حال همه‌ي خبرنگاران خوب است ، امّا تو باور نكن!

تابستان كه از نيمه در‌مي‌گذرد، ايرانيان مي‌توانند با نگاه به ورق‌هاي آشناي تقويم خورشيدي خويش دريابند كه هفدهمين روز از دوّمين ماه گرم‌ترين فصل سال، به نكوداشت اصحاب اصلي ركن چهارم دموكراسي، يعني خبرنگاران اختصاص يافته است؛ خبرنگاراني كه شايد به جرأت بتوان ادعا كرد: يكي از ناپايدارترين اشتغال‌ها را در اغلب نقاط جهان – به ويژه جمهوري اسلامي ايران – به خود اختصاص داده‌اند. و اين خود ناسازه‌اي حيرت‌آور در سرزمين مادري است! چگونه است كه حكومت مي‌پذيرد در نكوداشت گروهي از شهروندان خويش مراسمي برپاداشته و برگي از مناسبت‌هاي روزشمار رسمي خود را به آناني اختصاص دهد كه بيش از هر گروه اجتماعي ديگر مورد تعرض قرار گرفته و كابوس بيكاري چون بختكي شوم، همواره آنان را آزار داده است؟!

 

آيا دشوارتر و خطرناك تر از اين شغل سراغ داريد؟!

ياد جمله‌ي مشهور طنزپرداز ايرلندي، برنارد شاو مي‌افتم كه او نيز با لحني گزنده گفته است: « … در ولايت ما نيز هر كسي كه مي‌ميرد، مجسمه‌اش را بنا مي‌كنند!»
مي‌گوييد نه؟ نگاه كنيد به بسياري از مناسبت‌هاي رايج در ايران و جهان؛ مناسبت‌هايي چون: روز معلم، روز كارگر، روز هواي پاك، روز زمين، روز زن، روز مقابله با بيابان‌زايي و … همين روز خبرنگار!
تا دريابيد كه آيا منزلت معلم، زن، هواي پاك، كارگر، محيط زيست و … در جامعه‌ي امروز ما منزلتي سزاوارانه است؟ آيا نرخ بيابان‌زايي در كشور در حال كاهش است و آيا خبرنگاران در اين بوم و بر، حقيقتاً از جايگاه اجتماعي و منزلت معنوي و مادي خويش راضي هستند؟!

 

روزگار لرزان روزنامه نگاري و خبرنگاري در ايران به روايت هوشمندانه عليرضا ذاكري - روزنامه اي در باد

چرا اينگونه است؟
آيا كسي هست كه دليلش را نداند؟
15 سال پيش، ماهنامه‌ي فيلم، گفتگويي خواندني بين دو فيلمساز مطرح جهان – محسن مخملباف و ورنر هرتسوگ – منتشر كرد كه هنوز هم زنهاردهنده و تأمل‌برانگيز است. در فرازي از آن گفتگو، مخملباف مي‌گويد: «هيچ كس به فكر سانسور خشونت نيست. چون خشونت، ملت‌ها را به خطر مي‏اندازد. آنچه سانسور مي‏شود، حقيقت است، زيرا بيان حقيقت حكومت‌ها را به خطر مي‏اندازد
و اين همه‌ي قصه‌ي پرغصه‌ي خبرنگار و خبرنگاري در اغلب نقاط جهان است.
نكته‌ي غم‌انگيزتر ماجرا، حسرت سبزي است كه وقتي دو موضوع مظلوم و تحت فشار در هم ضرب ‌مي‌شوند، پديدار مي‌شود! و آن روايت مظلوميت‌هاي محيط زيست، توسط انسان‌هاي مظلوم و تحت فشاري به نام خبرنگار است.

روايت خانه‌به دوشي اغلب خبرنگاران اين حوزه، شاهدي است بر اين مدعا …
براي همين است كه بايد به آن اندك خبرنگاران راستين حوزه‌ي محيط زيست كه به رغم همه‌ي فشارها و نامهرباني‌ها، در اين حوزه مانده و كماكان به روشنگري‌ها و خبررساني‌هاي ارزشمند خود ادامه مي‌دهند، درود فرستاد؛ هموطنان شريفي چون: مژگان جمشيدي، اسدالله افلاكي، سام خسروي فرد، مونا قاسميان، الهه موسوی، ندا گنجي، مريم خرسند، ناصر كرمي، حميدرضا ميرزاده، مريم خزائلي، حمیده سادات هاشمي، مریم پاپی و ديگر دوستاني كه سهواً نامشان از قلم افتاده است …

روزتان مبارك و حالتان خوش باد؛ هر چند كه مي‌دانيم باورش سخت است!

یک دیدگاه دربارهٔ «حال همه‌ي خبرنگاران خوب است ، امّا تو باور نكن!»

  1. ملیکا

    سلام مهندس درويش عزيز روز خبرنگار بر شما هم كه صادقانه پرچم حفاظت از محيط زيست را آراسته و پيراسته همچنان برافراشته ايد مبارك! از ديدن مصاحبه تان در برنامه روز از نو لذت بردم. و بارها برايتان آرزوي موفقيت كردم.شما رو به يك مسابقه و بازي وبلاگي دعوت مي كنم. در مورد توصيفيك زن از زنان سرزمينمان! اميدوارم با قلم جادوييتان به اين دعوت من پاسخ بدهيد. اروند عزيزم رو ببوسيد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.