11 thoughts on “سوختن و همچنان سبز ماندن!”

  1. قصه آدمهای پردرد خندان هم همینه… یعنی برای من تداعی همین معنا شد…هر که بیشتر سوخته و درد کشیده عمیق تر و واقعی تر می خنده… چه دلی داره این درخت!‌چه دلی داره… دستهای سترگش را بوسه کرنش می زنم….

  2. به شقایق:
    کاش آن لرزیدن دل در دل هموطنان عزیزم تکثیر یابد تا بدین ترتیب بتوان برای آینده هم به داشتن طبیعت هوش ربای وطن امیدوار ماند.
    .
    .
    به فرشته:
    البته در مورد مردها اشکالی نداره! منتها در مورد خانم ها شک دارم! نه؟

  3. با سلام
    همیشه دلم برای در ختان و گیاهان می سوزد.چون حیوانات به هنگام حمله دشمن می توانند حالت تهاجمی به خودشان
    بگیرندو یا فرار کنند.اما درختان ایستاده می میرند. دوستشان دارم.

  4. چقدر سخت برای بودن تلاش می کند
    چقدر سخت و نفس گیر

    دوست دارم بدانم با آن دست های سبز ِ رو به آسمان و دل سوخته ‌اش ، دارد چه دعایی می کند ؟

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *