پیامدهای اعدام شش روباه در بلوچستان برای تمام زیستمندان ایران …
در خبرها آمده بود که هفته گذشته یکی از اهالی روستای کیشکور از توابع شهرستان سرباز در جنوب استان سیستان و بلوچستان با به دارآویختن شش روباه و نمایش لاشهی بیجان آنها در اطراف مزرعهاش، کوشیده است تا زهرچشمی فراموشنشدنی از روباههای منطقه گرفته و بدینترتیب خیالش از بابت بقیهی مرغ و خروسهایش راحت باشد! غافل از این که احتمالاً روباهها متوجه پیام او نخواهند شد! خواهند شد؟
وقتی این خبر را شنیدم و تصاویر مربوط به آن را در خبرگزاری جمهوری اسلامی دیدم، دریافتم که به عنوان مسئول آموزش و مشارکت مردمی در سازمان متولّی طبیعت ایران، هنوز تا چه اندازه گامهای برنداشته و مسیرهای طی نشده داریم تا به روح مستتر در اصل 50 قانون اساسی رسیده و با شهروندانی روبرو شویم که به راستی حفظ محیط زیست را لازمهی حیات اجتماعی روبه رشدشان میدانند و در این راه حاضرند با هر متجاوز مخربی ستیز کرده و مقابله کنند.
با خود میپرسم: چگونه است مردمی که هرگز به تمساح پوزه کوتاه تعرض نکرده و او را «گاندو» نامیده و نگهبان آب میخوانند، اینک در معابر عمومی سکونتگاههاشان، لاشهی روباهها را به نمایش نهاده و به دار مجازات میآویزند؟
یادم افتاد که همین بهمن ماه سال گذشته بود که در شهرستان کمشچه اصفهان، لاشهی هفت روباه در کنار هم کشف شد که به ضرب گلوله کشته شده و جملگی، دمهای آنها هم قطع شده بود. اقدامی که آشکارا نشان از منفعتی آزمندانه و آگاهانه برای کشتار روباه داشت. اما در واقعهی شرمآور کیشکور، هیچکدام از روباههای به دارآویخته دمبریده نبودند! بودند؟
داشتم فکر میکردم که چرا باید در جامعهی ما اینگونه خودخواهانه و در عین حال رذیلانه، جان جاندارانی را با شکنجه بستانند که جملگی آنها در بهبود خدمات بومسازگانی (اکوسیستمی) نقشی انکارناپذیر دارند؟
به چند سال پیش بازگشتم … به پاییز سال 1387؛ روزی که بر علیه امام جمعهی وقت رضوانشهر و مدیرکل اوقاف استان گیلان به دادگاه روحانیت رفته و اعلام جرم کردم! آخر او ضمن شناسایی 50 درخت کهنسال در استان گیلان، فرمان قتل آنها را صادر کرده و بر این باور بود که آن درختان، مردم محلی را از دین دور کرده و آنها به جای رجوع به امامزادهها، حاجت خود را از آن درختان طلب میکنند!
ماجرا البته به آن امام جمعه ختم نشد، بلکه یک روحانی دیگر در کسوت نمایندگی مجلس، همین سال گذشته، خرسها را نماد نفهمی خواند و از سازمان حفاظت محیط زیست شکایت کرد که چرا، نماد طبیعت استان متبوعش (کهکیلویه و بویراحمد) را، خرس تعیین کرده و بدینترتیب به مردم شریف آن استان توهین روا داشتهاید؟!
اینک من از شما میپرسم: در جامعهای که مبلغان فرهنگی و مرشدهای اخلاقیاش، اینگونه نخستین بدیهیات اخلاقی در حوزهی محیط زیست را رعایت نمیکنند و خود از منطق زور و ارعاب برای باوراندن گرایههای خود به جامعه سود میجویند، دیگر چه جای شگفتی و تأسف از این که میشنویم: یک آموزگار در سمیرم آن جنایت هولناک را بر سر خرس مادر و دو تولهاش انجام داد؟ یا با پتک، الاغکشی راه میاندازند و یا با مثله کردن پلنگها و سوزاندن کفتارها و گرازها و تکه تکه کردن یوزها میکوشند تا همنوعان آن بختبرگشتههای بیزبان را ادب کنند!!
میبینید دوستان من! که ما تا چه اندازه کار داریم و خاکریزهای فتح نشدهی فراوانی در انتظارمان باقیمانده است … باید از همین روباه پیر، خفاش شب، جغد شوم، سگ صفت، گرگزاده، الاغ نفهم و … شروع کنیم و یاد بگیریم که پستترین همنوعان انساننمای خویش را هرگز با صفاتی حیوانی ننامیم تا شاهد نخستین نشانههای امیدبخش تغییر رفتار در نسل امروز و فردا باشیم.
کوشش برای راهاندازی مدارس جامع محیط زیستی در سال تحصیلی پیش رو و شبکهبندی و توانمندسازی سمنهای محیط زیستی، دو هدف بزرگ دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست در سال 1393 است تا بلکه بتوان شمار رخدادن چنین جنایتهای نابخردانه و وحشیانهای را هر چه زودتر به کمینه رساند.
زیرا اگر تلاش نکنیم و آموزش و آموزش و آموزش … را سرلوحهی برنامههای خود نسازیم – به قول رسول یونان – نباید انتظار داشته باشیم که لانهی رها شدهی پرندهای در اثر وزش باد، دوباره به آرامشکدهی نخستین خود بازگردد.
باید شعری تازه گفت
آهنگی تازه نواخت
باید درِ چوبی این باغها را
که در رؤیاهایمان شکل گرفتهاند
رو به شهر باز کرد
باید همه چیز را از نو ساخت
هیچ بادی لانهی پرندگان را
دوباره سر جایش نمیگذارد
متاسفانه مواردی از این دست بسیار است. افسوس و صد افسوس
فقط اینکه اراده جمعی گره گشایی خواهد کرد …..مراقب خودتون باشین که ایندفعه بفکر بر اندازی شما از روی زمین نیفتند .ما هم نهایت سعی مون رو برای بقائ محیط زیست مون که برای آیندگان نیز هست انجامش میدیم. با تشکر جناب درویش.
1- تيتر عالي است
2- كاريكاتور چه تلخ و گزنده و زنها دهنده است .
3- اين نكته بسيار خواندني و اميدواركننده بود كه شما به عنوان مسئول آموزش ها و مشاركت هاي مردمي ِ مهمترين نهاد محيط زيستي كشور، ضعف موجود در اين قسمت را ديديد و سعي در بهبودش داريد .
4- ممنون كه مي نويسيد و زنهار مي دهيد .
راه حل قانونی مسئله: وقتی 6 روباه یاغی با یورش به مرغهای هموطن مرزنشین مرغها را به یغما بردند آن هموطن گرامی باید برابر قانون شکار و صید با مراجعه به دادگاه صالحه و ارائه ادله محکمه پسند از سازمان حفاظت محیط زیست کشور طلب ضرر و زیان وارده از سوی حیات وحش را میکرد بهتر بود.
حالا آقای درویش چرا شما درباره جبران خسارت آن هموطن از سوی سازمان متبوعه خویش مطلبی نمی نویسید؟
ممنون از آگاهی بخشی شما و اینکه برعکس خیلی ها خود را از قله دور میبینید و
ممنون از دیدگاهتون جناب درویش:
به عنوان مسئول آموزش و مشارکت مردمی در سازمان متولّی طبیعت ایران، هنوز تا چه اندازه گامهای برنداشته و مسیرهای طی نشده داریم.
به عبدالله: اگر مخاطب یادداشت های من بوده باشید، می دانید کهتاکنون بارها به این موضوع اشاره کرده ام که سازمان حفاظت محیط زیست مطابق قانون خسارت وارد بر دام و احشام هموطنانی که از حمله حیات وحش آسیب دیده اند، می پردازد. منتها عمل دار زدن، نشان از عمق جهالت در ارتباط با شناخت دنیای حیوانات دارد و بس. درود بر شما.
آقای درویش ما که تا حالا ندیده و نشنیده ایم هموطنی بتواند ضرر و زیان حمله وحوش به دامهایش را بگیرد.
شما که شناخت کافی از دنیای حیوانات دارید راه حل منطقی و عملی تان برای مسئله فوق چیست؟
آن هموطن عزیز هم برای حفظ حیات خویش و نزدیکانش متصل به آن راه حل ابتکاری شده است. چرا ایشان را به جهالت متهم میکنید؟
ساده انگاری مسائل پیچیده از ویژگیهای بارز جوامع عقب مانده است.
من الله توفیق
سلام
از اینکه می بینم شما به رغم مسئولیت گرفتن هنوز فرصت می کنید مطالبی اینچنین زیبا بنویسید خرسندم ولی بیش از آن از این خوشحالم که چون شمایی رو در جایگاه آموزشی می بینم و امیدوارم می شوم که این قسمت از کارها با تمام توان در حال انجام است؛ بماند که نمی دانم اگر جای شما بودم، آیا از شدت مشکلات افسرده میشدم یا …
موفق باشید و پیروز
شکار مرغ توسط روباه امر طبیعی است و این مردم هستند که باید ساز و کارهایی بیاندیشند تا مرغ هایشان را از گزند روباه حفظ کنند و گرنه حیوان که تربیت سرش نمی شود اگر گرسنه شد دنبال غذا می رود. باید سطح آگاهی را بالا برد و درجه اهمیت دنیای حیوانات را از طرق مختلف آموزش داد.
با سلام خدمت آقای درویش شما چگونه از روباها دم میزنید در حالی که عده ای مسول و مدیر نا بلد به عمد یا غیر عمد من وهزاران جوان دیگر را از زادگاهم مجبور به مهاجرت کردند تا ما در دوری از زادگاه خود تن به هر کاری بدهیم و با سکوت ودردی که در دل داریم به مرز سکته وخود کشی برسیم.چگونه مسولین سد سیوند را بنا کردند چگونه آب را بر ما مردم پایین دست سد درودزن بستند وما را چون حیوانات از منطقه خود بیرون کردند وما آواره هر کوی وبرزن شدیم.آیا کسی هست که به ما کمک کند آیا کسی هست تحقیق کند که بستن آب بر روی 6بند تاریخی کر چه پیامدهایی را برای محیط زیست اول حیوانات که برای شما مهمتر هستندوبعد ما انسانهای اطراف رودخانه کر داشته است.آمار خودکشی هر روز بین مردم ومهاجرین به شهرها بالاتر میرود.سکته بیماریهای قلبی بیماریهای کلیوی به دلیل نبود آب آشامیدنی مناسب وامکانات اولیه زندگی .خالی شدن روستاها از سکنه وتبدیل شدن به بیابانی که شما برای مهارش تلاش میکنید .از شما متشکرم از همه تلاشهای باثمر وبی ثمرتان.موفق باشید ومیدانم هیچ کس درد دل من ومردمم رانمیفهمد