دیروز در پایان درس هدیههای آسمانی، خانم باطبی، معلم عزیز و دوستداشتنیام که خیلی برام عزیز است، به رسم یادبود هم یه دونه هدیه به من داد و هم این نامهی خوشگل را برام نوشت که نمیدونم چرا مامانی به خاطرش واسم این کادو را خرید (اعصاب سنج) و پدر هم طبق معمول با خوندنش اشک ریخت!
و من قول میدهم در همین جا و در حضور دوستان عزیز اتاق آبیام که هرگز این معلم مهربان را فراموش نکنم و همیشه به یادش باشم.
خداوند برای همهی کودکان این سرزمین، آموزگارانی مثل خانم باطبی عطا فرماید.
آمین
شقايق جان مهندس سلامي را از قول ما سلام برسان… خوب
سلام علیکم
من داشتم رو معماری پروژه کار می کردم اینا منو اغفال کردن مهندس ن.
پاسخ:
آخه عزيز من بعد از 30 سال عمر شرافتمندانه، هنوز داري روي معماري پروژه وقتت را تلف مي كني؟
پس موقع دكتر بازي داشتي چيكار مي كردي؟!
به جان حسن دروغ ميگه آقاي مهندس ن!
اينجا فقط داره شولوغي ميكنه و هي اين ور و اونور ميره و بلاگيري ميكنه.
به خدا!!!!
به گمونم خود مهندس سلامی هم آنه داره می خونه و کر کر می خنده !!!@
ها ها ها
آنیموس راس میگه!
ديدين مهندس ن؟ شاهد از غيب رسيد!
ای بابا من که ترس ندارم دوستان!
اصلا منم بازی!!
چه می کنه این اتاق ِ آبی ِ اروند!
دکتر جان به شرفت دیگه جلوی آقای مهندس مارو سه نکن!
دکتر بازی چی هست حالا؟همون خاله بازیه؟
آخ جان من همبازي جديدو هستم خيلي!
آقاي مهندس ن ميشه براي من بستني بخرين؟
(بچه كه بوديم هر كي ميامد توو اكيپ كوچهمون، براي شروع و اثبات برادري بايد بستني ميخريد، ياد اونوقتا افتادم، تازشم دوچرخهش رو هم بايد مي داد بچهها هر كدوم يه دور امتحاني برن كه ببين دوچرخه كي بهتره!)
از بخت بد مامان منم نميذاشت من برم توو كوچه، بعد منم واسه اينكه كم نيارم ميرفتم توو بالكن، ميگفتم من ميرم از بالا داوري ميكنم كه كسي جر نزنه…
آنیموس جان ! هیچکدوم از ما سه تا جرات نداره جواب این طنز تو رو بده!بی ادبی نشه رفیق!
چرا جرات ندارین مهندس؟
چه نوع بستنی می خواهید ؟!!!
مگه ساحل طوریش شده، اروند جان!؟
به مونترا: خودش نه؛ اما وبلاگش آره! هر چند برای یک وبلاگنویس، فقط وقتی مشکلی در وبلاگ ایجاد می شود که مشکل برای خودش ایجاد شده باشد!
.
به حمیدرضا: آقا من فقط بستنی ماگنوم میهن دوست دارم!
.
به آنیموس: فکر کنم مامانت حق داشته ! نداشته؟
پست جدید نذاری یه اروند دیگه پیدا می کنیم که تند تند بنویسه. جانم… نه دلم نمی آد. دروغ گفتم بچلالم!
پاسخ:
یافت می نشود نگار خانوم! ما گشته ایم پیش از شما! اروند را می گویم …
اومدم بگم :
فلاشر
چراغ خطر
نور بالا
من هستم ؛ با چراغ های روشن!
آقا قبول نیست. ایهام داشت!
پاسخ:
یه موقع هایی ایهام لازمه مونترا جان! لازم نیست؟
سلام آقای مهندس
به این ور کم لطفی میکنید ها
فقط تو بیابان هستین!
امروز یه اتفاق خیلی خوب افتاد .
با یه تقاضای من تو اداره موافقت شد و مسبب موافقت کسی نبود جز رفیق شفیق شما.بعد من گفتم از شمام تشکر کنم!!!!@
خیلی خوشحالم امروز .کاشکی الان اینجا بودین شمام آیس پک میخوردین
وختی اینجا نیستین دلمون تنگ میشه استاد@
پاسخ:
نوش جان … من آیس پک خیییلی دوست دارم … اونقدر که وصیت کردم بر سر مزارم که آمدند، به جای گل، آیس پک بیاورند و به جای ریختن اشک، آن آیسپک ها را به جای من نوش جان کنند …
درود بر شیرین ترین آرشی که می شناسم!
بله مونترای عزیزم کاملا حق با شماست،بهمنی ها کلا ماه هستن…
و …
اروند عزیز به سایت ساحل میگی وبلاگ یا ساحل تازگی ها وبلاگ زده من بی خبرم؟!
تازه وبلاگ هم با تخفیف می گم!
چرا خب؟؟
دلیلش را برای سروی گفته ام! طفلکی نزدیک بود خودکشی کند!! دیگه تکرار نمی کنم؛ چون ممکنه دخترخاله اش هم، هم!
خب پس برم از سروی بپرسم.
سفر خوش!
کاش میشد برم اروند جان………..تا حالا شده از اینکه نمی تونی وقتی عزیزی بهت نیاز داره پیشش باشی احساس ناتوانی کنی؟
ساحلم به من نیاز داره ….ولی من……….
ساحلی که این روزها گرفته اسمانش را تنگ در اغوش…
آفرین به تو دخترخاله غمخوار …
300:
اروند جان ،
این کامنت رو ندیده بودم …
می دونی اون روز ، اون ویرایشت ، یکی از سبز ترین اتفاق های زندگیم بود
چون اصلا فکر نمی کردم که ادمین این دور و ورها باشه.
فقط آرزو کردم که کاش می شد اون اشتباه تایپی اصلاح بشه ، برآورده شدن اون آرزو برای من که انتظارش رو نداشتم چیزی مثل معجزه بود
یاد گرفتم که معجزه قرار نیست برآورده شدن یه آرزوی محال یا دور خیلی خیلی دور از دسترس باشه ، بلکه معجزه هر چیزی که شادی رو تو زندگیمون جاری کنه
و یاد گرفتم که برای دریافت معجزه ، فقط کافیه از ته دلم آرزو کنم … از ته ِ ته ِ دلم
ممنون … باز هم ممنون برای اون ویرایش سبز و این اتاق آبی
ولي ديده بودي سروي جان!
346 را نگاه كن!
.
.
.
گاه حال مان سبب مي شود كه چيزهايي را بهتر از هميشه ببينيم! نه؟
درود …
راست می گی …
دیده بودم
ولی انگار اون معجزه همیشه برای من تازه است … نیست؟