9 روز پیش در بیست و ششمین روز از فروردین 1392، یک گردهمایی حقیرانه با عنوان: نخستین نشست هم اندیشی خبرنگاران مدافع محیط زیست در فرهنگسرای رسانه برگزار شد و از بنده هم درخواست گردید تا در این هم اندیشی سخنرانی کنم. حقیرانه از آن جهت که شمار خبرنگاران محیط زیستی حاضر در قلب پایتخت کشوری که به اصل 50 قانون اساسیاش مینازد، به دشواری از شمار انگشتان دو دست تجاوز میکرد و البته خودشان بهتر از هر کسی میدانند که چند درصدشان به راستی صاحب دانش تخصصی یا تجربه درخور در این رشته هستند.
مهمترین سخن من در آن همایش و در خطاب به خبرنگاران محیط زیست آن بود که چرا آن گونه که باید به انعکاس رخدادهای حوزه محیط زیست با زبانی جذاب و اثرگذار نمیپردازید و چرا از ظرفیتهای رکن چهارم دموکراسی برای اطلاعرسانی مؤثرتربه منظور اعتلای طبیعت ایران استفاده نمیشود؟ چرا حتا روزنامه همشهری به رغم چندبار مذاکره حضوری و ارسال پیشنهاد مکتوب به مدیران ارشدش، حاضر به ارتقای تیم فنی خود در گروه محیط زیست نیست و نمیتواند یک صفحه ثابت را به صورت روزانه به درج اخبار و تحلیلهای مرتبط با دنیای محیط زیست ایران و جهان اختصاص دهد؟ به صراحت گفتم: من رد پای دانستگی وعشق تؤامان به محیط زیست را در اغلب آثار تولید شده دوران روزنامهنگاری یک دههی گذشته، به جز مواردی استثنایی نمیبینم؛ من کمتر خبرنگاری را میشناسم که با تسلط بر قوانین موضوعه کشور، بتواند مطالبات تکلیف شده بر دولت و مجلس را به موقع پیگیری کند و مردم را با حقوقشان در این حوزه آشنا سازد.
غمانگیزتر آن که به جای پرداختن به تحلیل و بازخورد همین پرسشها و یافتن چرایی لکنتهای آن در همایش مورد اشاره، برخی از دوستان، نگران شگردهای تبلیغاتی شهرداری تهران بوده و بدون خواندن محتوای بحثها، ابراز نگرانی از فرجام چنین نشستهایی را طرح کردند!
این ها را گفتم تا به تیتر انتخابی امروز روزنامه بهار بپردازم که به راستی اشک و آه مرا درآورد و میدانم که تأسف بسیاری از خوانندگان آگاه این خبر را هم به دنبال داشته است!
تیتر این است: «کاهش 100 هزار رأس از کل و بز و میش در کشور»
تیتر حیرتانگیزی که سبب شد تا محتوای خبر را بخوانم و ببینم این کدام مسئول یا کارشناس از خدا بی خبری است که چنین سخن اشتباهی را بر زبان رانده است؟ منتها با خواندن محتوای خبر، حیرتم دوچندان شد! زیرا دریافتم که خبر به نقل از من – محمّد درویش – اعلام شده است!!!
چگونه چنین اشتباهی ممکن است رخ دهد، به ویژه وقتی که شخصاً روز گذشته خودم با خبرنگار روزنامه بهار تلفنی گفتگو کردهام؟ جز این است که مسلماً خبرنگاری که مسئولیت تهیه و تنظیم این خبر را برعهده داشته، نه تنها تخصصی در حوزه تنوع زیستی ندارد، بلکه احتمالاً سه واحد عمومی در باره زیست شناسی و محیط زیست هم پاس نکرده است! کرده است؟ بنده گفتهام که شمار علفخواران کشور، به شهادت آمار ارایه شده توسط معاون وقت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، به رقم 110 هزار رأس کاهش یافته است؛ این در حالی است که در آغاز فعالیت سازمان حفاظت محیط زیست در دهه 1340، فقط شمار کل و بز و قوچ و میش موجود در ذخیرگاه ارژن و پریشان به حدود 200 هزار رأس میرسید. آنگاه خبرنگار مزبور با خواندن سطحی و با عجله این سخن، به این نتیجه رسیده که لابد شمار علفخواران کشور، حدود 100 هزار رأس کاهش یافته!!! در صورتی که فاجعه به مراتب بزرگتر است و کمترین انتظار از یک ژورنالیست حرفهای در حوزه محیط زیست ایران، آن است که بداند شمار علفخوارانی که در این سرزمین میزیستند، روزگاری بیشتر از میلیونها رأس بوده است. بدنر آن که خبرنگار مزبور از آقای دکتر کهرم پرسیدهاند که آیا ممکن است در تالاب پریشان و ارژن، 200 هزار رأس کل و بز زندگی کنند؟! و ایشان هم از همه جا بی خبر، معلوم است که باید پاسخ دهند: خیر! چرا که این حیوانات اغلب در دامنههای سنگلاخی و کوهستانی زندگی میکنند.
به راستی با داشتن چنین خبرنگارانی، آیا باید از گفتهی استاندار فارس ناراحت شویم که روز گذشته گفته است: 300 گورخر در منطقه حفاظت شده بهرام گور، مصیبت مردم فارس شدهاند؟! این مقام محترم ادامه دادهاند: «به محیط زیست اعلام کرده ایم مردم نی ریز حاضرند هر کدام یکی از این گورخرها را به خانه خود ببرند و از آن به خوبی محافظت کنند تا شما اجازه بهره برداری از این معدن را صادر کنید و جوانان نی ریزی از بیکاری نجات یابند.»
گفتنی آن که در مورد خبر اخیر، امروز در برنامه مناظره علمی رادیو ایران صدا، گفتگویی با مدیرکل محیط زیست استان فارس، آقای مهندس ابراهیمی داشتم که فایل صوتی آن از یکشنبه آینده بر روی تارنمای ایران صدا، قابل شنیدن و آپلود است.
درود
در واقع این خبرنگار … چون خیلی ادعای اطلاعات درمورد محیط زیست را داشته صحبت های شما را مثلا دقیق تر بیان کرده !!!!!!!!!!!!!!!!!
به نظرم مشکل از آنجا ریشه می گیرد که هنوز سردبیران اغلب مطبوعات کشور، حاضر نیستند دست کم به اندازه صفحه حوادث خود به محیط زیست هم اهمیت دهند، بودجه اختصاص داده و تیمی کارآمد و متخصص را به کار گیرند.
درود بر درویش نازنین
دیروز خبر را خواندم و از کوته فکری آن مسئول محترم بسیار تاسف خوردم وقتی ما چنین مسئولانی داریم که چنین می اندیشند باید حال و روز طبیعت مان نیز اینچنین باشد .
خبر دردناک دیگری دارم که برایتان ایمیل خواهم زد . خلاصه بگویم در دیار پریشان و بلوط های زاگرس باز خبرهای ناخوشایندی ست که باید حسابی روی آن کار کنیم و خون دل بخوریم .
درود بر درویش نازنین
دیروز خبر را خواندم و از کوته فکری آن مسئول محترم بسیار تاسف خوردم وقتی ما چنین مسئولانی داریم که چنین می اندیشند باید حال و روز طبیعت مان نیز اینچنین باشد .
خبر دردناک دیگری دارم که برایتان ایمیل خواهم زد . خلاصه بگویم در دیار پریشان و بلوط های زاگرس باز خبرهای ناخوشایندی ست که باید حسابی روی آن کار کنیم و خون دل بخوریم .
و البته ماجرای نخست دردناک تر است! نیست؟
شاید وقتش باشد که در کنار گنجه پشتیبان مالی، تشکلی هم برای پرورش خبرنگاران کارآمد، مطلع و دلسوز در حیطه محیط زیست راهاندازی شود.
به بیان دیگر اگر جامعه قدرت تولید ندارد لااقل امثال استاد درویش دست به خود تکثیری بزنند.
احتمالن گزارشگر مذکور خیلی هم از تفریقی که کرده راضی و مشعوف بوده ! نبوده !؟
:))
در ضمن با آقا مجتبا موافقم