کاشکی من یه مرغابی بودم و میشد به “کوه زیتون”م پناه ببرم و آفتاب بگیرم اما افسوس
ماجرای کوه زیتون چیست؟
بگذار همه پیرامون ام بشنوند که از سرمای زمستان لرزان ام و آه کشان، با چنین آه و لرزی همچنان از اتاق های گرمشان گریزانم
بگذار به من رحم آرند و با من بخاطر سرما زدگی هایم آه کشند و بنالند که: “سرانجام یخ دانایی او را خشک خواهد کرد”.
اما من در این میان با پاهای گرم بر کوه زیتون خویش چپ و راست میپویم و در گوشه ی آفتابگیر کوه زیتون خویش آواز میخوانم و بر رحم ها همه خنده می زنم
فریدریش نیچه
کوه زیتون کنایه از چیست؟
آیا زیتون استعاره ای از صلح است یا نماد اقلیمی مدیترانه؟
حذفش کنید ابن بالایی روآقای درویش
این تصاویر در حالت عادی فقط ادمو سر شوق میاره چنانکه اطافیانم رو شادمان کرده، اما به من حس ترحم به خویش بخشیده…
اعتراف میکنم که نمیتونم از این سه تا وبلاگ دوری کنم
فکر میکنم نماد مدیترانه ست چون نیچه بخاطر بیماریهای دردناکش اکثرا مقیم سواحل مدیترانه و آب گرم های اروپای جنوبی بود
از طرفی میتونه نماد صلح باشه چون در واقع جهان درون نیچه تنها جایی بود که نیچه در صلح با خودش میزیست
اعتراف انرژی بخشی بود …
زیتون گیاه عجیبیه!
هم یکی از مذهبی ترین نمادها در کتاب های آسمانی است و هم نشانه جنگ گریزی و هم درختی با خواهش های اکولوژیک پایین.
درختان هزارساله زیتون در جندق گواه این مدعاست.
درود …
همون درختهایی که تو خور هستن بیابانک منظورتونه؟
همیشه میخواستم ازتون بپرسم که هنوز جزیره نمک تو کویرای اطراف قم هست؟
اونجایی که زندانیهای سیاسی رو زمان شاه اونجا رهاشون میکردن تا شبها یخ بزنن؟
نه … جندق چیزی حدود 100 کیلومتر با خور و بیابانک فاصله دارد.
اینجا را بخوانید: http://darvish100.blogfa.com/post-262.aspx
.
در مورد کویر قم و جزایر نمکش باید بگویم:
تا حدود300 سال پیش، دریاچه حوض سلطان و دریاچه نمک قم به یکدیگر متصل بوده اند.
اما به تدریج از یکدیگر فاصله گرفته و جزایری از نمک را پدیدار کرده اند که هنوز هم وجود دارند.
هر چند اینک در اغلب فصول سال، کل دریاچه خشک است.
من این درخت رو ندیده بودم سایت پشتیبان عکسهاتون فیلتر شده با فیلتر شکن دیدمش… حیف شد که ما به جندق نرفته بودیم ولی تعجب کرده بودم که در آب و هوای بیابانی درختهای زیتون وجود داره بسیار کهنسالتر از درختهای حاشیه جاده در رودبار بنظر میرسیدن. شاید هم بخاطر شرایط اب و هوایی اشتباه کرده باشم…
مرسی از توضیح تون
دروود
بله … وجود این پایه های کهنسال زیتون در آن عرصه خشک و کویری نشان از آستانه مقاومت و توان سازگاری بالای زیتون دارد! ویژگی کم نظیری که در اغلب آدم ها، از جمله نیچه وجود ندارد! دارد؟
نیچه انسان بسیار مقاومی بود یک سوم امراض جسمی که داشت برای به نابودی کشاندن هر آدمی از جمله خودم کفایت میکنه اما تو همون عمر کوتاهش و با تحمل همه ی مرارتهای جسمی و روحی زندگی پربازدهی داشت اینطور نیست؟
پس واقعاً مقاومتش به زیتون رفته! نرفته؟
این غازهای زیبا من رو تا کجاها بردن؟ تصمیم گرفتم دیگه خوراک غاز درست نکنم… حیفه بندگان خدا… خیلی زیبان… خیلی حیف میشن درست مثل عمر کوتاه ما که بیخود بربادش میدیم!!!ا
آره خرد نابی در نیچه هست… در پشت جملات محزونش زیبایی عمیقی خفته مثل زیبایی که در هزارتوی حزن موسیقی سنتی ماست…
درود به درویش گرامی که با غازهای زیباش “تا خدا، آنسوی صحرای خدا رفتم!ا
من هم خوشحالم که غازهای زیبای روستای سراخیه در تالاب شادگان توانستند اینگونه با نیچه اوج بگیرند …
درود
سلام و درود
تازگی با صفحه و مانه شما اشنا شدم. آرزوی پیروزی و پرتلاشی و تاثیر گذاری همچون همیشه را برای شما دارم.
جسارت می کنم و در مورد کوه زیتون می گویم.. کوه زیتون در واقع برگرفته از داستانی است از تورات. که بدین وسیله در بقیه دروانها و مخصوصا اروپای مسیحی نماد نوشته های ادبی و فلسفی شده است. هنگامی که طوفان نوح واقع شد بنابر تورات زمین را آب فرا گرفت و هر چیزی به زیر آب رفت تا اینکه بعد از مدتی نوح از خدایش خواست که کخشکی را به او نشان دهد. ابتدا کلاغی را فرستاد و و اتافقی نیفتاد. پس از ان کبوتری فرستاد که بعد چندی با برگ زیتونی در نوک باز گشت. و این چنین بود که نوید خشکی و صلح و صف ا را برای کشتی نشینان فراهم آورد. از این روی است به بعهد کبوتر صلح و زیتون در جامعه بویژه مسیحی نماد ویژه است. تفسیر سخنان نیچه نیز حتما بدون توجه بدین نماد و سخن نا ممکن است.
پیروز و شاد باشید
کاشکی من یه مرغابی بودم و میشد به “کوه زیتون”م پناه ببرم و آفتاب بگیرم اما افسوس
ماجرای کوه زیتون چیست؟
بگذار همه پیرامون ام بشنوند که از سرمای زمستان لرزان ام و آه کشان، با چنین آه و لرزی همچنان از اتاق های گرمشان گریزانم
بگذار به من رحم آرند و با من بخاطر سرما زدگی هایم آه کشند و بنالند که: “سرانجام یخ دانایی او را خشک خواهد کرد”.
اما من در این میان با پاهای گرم بر کوه زیتون خویش چپ و راست میپویم و در گوشه ی آفتابگیر کوه زیتون خویش آواز میخوانم و بر رحم ها همه خنده می زنم
فریدریش نیچه
کوه زیتون کنایه از چیست؟
آیا زیتون استعاره ای از صلح است یا نماد اقلیمی مدیترانه؟
حذفش کنید ابن بالایی روآقای درویش
این تصاویر در حالت عادی فقط ادمو سر شوق میاره چنانکه اطافیانم رو شادمان کرده، اما به من حس ترحم به خویش بخشیده…
اعتراف میکنم که نمیتونم از این سه تا وبلاگ دوری کنم
فکر میکنم نماد مدیترانه ست چون نیچه بخاطر بیماریهای دردناکش اکثرا مقیم سواحل مدیترانه و آب گرم های اروپای جنوبی بود
از طرفی میتونه نماد صلح باشه چون در واقع جهان درون نیچه تنها جایی بود که نیچه در صلح با خودش میزیست
اعتراف انرژی بخشی بود …
زیتون گیاه عجیبیه!
هم یکی از مذهبی ترین نمادها در کتاب های آسمانی است و هم نشانه جنگ گریزی و هم درختی با خواهش های اکولوژیک پایین.
درختان هزارساله زیتون در جندق گواه این مدعاست.
