اروند ؛ کوهنوردی که جهان نظیرش را کمتر به خاطر می‌آورد!

من و بابابزرگ جمال و مادرجون - همین طور که می بینید، همیشه پیشتاز هستم! یک عکس توپ! من و بابابزرگ جمال - اردیبهشت ۸۶ - پلنگ چال

     همین طور که تو این عکس‌ها می‌بینید، من از یه جاهایی رفتم کارا که به عقل جن هم نمی‌رسید! چونکه بابابزرگ جمال، یه جای دنج پیدا کرده بود که فقط من و اون جاشو بلدیم! تازه من حتا می‌دونم بابابزرگ سیخ‌های کباب و بقیه‌ی وسایل پخت و پز کوهستانی‌شو کجا زیر سنگها قایم می‌کنه!
    نیگاه کنید:

 ببین جوجه کبابا رو چه بادی می زنم!مخفیگاه مااینجا دارم به بابابزرگ کمک می کنم که بیاد بالا!اینجا هم گذاشتم کمکم کنه تا ناراحت نشه!

     توضیح ضروری:
     عنوان این پست در اصل این بود: «اروند ؛ کوهنوردی که جهان نظیرش را ندیده است!» منتها از بس که من فروتن تشریف دارم، تصمیم گرفتم عنوان شو به شکلی که الآن می‌بینید، تغییر بدم!

خودم بعد از رسیدن به کارا - اردیبهشت ۸۶

دیدگاهتان را بنویسید