چهارشنبهای که گذشت، به این آسانیها برای تهرانیها نخواهد گذشت! زیرامردم ساکن در پایتخت ایران یکی از آبیترین و تمیزترین آسمانهای زندگیشان را در یکی از دودآلودترین شهرهای جهان تجربه کردند. در این باره، دیروز یادداشتی نوشتم که به عنوان سرمقاله در روزنامه شرق منتشر شد. با هم بخوانیم تا دریابیم که پرتقال فروش این داستان کش دار کیست؟ هرچند که همه میدانیم! نمیدانیم؟
در یازدهمین روز از بهمن 1391، شهروندان تهرانی توانستند هوایی را تنفس کنند که شاخص آلودگی آن کمتر از 50 بود؛ موهبتی که نظیر آن را در طول سال جاری فقط یکبار، آن هم در 77 روز پیش درک کرده بودند و تمام! عین این رخداد در سال گذشته هم تکرار شد و تهرانیها فقط توانستند از دو روز هوای پاک بهره برند. در حالی که تعداد روزهای دارای هوای پاک در سال 1389، هفت برابر بیشتر (14 روز) بود و در سال 1388، این رقم به 19 روز میرسید. ماجرا هنگامی نگرانکننده تر میشود که بدانیم، تعداد روزهای ناسالم هم از 35 روز در سال 88 به 63 روز در سال 89 و 169 روز در سال 90 افزایش یافت .
بنابراین، به نظر میرسد روند تشدید آلودگی هوا در تهران، به هیچ عنوان متناسب با افزایش تردد خودروها یا ورود خودروهای جدید به ناوگان کلانشهر تهران نیست.
به راستی چه اتفاقی افتاده است؟ چرا روند کاهندهی کیفیت هوای تهران در طول دو سال گذشته با شتابی نامعمول رشد کرده است؟ آیا از کیفیت خودروهای جدید کاسته شده؟ آیا کیفیت بنزین و گازوئیل ارایه شده، اُفت کرده؟ آیا میزان مصرف سوخت مازوت در کارگاهها، نیروگاهها و کارخانههای اطراف تهران افزایش یافته است؟ و یا شاید میزان ریزگردها فزونی یافته است؟
پاسخ هر چه که باشد، به نظر میرسد یافتن جوابش به همان اندازه که برای من ِ شهروند دشوار مینماید، برای مدیران کلانشهر تهران و مسئولین شرکت کنترل کیفیت هوا باید آسان باشد.
این که چرا پاسخ چنین پرسش سادهای را نمییابیم، خود مهمترین دلیلی است که سبب میشود، برخلاف سالهای نه چندان دور، اغلب مردم تهران، دیروز با یاخته یاختهی وجودشان درک کنند که هوایی سالم و پاک را تنفس میکردند؛ این را حتا میشد از چهرهی اغلب شهروندان و شادی کودکان شهر هم دریافت. موهبتی که شاید تنها وجه مثبت محرومیت تهرانیها از تنفس هوای پاک باشد.
یادمان باشد، پاییز امسال و سال گذشته، تهران از یک شرایط استثنایی و بارندگی بسیار مطلوب هم برخوردار بود، اگر این موهبت را در سالهای پیش رو، نداشته باشیم، آنگاه ممکن است در صورت ادامه روند کنونی، کابوس مردم لندن در سالهای میانی دههی 50 میلادی که به مرگ چهار هزار انسان در یک روز انجامید، گریبانمان را بگیرد.
این اتفاق خواهد افتاد آقای درویش، و بدتر از آن، وقت کردید سری به تومور بوردهای بیمارستانی بزنید، موارد مطرح شده همه نوجوان و جوانهای زیر بیست سال هستند. با تومورهایی که در کتابهای معمول نشانی از آن دیده نمی شود.
خانم پورپزشک گرامی: آیا گزارشی منتشر شده از این ماجرا دارید تا برایم بفرستید؟
درود …
گزارشی ندارم که بفرستم متاسفانه، اجازه مطالعات میدانی و اپیدمیولوژیک نداریم، اگر هم جایی مطالعات ایپدمیولوژیک انجام شود منتشر نخواهد شد، ولی بیماران شخصی من که مبتلا به سرطان هستند در یکی دوسال اخیر همه زیر 50 سال بودند. در صورتی که به طور معمول سرطان بیماری بالای 50 سالگی است.
تنها توصیه ای که به بیماران میکنم استفاده از غذای سالم است، که در حد یک توصیه باقی می ماند چرا که حتی اعضای سازمان ما هم هنوز پس از گذشت سه سال نتوانستند یک پروتکل خانگی برای کشت سبزی سالم در خانه از کمپوست حاصل از زباله تر خانگی بنویسند.
متشکر از پاسخ تان. متاسفانه همه ی خبرها در این حوزه حالت زیرمیزی و محرمانه پیدا کرده است!