ماجراهاي يك روز برفي

 pc۲۳۰۰۴۲-۱-۱-۱-۱-۱.jpg

نقاشي اروند از يك روز برفي - آذرماه ۸۶

      امروز (12 دي ماه 86) برف مي‌اومد، چه برفي … خوشگل، بلوري و از هميشه سفيد‌تر … اونقدر كه تصميم گرفتم يه برف‌بازي درست و درمون بكنم و به كمك مامان و پدر يه آدم برفي هم بسازم … جاي شما خالي! مدرسه هم تعطيل بود و حسابي كيف كردم … البته خداي ناكرده فكر نكنيد من از شنيدن خبر تعطيلي مدارس شيفت بعدازظهر امروز در كرج خوشحال شدم! نه، اصلاً … و ابداً هم بعد از شنيدن اين خبر بد! يك متر بالا نپريدم و نگفتم: جونمي جون!!

با اميرحسين - ۱۳ دي ماه ۸۶اولين آدم برفي كه درست كردم! -۱۲ دي ماه ۸۶

مؤخره:
پنج‌شنبه (13 دي ماه 86) هم جونمي جون! اين هم يه آدم برفي ديگه با كمك امير حسين و تارا!
خلاصه تا اينجا سه تا آدم برفي درست كردم!

7 دیدگاه دربارهٔ «ماجراهاي يك روز برفي»

  1. امروز چطور؟!؟
    فکر میکنم هیجان و خوشحالی اروند عزیز ما جوری به خدا چسبیده بوده که تصمیم گرفته یکی دو روز دیگه هم تداوم داشته باشه…

    همیشه شاد باشی

  2. امسالللللللل من هم ادم برفی درست کردم………..عکسش رو هم گذاشتم تو وب…دیدی اروندی؟؟؟؟……………اگه تهران بودی با مامانی ات دعوتت می کردم بیای تولدم…..چند تا مامان های وب نویس و بچه هاشون می این خونه امون………….کاش می تونستی..یعنی می تونی بیاین؟؟ سه شنبه همین هفته/

  3. شاهین سپنتا

    روز ملی حمايت از حيوانات بر شما و همه دوستداران حيوانات و محيط زبست شاد و فرخنده باد

پاسخ دادن به بابای فردا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا