بلند شو مهربان
آب رنگ بیاور
بهار امسال را هم گویی
ما باید سبز کنیم …
چه باید کرد برای معلمی که دیدار از نمایشگاه کتاب تهران را بر دریافت سکه طلا ترجیح میدهد؟
چه میتوان گفت برای آن پدر و مادر فرهنگ دوست خوزستانی که در سالروز نکوداشت مقام معلم، برای آموزگار فرزندانشان بلیط هواپیما به مقصد نمایشگاه کتاب تهران هدیه میدهند؟
و چه میتوان کرد وقتی که به رغم چنین اراده و عشقی، باز هم دیدار از نمایشگاه محقق نمیشود و کادوی معلم زیر غبار میماند …
به خانهی مجازی نیره سعادتی – مادر پویان و شایان عزیز – بروید و ببینید که او چگونه عالیترین مقامهای مسئول کشورش را نهیب میزند از این بلایی که دست از سر مردمان شریف دیار خوزستان برنمیدارد … هدیهی شومی که صدام حسین پیشکشمان کرد و رفت …
و حالا ما ماندهایم و بهاری که – به قول مسعود سرحدی عزیز – هر سال باید خودمان آن را سبز کنیم! همان گونه که او میکوشد تا به فرزندانش بیاموزد …
درود بر شما
ممنون که از وبلاگ ما دیدن نمودید سایت با ارزشی دارید امیدوارم در کنارهم از دانسته های هم استفاده کنیم
موفق باشید
سپاسگزارم و به امید استمرار فعالیت ارزشمند علمی و فرهنگی تان.
سلام
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد!!!
بدرود.
ممنون از همراهي هايت ابوحنانه عزيز.
واي جناب درويش ذوق زده شدم خيلي زياد، زاويه ديد شما حساسيت و واقعيت قضيه را بسيار پررنگ تر از آنچه من نوشته بودم نشان داد به گمانم بايد دست از يادداشت نويسي در اين خانه بردارم! اما نه ، اگر باعث شود شما آنرا هزاربار زيباتر بيان كنيد باز هم به جسارت هايم ادامه مي دهم…
بسيار بسيار سپاسگزارم.
قلم و انديشه تان سبز و با طراوت باد
باز هم متشكرم
سلام خانم سعادتي عزيز … با تمام وجود دعا مي كنم مانند شما معلم دلسوز و فداكار در بين جامعه آموزگاران كشورم افزوده شود؛ معلمي كه عاشقانه طبيعت را دوست دارد و سعي مي كند تا اين عشق را به كودكان پاكنهاد وطن منتقل سازد.