دیروز در پایان درس هدیههای آسمانی، خانم باطبی، معلم عزیز و دوستداشتنیام که خیلی برام عزیز است، به رسم یادبود هم یه دونه هدیه به من داد و هم این نامهی خوشگل را برام نوشت که نمیدونم چرا مامانی به خاطرش واسم این کادو را خرید (اعصاب سنج) و پدر هم طبق معمول با خوندنش اشک ریخت!
و من قول میدهم در همین جا و در حضور دوستان عزیز اتاق آبیام که هرگز این معلم مهربان را فراموش نکنم و همیشه به یادش باشم.
خداوند برای همهی کودکان این سرزمین، آموزگارانی مثل خانم باطبی عطا فرماید.
آمین
اروند به پدر بگو من هم امشب خاصه منتظرترم. اين افتخار كم افتخاري نيست كه…
داشتیم خانوم خانوما؟
عمو جان محسن کجایین؟
گزارش جادویی…
به سروی:
اولا :چشم.
دوما: همیشه برام سوال بود چرا وقتی دانشجوهات سر کلاس اذیت میکنند بهشون میگی “ذلیل مرده”….حالا دیگه می دونم قضیه از کجا اب می خوره….ریشه در کودکی داره…
آره فاطمه … طعم اون احساس خوشایند رو هنوز حس می کنم ، خیلی لذت بخش بود وقتی خانوم اسماعیلی با اخمی که معلوم بود ساختگیه می گفت : ” ذلیل مرده ”
حالا همه ی اون طعم لذت بخش رو به شاگردهام هدیه می دم و اونها هم واقعا دوستش دارن … مطمئنم اگه اونها هم یه روز معلم بشن به شاگردهاشون می گن “ذلیل مرده ” … مثل من ، مثل خانم اسماعیلی فرد ، با اخمی که معلومه ساختگیه …
هوم…
ولی حالا با همه ی احساس خوشایندش ؛ خیلی هم کلمه خوشایندی نیست ها!و دروغ چرا!؟ اگه کسی به دختر یکی یه دونه ی شیطونک ِ من بگه ذلیل مرده ؛ یه جورایی شاکی هم می شم!
مطمئن باش که دخترکوچولوها نمی گم ذلیل مرده ، دلم نمیاد ، ولی به دانشجوهای ذلیل مرده با کمال میل می گم “ذلیل مرده ” و باور کن کلی هم کیف می کنن از اینکه بهشون می گم ،
می دونی اون جو سنگین کلاس رو تا حدی تلطیف می کنه ، بچه ها با آدم احساس غریبگی نمی کنن ،
چون فاصله س سنیم با بچه ها کمه ، بعضی وقت ها بچه ها گارد می گیرن ، وقتی مثل خودشون می شم خیلی کیف می کنن ،
وقتی کنارشون می شینم ، جزوه هاشونو ورق می زنم ، از خطشون ایراد می گیرم ، شماره تلفن هایی رو که معلومه هول هولکی پشت جزوه ها نوشتن کشف می کنم ، شعرهای عاشقونه ای که گوشه کنار کتاب و جزوه شون هست می خونم ،
همه اش هم برای من لذت بخشه هم برای اونا
مطمئن باش شقایق ،
تا مطمئن نباشم که “ذلیل مرده” گفتنم ، احساس خوبی تو بچه ها ایجاد می کنه ، این افتخار رو نصیبشون نمی کنم
😀
من از تو و اینکه “نمی خواهی” کار اشتباه کنی مطمئنم
ولی
به نظر من کلمه ها هویت دارند و نباید نابجا استفاده بشن
آره … هویت کلمات رو قبول دارم …
اما…
شقایق دیدی مامانا وقتی می خوان بچه هاشونو دعوا کنن از چه کلماتی استفاده می کنن؟
ذلیل مرده
جوون مرگ شده
جونت درآآآآآآآآآآآد
جیگرتو در میارم
ورپریده
و …
فکر می کنی کدومشونو از ته دل می گن؟
کدومشونو واقعا آرزو می کنن؟
بچه ها کدومشونو باور می کنن؟
کدوم بچه ای باور می کنه که مامانش می خواد جیگرشو دربیاره؟
هویت کلمات رو قبول دارم اما … گاهی اینقدر یه چیزی شیرینه که نمی تونی با کلمات متداول بیانش کنی
قبلنا اگه یکی بهم می گفت : ” تو شششششرف نداری ”
یا ” پست فطرت ”
خیلی بهم بر می خورد … اما حالا نه … چون این عبارت ها بار معنایی متداولشون رو برای من از دست دادن
باید شاگردای منو بشناسی، باید باهاشون حرف بزنی و برق چشماشونو ببینی وقتی بهشون می گم “ذلیل مرده”
این یه چیزیه مثل اینکه بهشون بگم “دوستت دارم بچه … می فهمی؟ ”
اونا معنی اینو خوب درک می کنن… لذت بخشه … برای هر دو طرف
راستش ، می خواستم جواب این کامنتتو ندم ولی نتونستم!
اگر قرار باشه مادران جوان تحصیلکرده که “ادعای تغییر جهان”را در سر دارند ؛
بخواهند مثل مادران نسل پیش و پیشتر ؛ رفتار کنند که
بچه های ما می شوند مثل خودمون با همون عدم اعتماد به نفس های نهانی که گاهی خودشو از پس ِ کلمات به اصطلاح سرشار از غرور و افتخارمون نشون می ده!نمی ده!!؟
من هرگز به بچه هایم ؛ این چیزایی که گفتی رو نمی گم!
چون معتقدم حرفهای من براشون مثل آیه های کتاب آسمانی است و در جانشان حک می شه
و ایمان دارم ؛ ساحل ؛ ایمان دارم
که وقتی پسرک و دخترکم بزرگ و بالنده هستند
(حتا در روزگاری که ممکن است , مرا قبول هم نداشته باشند!)
همین کلمات ِ مثلن شوخی من ممکن است سد راه ِ تعالی شان باشد ؛ همین کلماتی که
من بی هیچ فلسفه ای به آنها نسبت داده ام!
من خاطره ی خیلی بدی از این نسبت دادن ها دارم و اصلن نمی تونم در موردش کوتاه بیایم .
در ضمن
اون اصطلاح هایی که گفتی مثل شرف نداری و غیره
که تکه کلام دوست عزیزمان هم هست ؛
حرف یک آدم عاقل بالغ به یه آدم عاقل بالغ دیگه است!
و خب هیچ شوخی نیست که پنجاه درصدش جدی نباشه!
خیالت راحت!
استاد
کاشکی زودتر مشغلتون کم بشه.
ما دلمون تنگتونه
آقا وقتی نیستین اصن خوب نیس
دیگه داریم از نیمه وحشی میشیم وحشی!
هیچ کی هم نیس کار دستش بدیم D:
دکتر جان , خانم مهندس عصبانیه امروز ؟!
نه مهندس ,
عصبانی نیستن
ازقضا الان کلی خندیدیم به کارای نیایش
ها ها ها!فقط یه آقایی حسودیش شده که رفته نشسته اون سر اتاق تولید!همین!!@
سلام. مگه نيايش اونجاست؟ الهي قربونش برم.
الان بايد موهاي منو ببيني، از حس ياغيگري منظورمه!
شدم وحشي وحشي بافقي ديگهها!!!
اين عمو جون دكتر، يعني ابو اروند اصلاً حواسش نيستا!
ما از كمبود استاد مرد شديم بابا!
چرا یاغی حالا ابرو کمون؟!!!
نه بابا!اینجا نیس!اگه خانوم مهندی بخواد از کارای این گوگولی کتاب بنویسه میتونه!اینقد هر روز تعریف داره!
ببین آرش بابا!
بیا اینجا کارت دارم!
دکتر رو دیده بچه پررو شده!
عمو جون دکتر روولش!حالا کی بیام موهاتو ببینم؟
پناه ميبرم به خدا از شر پارساي رجيم!
😉
ياغي مفهوم وحشي هم ميده اگر خدا قبول كنه، نميده؟!
الان شبيه ويتني هيوستون شدم وقتي بچه بودم، ميتوني تصور كني؟!
رجیم چیه خوشگله؟
من رحیمم!
خدا قبول کنه!قبلت!
این شکلی:
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/6/69/I_Look_to_You_Whitney.jpg
تو بهتری بابا!
تو بودي ميخواستي موهاي منو ببيني؟!
http://www.niksalehi.com/public/khabar/10729_271.jpg
نه بدتر از اونيه كه تو گذاشتي!
ولي به اين ميگن تلهپاتيا!
اووووووق!سیم ظرفشویی!
تله پاتیت رو هم هستم خانمی!
سروی خانم بیا به این پارسا بگو ذلیییییییییییییییییل مرده!
با اخم واقعنی!