همين طور كه تو اين عكسها ميبينيد، من از يه جاهايي رفتم كارا كه به عقل جن هم نميرسيد! چونكه بابابزرگ جمال، يه جاي دنج پيدا كرده بود كه فقط من و اون جاشو بلديم! تازه من حتا ميدونم بابابزرگ سيخهاي كباب و بقيهي وسايل پخت و پز كوهستانيشو كجا زير سنگها قايم ميكنه!
نيگاه كنيد:
توضيح ضروري:
عنوان اين پست در اصل اين بود: «اروند ؛ كوهنوردي كه جهان نظيرش را نديده است!» منتها از بس كه من فروتن تشريف دارم، تصميم گرفتم عنوان شو به شكلي كه الآن ميبينيد، تغيير بدم!
این مطلب در تاریخ
چهارشنبه, می 30th, 2007 در ساعت 18:02
و درباره موضوعات سفرنامه ها منتشر شده است.
شما میتوانید هر پاسخی به این مطلب را توسط RSS 2.0 دنبال کنید.
شما میتوانید به پایین صفحه رفته و نظر بدهید. ارسال دنبالک غیر فعال شده است.