نامه اروند به خدا

در هفتمین روز از مهر ماه 1388، خانم فرح باطبی، معلم دوست داشتنی و عزیز من از بچه‌های کلاس خواست تا هر یک نامه‌ای به خدا بنویسند و به قول معروف، هر چه دل تنگ‌شان می‌خواهد، با او در میان بگذارند.
این هم نامه اروند به خدا که مورد توجه و تشویق معلم قرار گرفت:

نامه اروند به خدا

خدایا
از تو خواهش می‌کنم که مرا یاری کنی تا بتوانم خوب درس بخوانم، دکتر بشم و به آمریکا بروم.
خدایا
یک خواهش دیگری هم دارم: پدر، مادر، مادربزرگ، دایی‌هایم و زن‌داییم را عمر زیادی ببخش.
خدایا
از تو سپاس گزارم بابت این که ما را آفریدی، به ما غذا دادی، مادر و پدر را آفریدی و از بی‌نهایت چیزهای دیگر ممنون.
خدا خواهش می‌کنم که آرزوهایم را برآورده کن و تشکر مرا بپذیر و به ما دانش و تجربه را بده.
                                                                                                                                 از طرف اروند.

اروند در نهمین سال ورودش به دنیا - 10 مهر 1388

   مؤخره:
   پدر (در حالی که پس از خواندن نامه چشمانش برق می‌زد): آفرین پسرم، عالی نوشتی … فقط چرا نام بابابزرگ جمال و عمه فریبا را از قلم انداختی؟!
   اروند: آخ … خیلی بد شد، می‌خوای عوضش کنم پدر تا اونا نفهمیدن؟!
   پدر: نه پسرم. اتفاقاً بگذار آنها بفهمند، حتماً مشکلی وجود دارد که اینگونه نوشته شده است!

12 دیدگاه دربارهٔ «نامه اروند به خدا»

  1. ای ناقلا پس سانفرانسیسکو بی جهت نبود از حالا یک اسدلله میرزای به تمام عیار شدی!خون ساوه ای تو رگهات جریان داره اما ناقلا در ایران کسانی که بخواهند پبشرفت کننداز انگلیس مدرک می گیرند یا اصولا اصلا مدرکی نمی گیرند این چیزها رو از عمو فرود یاد بگیر استاده تو اینکارا(منظور کارهای …. مثل دادن آمار افزایش سطح جنگل ها!!!)

    پاسخ:
    فکر می کنم بیش از حد تحت تاثیر ناصر تقوایی هستی!

  2. اروند: آخ … خیلی بد شد، می‌خوای عوضش کنم پدر تا اونا نفهمیدن؟!
    پدر: نه پسرم. اتفاقاً بگذار آنها بفهمند، حتماً مشکلی وجود دارد که اینگونه نوشته شده است!
    …این دروبش خان درسته صداش پشت تلفن مثل یک پسر شانزده سالش اما خیلی کلکه منکه بعضی وقتها قیافه برادر ارزشی درویش دهه 60 جلوم ظاهر میشه

    پاسخ:
    طفلکی پدر 16 ساله ارزشی من!

  3. اروندعزیزخیلی جالب نوشتی وداغ دل ماراتازه ترکردی…….
    ایران ماهنوزنمی تواندمهد امنی برای فرزندانمان باشد…
    بایدرفت……..

  4. البته امیدوارم شرایط برای شماطوردیگری باشدوسرنوشت برای شماجوردیگری رقم بخورد.
    وازهمه مهم تراینکه به آرزوهایت برسی ویک دکترخوب وباتجربه شوی.

    1. من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم/
      حرفی از جنس زمان نشنیدم/
      هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود/
      هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت /


      شرمنده … اما باید امشب بروم فاطمه جان؛ اصرار نکن!

  5. حالا چرا آمریکا گلم
    ماخودمون دکتر نیاز داریم اگه همه برن آمریکا تا اون موقع من پیر نشده میمیرم که
    موففففففففق و سررررررررربلند باشی

پاسخ دادن به آنا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا