فیگور اروند در آستانه 13 آبان 1388

اروند در عصر 12 آبان 1388 در حیاط منزل و به بهانه روز دانش آموز

همینجور الکی نمی‌دونم چرا از این روز خوشم اومده و از پدر خواستم تا ثبتش کنه! به هر حال هر چی باشه روز ماست دیگه! نیست دیگه؟

 

15 دیدگاه دربارهٔ «فیگور اروند در آستانه 13 آبان 1388»

  1. آهان!!همین جوری الکی!
    اتفاقا منم همین جوری الکی هی منتظر 13 آبان بودم!

    درضمن لباس مدرسه ات خیلی بهت می آد !

  2. من نمی دونم چرا همینجوری الکی امروز صبح همه تو خیابون فیگور گرفته بودند ؟!!! البته اینم بگم همه شون به این خوشتیپی نبودندها .

    بعضی ها هم سفارش دادند که چون امروز روز ماست از شماره 13 مجموعه تن تن به بعد، هرجندتایی که لطف کنید، و البته هر چه بیشتر بهتر برای ما بگیرید .

  3. اصلاً انگار امروز روز فيگور است! دو به يك شرط مي بستم كه معصومه ابتكار آن روز كه از ديوار اونجا رفت بالا، فكر اين فيگورها رو هم نمي كرد! چه رسد به همراهي با اين فيگورها!
    راستي! به اون بعضي ها هم سلام من را برسان و بگو بجنب! ممكنه كار از كار بگذره ها!!

  4. فيگور، تمرين آواز ، مسابقه دو … اووووووووه نمي دوني چه خبره. تازه يه بوهاي عجيبي هم مياد فكر كنم براي اينهمه هنرنمايي اسفند دود مي كنند .

  5. خبر خوبي بود … ديگه يواش يواش داشتم از تو ليست خطش مي زدم!
    من هم برايش دود مي كنم … “اسپند” را مي گويم!!

  6. مرسی اعتماد به نفس!!! کیو از لیست خط می زدی ؟‌ منظور من همه اون آدمهایی بودند که جلوی اداره ما فیگور گرفته بودند و دود و دمی که براشون برپاشده بود .

  7. پس به مسابقه دو هم رسید؟! یاد یه داستانی افتادم که نمی تونم تعریف کنم … شرمنده!

  8. اگر قرار باشه همیشه بازی گرگم به هوا را “از پشت پنجره” نگاه کنیم ؛ گرگ ها همیشه در کمینند ؛باید در میدان بود! حتا اگه بیم با گله بره ها برده شدن وجود داشته باشه!!

  9. پیش می آد! تلخ بودن بعضی وقتا رو می گم … خدا بگم این آدمای گرگ نما را چیکار که نکنه! چون که طفلکی گرگها اسمشون به خاطر این آدماس که بد در رفته! درنرفته؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا