم مطلبي را در اين مورد نيز بيان بفرماييد. يادمه دوست گرانقدر مرحوم كامبيز بهرام سلطاني به من راجع به آلودگي رودخانه توسط ورود فلزات سنگين مانند مس اشاراتي را كرده بودند . با تشكر و احترام ايرج

  6. محمد درویش نویسنده

    درود بر دوستان گرامی و ممنون از همراهی تان.
    جناب ایرج خان:
    ایا تصاویری از آن آلودگی ها در ارس دارید و یا اطلاعاتی مکتوب که بتوان به آن استناد کرد؟

  7. قلیچه

    سلام و درود
    خدا خیرتان بده.
    اما مردم ما اینقدرها هم بد نیستند!هستند؟
    درسته چند روز قبل حین یک بازی فوتبال در لیگ فوقالعاده پیشرفته مون که البته بسیار هم درامد زاست به یک بازیکن به قدری توسط تماشگران تیم مخالف توهین و فحاشی صورت گرفت که مربی این بازیکن مجبور به تعویضش شد
    اما هنوز هم افراد با فرهنگ کم نداریم داریم؟
    سپاس از شما به خاطر نیتهای خیرتان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.