نگارنده در طول تعطیلات نوروزی امسال، این بخت را داشت تا به همراه خانوادهاش بیش از 4 هزار کیلومتر از خاک وطن را در استانهای خوزستان، بوشهر، اصفهان، کهکیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری درنوردد. چند نکته در طول این سفر قابل ذکر است:
نخست آن که به رغم تشدید دشواریهای اقتصادی، وضعیت تردد در اغلب راهها، به مراتب از چند سال گذشته متراکمتر و پرازدحامتر بود؛ ماجرایی که باید قابل توجه کارشناسان اقتصادی قرار گیرد. دوم این که حضور پلیس راه، به جز در استان کهکیلویه و بویراحمد، به نسبت سالهای گذشته کمرنگتر بود؛ واقعیتی که باید مورد توجه نیروی انتظامی باشد. سوم این که کیفیت روکش آسفالت اغلب جادهها بسیار نامطلوبتر از دست کم سه سال گذشته بود؛ رخدادی که به ویژه وزارت مسکن و راهسازی باید نسبت به آن پاسخگو باشد و چهارم آن که مسیر دهدشت به گچساران، در جنوب استان کهکیلویه و بویراحمد – به ویژه در حاشیه رودخانه خیرآباد و گذر از دامنههای مرتفع رویشگاه بلوط زاگرس، یکی از زیباترین محورهایی بود که توصیه میکنم، هموطنان عزیزم، حتمن آن را بیازمایند؛ نکتهای که حتمن مد نظر نخبگان و برنامهریزان در حوزهی بومگردی باید قرار داشته باشد.
با این وجود، به نظر میرسد همچنان یکی از زشتترین مناظری که مشاهده کردم و کردیم، تصویر پرتاب زباله از درون خودروهای عبوری به محیط اطراف بود؛ آن هم در شرایطی که به دشواری میشد مکان یا منظری در اطراف جادهها را یافت که از وجود و وفور زباله، آسیب ندیده و آلوده نشده باشد. به نظرم، نمایش این حرکت به عنوان یک ضد ارزش، باید در دستور کار فیلمسازان ما در سینما و سازندگان سریالهای تلویزیونی قرار گیرد. تلویزیون در سال جاری با نمایش چند سریال که از درونمایهای محیط زیستی در بخشهایی از آن بهرهمند بود، به ویژه کار ارزنده مرضیه برومند و همکارانشان در «آب پریا» نشان داد که میخواهد و میتواند رویکردش را به محیط زیست تغییر داده و نقشی جدیتر در ارتقای ظرفیتهای فرهنگی جامعه در این حوزه برعهده بگیرد. همچنین در بخشی از سریال پایتخت 2، سیروس مقدم، به شیوهای مؤثر و تحسینبرانگیز به مذمت فرهنگ شکار و شکارچیگری پرداخته و سکانسی ماندگار در حوزهی محیط زیست آفرید که میدانم تا مدتها از حافظهی دیداری اغلب بینندگان این سریال محو نخواهد شد.
چنین است که این انتظار میرود تا برخی دیگر از رفتارهای زشت و طبیعتستیزانهی شهروندان، مانند پرتاب زباله به محیط، شکستن و سوزاندن چوبهای تر، ایجاد آلودگی شدید شنیداری در زیستگاه حیات وحش و … نیز در دستور کار فیلمنامهنویسان و فیلمسازان قرار گرفته و بتوان به مانند تجربه موفق “سیا ساکتی” که در ارتقای فرهنگ رانندگی مؤثر واقع شد، در این حوزه هم فرهنگ سازی شایستهتری را شاهد باشیم.
نکتهی دیگر که در طول این سفر دلپذیر، نگرانکننده مینمود، مشاهدهی شمار ناچیز پرندگان در سه تالاب مورد بازدید، یعنی شیمبار و شادگان (در شمال و جنوب استان خوزستان) و گندمان در استان چهارمحال و بختیاری بود. این موضوع به ویژه از آنجا حایز اهمیت هستند که هیچیک از تالابهای مورد اشاره خشک نشده و وضعیت منابع آبی و پوشش گیاهی آنها از متوسط کشوری به مراتب بهتر هم بود، با این وجود، از پرندگان و نوای سحرانگیزشان خبری نبود که نبود! واقعیتی که آشکارا بر میزان شکار بیرویه در مناطق مورد اشاره و عدم نظارت کافی از سوی سازمان حفاظت محیط زیست تأکید دارد.
واپسین خاطرهی این سفر اما بسیار دلپذیر و امیدبخش بود؛ جایی که در کنار تالاب گندمان با یک هموطن دیار بختیاری همکلام شدم که سالها بود شکار میکرد، اما به نگارنده قول داد تا از این پس، برای همیشه، اسلحه خود را به کناری نهاده و اجازه دهد تا از فرصت تماشای پرواز زیبای پرندگان بر فراز آسمان آبی و پاک تالاب گندمان، فرزندانش هم بهرهمند شوند؛ هموطنی به نام یعقوب خسروی که امیدوارم مانند او در وطن بیش از پیش تکثیر یابند.
به اميد سفرهايي كه صحنه هاي خوشايند ِ پاياني اش ، بيش و بيش تر شود و
صحنه هاي ناخوشايندش كم رنگ !
آمین و سپاس …
درودجناب مهندس درويش عزيز
در كنار كوتاهي هايي كه در بخش هاي فرهنگي به چشم ميخورد در زمينه آموزش هم بايد اين مسائل جدي تر مورد توجه قرار گيرد.همانطور كه اشاره كرديد تجربه موفق در زمينه قوانين رانندگي از جمله طرح همياران پليس نشان ميدهد كه با جدي تر شدن آموزش ها در مدارس و اجرا و پيگيري طرح هايي مثل همياران طبيعت، طرح معلم سبز و … مي توان اميدوار بود كه حال طبيعت ما در سالي كه پيش روست همچون نوروزش نباشد و نيز هر روز يعقوب خسروي هاي بيشتري به جمع ديده بانان طبيعت بپيوندند…
امیدوارم که چنین شود و دست به دست یکدیگر بتوانیم با درایت و عشق و تلاش حال طبیعت ایران را بهتر کنیم.
با سلام و عرض خسته نباشيد بابت تمامي زحمت شما در اين وبلاگ.ما هم در قالب يك گروه 20نفره از مهنسان بدون مرز-ايرانيان در يك سفر 8 روزه مسير تهران- دليجان-گلپايگان-خوانسار-چلگرد-مسير بازفت-چمن گلي-شيمبار-لالي-سردشت- را طي كرديم و بازيباييها و نازيباييها در منطقه اشنا شديم.دشت و تالاب شيمبار عليرغم زيباييها از نابساماني وضعيت اقامتي رنج مي برد و ما عليرغم پوست كلفتي همراهان نتوانستيم جاي مناسبي در كمپ اقامتي انجا پيدا كنيم و پس از بازدي از ابشار شلال ادامه مسير داديم.
اقامت سه شبه در سردشت واقعا عالي و به طبيعت دوستان توصيه مي شود.در ادامه گتوند-شوشتر-چغازنبيل-دزفول-بروجرد و تهران مورد بازديد فرار گرفت.تمامي كفته هاي شما در مورد مسير و محل ها را درك كرديم.به اميد داشتن طبيعتي بدور از الودگي
با احترام
حميد شرف الدين
مهندسان بدون مرز-ايرانيان