درود …
همون درختهایی که تو خور هستن بیابانک منظورتونه؟
همیشه میخواستم ازتون بپرسم که هنوز جزیره نمک تو کویرای اطراف قم هست؟
اونجایی که زندانیهای سیاسی رو زمان شاه اونجا رهاشون میکردن تا شبها یخ بزنن؟
نه … جندق چیزی حدود 100 کیلومتر با خور و بیابانک فاصله دارد.
اینجا را بخوانید:
http://darvish100.blogfa.com/post-262.aspx
.
در مورد کویر قم و جزایر نمکش باید بگویم:
تا حدود300 سال پیش، دریاچه حوض سلطان و دریاچه نمک قم به یکدیگر متصل بوده اند.
اما به تدریج از یکدیگر فاصله گرفته و جزایری از نمک را پدیدار کرده اند که هنوز هم وجود دارند.
هر چند اینک در اغلب فصول سال، کل دریاچه خشک است.
من این درخت رو ندیده بودم سایت پشتیبان عکسهاتون فیلتر شده با فیلتر شکن دیدمش… حیف شد که ما به جندق نرفته بودیم ولی تعجب کرده بودم که در آب و هوای بیابانی درختهای زیتون وجود داره بسیار کهنسالتر از درختهای حاشیه جاده در رودبار بنظر میرسیدن. شاید هم بخاطر شرایط اب و هوایی اشتباه کرده باشم…
مرسی از توضیح تون
دروود
بله … وجود این پایه های کهنسال زیتون در آن عرصه خشک و کویری نشان از آستانه مقاومت و توان سازگاری بالای زیتون دارد! ویژگی کم نظیری که در اغلب آدم ها، از جمله نیچه وجود ندارد! دارد؟
نیچه انسان بسیار مقاومی بود یک سوم امراض جسمی که داشت برای به نابودی کشاندن هر آدمی از جمله خودم کفایت میکنه اما تو همون عمر کوتاهش و با تحمل همه ی مرارتهای جسمی و روحی زندگی پربازدهی داشت اینطور نیست؟
پس واقعاً مقاومتش به زیتون رفته! نرفته؟
این غازهای زیبا من رو تا کجاها بردن؟ تصمیم گرفتم دیگه خوراک غاز درست نکنم… حیفه بندگان خدا… خیلی زیبان… خیلی حیف میشن درست مثل عمر کوتاه ما که بیخود بربادش میدیم!!!ا
آره خرد نابی در نیچه هست… در پشت جملات محزونش زیبایی عمیقی خفته مثل زیبایی که در هزارتوی حزن موسیقی سنتی ماست…
درود به درویش گرامی که با غازهای زیباش “تا خدا، آنسوی صحرای خدا رفتم!ا
من هم خوشحالم که غازهای زیبای روستای سراخیه در تالاب شادگان توانستند اینگونه با نیچه اوج بگیرند …
درود
سلام و درود
تازگی با صفحه و مانه شما اشنا شدم. آرزوی پیروزی و پرتلاشی و تاثیر گذاری همچون همیشه را برای شما دارم.
جسارت می کنم و در مورد کوه زیتون می گویم.. کوه زیتون در واقع برگرفته از داستانی است از تورات. که بدین وسیله در بقیه دروانها و مخصوصا اروپای مسیحی نماد نوشته های ادبی و فلسفی شده است. هنگامی که طوفان نوح واقع شد بنابر تورات زمین را آب فرا گرفت و هر چیزی به زیر آب رفت تا اینکه بعد از مدتی نوح از خدایش خواست که کخشکی را به او نشان دهد. ابتدا کلاغی را فرستاد و و اتافقی نیفتاد. پس از ان کبوتری فرستاد که بعد چندی با برگ زیتونی در نوک باز گشت. و این چنین بود که نوید خشکی و صلح و صف ا را برای کشتی نشینان فراهم آورد. از این روی است به بعهد کبوتر صلح و زیتون در جامعه بویژه مسیحی نماد ویژه است. تفسیر سخنان نیچه نیز حتما بدون توجه بدین نماد و سخن نا ممکن است.
پیروز و شاد باشید