وقتی کلاغ‌ها و گربه‌ها با هم دوست می‌شوند؛ ما چرا نباشیم؟!

    با پدر رفته بودیم پارک ملت تا ورزش بکنیم … البته من که هیکلم حرف نداره! داره؟ بیشتر به خاطر پدر شیکم گُنده رفته بودیم! نرفته بودیم؟

    خلاصه اونجا یه خانومی رو دیدیم که همه‌ی گربه‌ها و کلاغ‌های پارک دنبالش راه می‌رفتند و انگار محافظش بودند! نمی‌دونید بچه‌ها چقدر این گربه‌ها و کلاغ‌ها، این خانوم رو دوس داشتند … اینقدر که یادشون رفته بود ممکنه گربه و کلاغ با هم نسازند! حتا کلاغ‌ها از دوستای خانومه هم دیگه نمی‌ترسیدند و فکر می‌کردند که هر کی داره با او صحبت می‌کنه، بی‌خطره! واسه همین وقتی من و پدر هم رفتیم نزدیکشون، در نرفتن!

    اون روز من یه درس خیلی خوب گرفتم … این که اگه مهربون باشید و مهربونی کنید، ممکنه باعث بشید که دیگرون هم با همدیگه مهربون بشن و کمتر همدیگرو اذیت کنند. و این درست همون پیامی بود که هملت، شازده کوچولوی دانمارک هم داشت می‌گفت … این که آدمایی که با قلبشون می‌بینند، کینه‌ها رو فراموش می‌کنند و مهربون‌تر می‌شن! نمی‌شن؟

 درسی که این بانوی ایرانی به من و تو می‌دهد!

47 دیدگاه دربارهٔ «وقتی کلاغ‌ها و گربه‌ها با هم دوست می‌شوند؛ ما چرا نباشیم؟!»

  1. اروند جان
    مراقبت اون خانوم از حیونا- ورزش کردن تو و توجه ات به کار خوب اون خانوم- به علاوه ی این همه عکس قشنگ و اون درسی که گرفتی و به ماها هم یادآوری کردی- همه و همه عالی که نه بسیار عالی بودن. 🙂

  2. خوشحالم که مورد پسند تون قرار گرفت … احتمالاً شما خودتون هم عالی که نه! متعالی باشید!! نه؟

  3. درویش خان هیچم چاق و شکم گنده نیست کافیه فقط یک روز درویش خان بره جردن تا ببینی چقدر کشته مرده پیدا می کنه
    تو تمام همایش ها و سمی نهار ها تمام خانم ها از لاغر سبزه بگیر تا چاق و سفید عاشقش

  4. خونه من اونوره پارک ملته خیابان چهرازی روز هایی که تهرانم همیشه می رم به حیوانات پارک سر می زنم

    پاسخ:

    ا ِ … پس شما كاراي خوب هم انجام مي دين؟!

  5. آخ که اون عکس دومت که اتفاقا اصلا هم شیکم گنده نیست منو کشت!

    پاسخ:

    حالا واقعاً كشت يا كشته ات كرد؟!

  6. می دونی اروند…
    یه چیز قشنگ دیگه هم تو این روایت بود؛
    این که این حیوانات وقتی تو و پدر هم رفتین پیششون نترسیدن و این نشون می ده که اعتماد یه جورایی مسریه ، یعنی می تونیم امیدوار باشیم به آینده ارتباط دنیای انسان با دنیای حیوانات!
    اینکه شاید بتونیم اون وحشتی که از خودمون به عنوان اشرف مخلوقات تو ذهن این موجودات دوست داشتنی گذاشتیم را به مرور زمان بهتر کنیم…
    اون وقت شاید دیگه لازم نباشه نگران وحشت فروخفته در چشمان آن یوز زیباباشیم.

  7. از این جمله ی شقایق خیلی خوشم اومد که گفت ” اعتماد مسریه ”

    راست میگه و امیدوارم کسی از این اعتماد سوء استفاده نکنه وگرنه جلب اعتماد مجدد واسه اون خانوم مهربون خیلی خیلی سخت میشه .

    کار اون خانوم خیلی قشنگه . اینکه به فکر حیوونا هست . اینکه دلش برای اونا می سوزه و می تپه … اما اروند جان فکر نکردی چرا 9 ساله که اینقدر وابسته به حیوونا شده؟ امیدوارم از سر تنهایی و بی همراهی نباشه . امیدوارم که قرار نباشه کلاغها و گربه ها جای خالی فامیل و دوست رو برای اون خانوم مهربون پر کنن . امیدوارم اگر خدای نکرده خدای نکرده یه روز دیگه اون خانوم مهربون نتونست از جاش بلند شه و بیاد به اینا غذا بده ، یکی باشه که به خودش غذا بده … امیدوارم .

    این کلاهتو موقع عکس گرفتم یه ذره بده عقب که چشمای خوشگلت معلوم بشه . من چشماتو خیلی دوست دارم . شیطنت ازشون همین جوری فوران میکنه .

    پاسخ:

    نه! من مطمئن هستم کسی که بی منت کمک می کنه؛ کمک هم دریافت خواهد کرد بی منت! شک نکن رفیق! در باره کلاه هم چشم.

  8. موافقم مثل حکایت آن پیر مرد و روباهش…

    پاسخ:

    دقیقاً … این دو احتمالاً زوج خوبی می شدند! اگه خداوند لطف می کرد و در و تخته رو به هم می دوخت! نه؟

  9. مرسی که نوشتی؛
    من دوبار نوشتم و پست کردم ولی نمی دونم چرا دیده نشد!

    ولی اول لینک دومی را بخوان سروی جان!

    پاسخ:
    متاسفانه اول همون اولی را خواند!!

  10. ممنون … خوندم … خیلی شیرین … خیلی تلخ … از رویش یک قصه می نویسم .. به احترام پیرمرد و روباه … حالم گرفته شد .

  11. مسابقه برای کودکان ده سال به پایین
    موضوع:
    من و آب معدنی دماوند
    جوایز:
    ماهی یک ربع سکه بهار آزادی

    در این رابطه از کودکان عزیر دعوت می‌کنیم تا
    شعر، نقاشی، لطیفه، عکس
    خود را با مراجعه به سایت زیر
    برای ما بفرستند:
    sites.google.com/site/dambedam/race
    به دوستان خود بگویید.

  12. خوش تیپ ها هم برای سلامت بودن ورزش می کنند! نمی کنند؟!
    چقدر گربه خوشگل و ملوس بودن :*

    واسه عکس هم حتما قول می دم لباس خوشگلمو بپوشم 🙂

    پاسخ:
    قول دادی ها! یادت نره سانی جان …

  13. نه .. اول دومی را خواندم … اما اول برای قتل روباه کامنت گذاشتم . اروند جان آنقدرها که فکر می کنی بازیگوش و بی حواس نیستم ! یه کم شیطونم فقط . فقط یه کم .

    قصه را زود می نویسم … در اولین فرصتی که روحم از آزردگی اش آزاد شود . وقتی روحم غصه دارد ، سکوت می کند .

    پاسخ:
    بی حواس که اصلاً فکر نمی کنم باشید؛ اما بازیگوش چرا! نه؟

  14. این تحفه نطنز یک لب تاب و یک پژوی خوشرنگ داره
    خودش که بد باشه ایناش که خوبه!

    پاسخ:

    ای بابا … دیگه کی به این چیزا توجه می کنه؟ اونقدر خوش رنگترش تو خیابونا ریخته و تازه مدل بالاترش!! نریخته؟

  15. بازیگوش! اینطور فکر می کنی؟چرا اینطور فکر می کنی؟

    پاسخ:
    چون کودک وجودت همچنان بال و پر دارد و محدودش نمی کنی! می کنی؟

  16. باور کن اگه درویش خان بیاد تو جردن قدم بزنه ظرف سه سوت می دزدنش

    پاسخ:
    آره … چون ممکنه آشوب خیابونی درست کنه! نه؟

  17. ساسی اروندجون؛ تو که اصلا” نیازی به ورزش کردن نداری! پس به خاطر شیکم پدر هم زیاد خودت رو اذیت نکن؛ دلیل شیکم پدر رو هم که عمو سعید گفت؛ نگفت؟

    پاسخ:

    ساسی اروند کیلویی چنده؟! اون باید اسمشو بذار اروند مانکن!!

  18. اگر اون خانوم همین طوری پیش بره شاید گربه ها با موش ها هم دوست بشن. اگر دنیا این طوری پیش بره شاید هومان خاکپور هم دست از لجبازی با من برداره.راست می گم نمی گم؟

    1. نیلوفر جان! جوابت کامنت واقعاً کوبنده است! در عین حال تیزهوشی ات شایان تحسین فراوان. خداوند بابا هومان را به خط مستقیم بازگرداند!!

  19. اروند نازنین
    روی جمله ای از نمایشنامه ای که دیده بودی تاکید کرده ای که اگر عمیقن به آن نیاندیشی مفهوم خطرناکی دارد . شاید درویش که ذهنی خوش نقش دارد هنوز ” کل کل ” هایش با تو تمام نشده که چنین برداشتی داشته ای . نگرانم که نکند درویش عزیز هم با تو همراه است در این زمینه ؟ همره نیست ؟ برایت خواهم نوشت .

    پاسخ:

    نه بابا! اون پدر که کل کل هایش تمامی ندارد! دارد؟ برایم بگو …

  20. در مورد زوج خوب شدن اون دو تا خیلی موافقم!هرچند روزگار خیلی از این کارای خوب نمی کنه و حسرت به دل آدم می ذاره!نه؟

    پاسخ:

    نمی دونم! راستش تا حالا که روزگار دقیقاً بر وفق مرادم بوده … هنوز هم به یارکشی و زوج پرونی نرسیدم! رسیدم؟

  21. اروند جان، هم شما و هم پدرتون امید رو تو دل ما زنده نگه می دارید. تو نماد ایران سبز فردایی!

    پاسخ:

    خجالت زده می کنید هم من و هم پدرم را …

پاسخ دادن به اروند لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا