دیروز همه ی برو بکس مهمون من بودند. فرخ و کیان و امیرطاها … رفتیم تو پارک کنار خونه مون و جاتون خالی از ساعت 17:15 تا ساعت 19:45 فوتبال بازی کردیم. تازه متین و بابک را هم دیدیم و خلاصه تماشاچی های خوبی داشتیم. البته پدر آخراش، دیگه تماشا نکرد! چونکه فیلش یاد جوونیهاشو کرد و رفت تا با بچه محل ها پینگ پونگ بازی کنه! اونم بعد از 15 سال دوری از میز و راکت! ولی خداییش کولاک کرد و همه رو برد …
البته خوبیش به اینه که بازنده ها خبر ندارند، بعدش چه بلایی سر پدر اومد و تا مدتها کمرش راست نمی شد! با این وجود، امروز هم اومد که بازی کنه! واقعن که خیلی بچه پررو اِ نه؟
می گه من تو تیم دانشگاه تهران بودم! اما به نظرم داره خالی می بنده در حد بندسلیگا! منتها البته تو ذوقش نزدم … گفتم بزار دلش خوش باشه!
شما هم هیچوقت تو ذوق پدر و مادرتون نزنید و بزارید با خیال راحت از خاطراتشون براتون تعریف کنند … خیلی حس خوبیه که بچه ها، شنونده خاطرات آدم باشند! می دونید؟
آخ استاد جان چه افتخاری که به من میگین دوست جون من!@
مرسییییییییییییییییییییییییییییی
بعضیا سرشون خیلی شلوغه@ولی بازم دلشوووون بسوزه!
صبر و استقامت کن خانوم!
پاسخ:
اتفاقن با صبر و استقامت كاري از پيش نمي ره! بايد همت مضاعف كرد آرش جان! نبايد كرد آرش جان؟
دکتر من دیشب خابتونو دیدم! 🙂
تو خواب تحویلم میگرفتین شاد بودم!!!
عجب! من فكر مي كردم فقط خواب آدمهاي متعلق به يك جنس خاص مي تونه چپ باشه!!:)
کار مضاعف بیشتر به چشم میاد تا همت مضاعف استاد جان!باید کرد ااستاد جان!موافقم
اروند بسیار عزیز
قطعا پدر شما مهتابیست
به كاليراد: اونم مهتاب شب 14! نه؟
خودمم میدونم چپه!احتمالا خواب کناردستیم به من سرایت کرده!!
دکتر جان حالا کم مصرف هم هستین؟
باید یه آفتابی کتارتون باشه وگرنه نور مهتابی تنها واسه چشم ضرر داره!
پاسخ:
نه ديگه نشد! فكر كنم تا حالا در بياباني كه قرص كامل ماه در شب درخشيدن گرفته، راه نرفته اي! بيا و برو و ببين چه آذيني دارد دشت و دمن در آن شب!
اروند خوبم
روزا بازتابش بیشتره
ممکنه شبای 14 هم بیست باشه که این دیگه به مسائل جوی ربط پیدا می کنه که در تخصص من نیست
میشه آدرس وبلاگتون رو درس کنین کالیراد عزیز؟
آرش گرامی
http//:akalirad.blogfa.com
به كاليراد: عجب! شما محيط زيستي ها كه در همه چي تخصص داريد! نداريد؟
اروند جان
والله تخصص که همه جورش رو داریم
منتها هر جایی نمیشه اونو رو کرد ممکنه دردسر ساز بشه اونم از نو زیست محیطی
در ضمن جایی که آقای پدر پرچمدار باشه ما به احترام سر تعظیم فرود می آریم نمی آریم؟
پاسخ:
خوشحالم که کالیراد هم آرررررررررررره! نه؟
از نوع زیست محیطی(اصلاحیه 298)
حرفی برای گفتن ندارم!
اما سعی می کنم خواننده خوبی باشم!
پاسخ:
خواننده خوبی که هستید … اما باورم این است که نویسنده ی خوبی هم می توانید باشید! نمی توانید؟
اروند جان مثل همیشه از اتاقت داره شیطنت می باره …آخ که چقدر شیطونی دوست دارم….
نوشته های ناب عمو محسن عزیزمون هم که رنگ طلایی پاشیده روی اتاق ابی ت.
خاله کالیراد گلم (که نمی دونم چرا هروقت حرف های اهنگینش رو می خونم حس اسکیس زدن بهم دست میده و یه تابلوی ایستاده از جمله هاش میسازم)هم که اینجاست.(عجب جمله ی پر ادبیاتی شد!)
ابر و باد و ماه شب چهارده و… مهتابی و غیره هم که همه جمع اند تا اروند عزیز با خیال راحت “نت “هاشو بشماره.زندگی ات به کام…
درود بر فاطمه عزیز که سنسور شیطنت سنجش حرف نداره! داره؟
حرف نداره…………می خوای درجه ی شیطنت تک تک اهالی اتاقت رو برات بگم؟؟
آدرسی که عکس های اروند نازنین در آن جاست ، فیلتر شده
کاش به جای دیگری منتقلشون کنید
به فاطمه: معلومه که می خوام!
به سروی: اون آۀبوم قدیمی بوده و الان سه سال است که عکسهای اروند در همین سایت قابل دسترس است.
درود …
خب پس گوش کن تا برات بگم….مثل همیشه پرچم دار، خودِ خودِ پدر هستن…. (مونترای مهربون و کماندار عزیز رو چون اذر ماهی هستند و برای اینکه یوقت نگید پارتی بازی کرد ، نمیگم.)
درجه ی شیطنت بانو انیموسی گلم و پارسای عزیز و خودِ سروی وخودِ خودم و بقیه های عزیز رو در گوش سروی گفتم ،از سروی بپرسی بهت میگه.
خلاصه اینکه درجه ی شیطنت ِ اتاقت رفته بالا…!
عجب! اونجوری که عمه قبله عالم هم می تونست بگه!
باید اینجوری و به ترتیب بگویی:
1- عمو محسن (حیف که آب گیرش نمی آید! می آید؟)
2- پارسا لیلاز (حیف که دوست نداره زیاد هزینه کنه!)
3- آنیموس (حیف که از شقایق خجالت می کشه!)
4- شیما (حیف که از همه خجالت می کشه!!)
5- متین (حیف که جاده رشت به تهران زیاد مناسب نیست!)
6- شقایق (حیف که لیدر جنبش است!)
7- حمید رضا ن (حیف که همه باهاش رودربایستی دارند!)
8- آرش کماندار (حیف که شیرین رو خیلی دوس داره)
9- مریم بانو (حیف که اسمش خیلی بزرگه!)
10- فاطمه (حیف که از سروی حساب می بره)
11- عمو هومان (حیف که از پدر می ترسه بدفرم)
12- نیلوفر (حیف که غرورش بهش اجازه نمی ده!)
13- مونترا (حیف که شنا با اسکیت را هنوز بلد نشده)
14- سروی (حیف که 4 تا بچه بهش اجازه شیطنت نمی ده!)
15- و من (حیف که نخودی هستم! نیستم؟)
.
.
.
چرا هيشكي نمي پرسه كه رتبه كاليراد كجاست؟!
اروند جان سنسور شیطنت سنج پدر شما به روز تره…
پاسخ:
بر منکرش لعنت!
اروند جان ،
اونوقت ترتیبت چه طوری بود؟
الان شما که تو رده ی آخر قرار داری یعنی شیطنتت از همه کمتره؟
و عمو محسن گل گلا شیطنتش از همه بیشتر؟
این که اصلن و ابدن قابل قبول نمی باشد.
دیگه عمه ی قبله ی عالم هم می دونه که شما سوپرشیطون مدل 2010 هستی
شایدم ترتیبت برعکسه … آره؟
حالا اینو می شه قبول کرد و کاملن باورپذیره …
اماااااااااااااااا …
اونوقت یعنی ما که در رده ی 14ام جا داریم یعنی دومی می باشیم؟
جان ِ سروی …. اینو دیگه کی باور می کنه؟
پسرم ، بیا شفاف سازی کن تا ملت گمراه نشن خدای نکرده …
راستی …
مطمئن باش ،
من بعنوان مامان 4 تا بچه ی قد و نیم قد ،
بشدت معتقدم که مامان جماعت باید سردسته ی شیطونا باشه وگرنه بچه ها از بچگی شون لذت نمی برن
یه حدیت معروف هست که می گه :
قال سروی:
آنالیز ، طراحی و پیاده سازی انواع شیطونی و آموزش آن به فرزندان ، توسط مامان جماعت ، از اجوب واجبات است
می دونی اروند جان،
گاهی ،
خیلی بیشتر از گاهی نگران آهو و آرتا می شم
نه اینکه نگران افرا و ارس نباشم
اما بیشتر نگران آهو و آرتا می شم
تو جامعه ای که به قول عمو لطیف ، سیب و سنگ می باره بر سر زنان ، نگرانیم برای دخترهای نازنینم خیلی بیشتره
این شعر عمو لطیف رو خوندی ؟
“اینهمه سیب و سنگ بر سرم بارید
و من هیچ قانونی را کشف نکردم
رنجهای من جذاب نبودند ،
یا من قانون جاذبه را درک نکردم ؟”
می دونی اروند جان ،
من موظفم فرزندانم رو قوی تربیت کنم ، خیلی قوی و دخترانم رو خیلی قوی تر از پسرانم
چون مشکلاتی که بر سر راه دخترانم هست ، بزرگتر ، عمیق تر و پیچیده تر از مشکلاتیه که پسرهام با اونها مواجه می شن .
قانونی که باید حامی دخترانم باشه ،
خیلی آشکار ،
دست احساسشون رو با ریسمان مصلحت و پای آهوی گریزپای قلبشون رو با زنجیر عرف و عادت می بنده
باید دخترانم رو قوی تر از پسرانم تربیت کنم
و البته باید به پسرانم یاد بدم که همون قدر که برای خواهرانشون احترام قائلن ،
و همون قدر که آینده ی خواهرانشون باشون اهمیت داره،
بادی و باید برای دختران دیگری که کنارشون قدم می زنن ، احترام قائل بشن
باید پسرانم رو شیرمَرد بار بیارم و دخترانم رو شیرزن بار بیارم که فردا اسیر گرگ های گرسنه نشن
و برای این …
برای اینکه بتونم هم قدمشون باشم تو مسیر زندگی ، برای اینکه نفس کم نیارم ، برای اینکه بتونم اونقدر بهشون نزدیک باشم که اگه لازم شد … دستم رو حلقه کنم دور کمرشون تا تو پرتگاههای بین راه نیافتن …
برای این…
باید بلد باشم شیطونی کنم
به قول عمو محسن :
“شیطنت نه … شیطونی ”
باید بلد باشم شاد باشم … بخندم … با صدای بلند بخندم …
دستم رو جلوی دهنم نگیرم موقع خندیدن ، خجالت نکشم از اینکه صدای زنانه ام رو گوش مردانه ای بشنوه …
که خودم رو از ترس … از روی عادت … از روی عرف … سانسور نکنم …
که از “خود”م کم نکنم … که کم نشم … که کم نباشم … که کوچیک نباشم …
که بتونم یه نفس و با همه ی همه ی وجود … بدوم تا ته دشت … بروم تا سر کوه
که بتونم زندگی زرد رو با ذره ذره ی وجودم حس کنم …
باید بلد باشم شیطونی کنم …
تا بتونم یادشون بدم که چطوری شیطونی کنن
و زندگی زرد رو تجربه کنن
و شاد باشن
و خجالت نکشن از اینکه با صدای بلند بخندن
و بتونن و بلد بشن که این شادی رو به دیگران هم منتقل کنن …
اروند جان …
من بعنوان مامان ِ 4 تا بچه ی قد و نیم … موظفم که شیطون باشم …
بخاطر خودم و بخاطر بچه هام …
باور کن!
پاسخ:
مو لای درز نظر کارشناسی من نمی ره! مدارکش هم موجوده … بگم؟ بگم؟ بگم؟!
رشت به تهران اتوبان شده و جاده اش مناسبٍ مناسبه
باور نمیکنی از متین بپرس
نه! هنوز جاده اش مناسب مناسب نیست! هست؟
والا درغ چرا!
من با کلی “انگیزه” اومدم که ببینم این لیست چه لیستیه!؟
بعد وقتی دیدم
عمومحسن نفر اول هستن ؛ دلم خواست که رتبه ی صدرنشین داشته باشم ؛
آآآآآآممممممممما
وقتی دیدم پارسا نفر دومه ؛ از صدر نشینی خیلی هم خوشم نیومد! 🙂
سروی این “عمو ” لطیف رو خوب اومدی!
من شیرینو اینقدرررررر دوسش دارم که حاضرم نفر شصتم باشم!
ینننننی بدبختی هیچ چیم نمیشه گفت!
نه به دکتر جان نه به خانوم مهندس!
سروی جان
یه وقتایی حال آدم بد میشه از این همه میخوام و میشم و دوستت دارم!جدا میگم!
من یه گرل فرند داشتم البته بدبخت 14 سالش بود اونموقع(نه 30 سالش)اونقدر از این حرفای دختر بچها رو میزد که من نافرم دخلم اومده بود!یه روز صبح بیمقدمه ولش کردم!
من دوستتم که میگم!بابا بیچاره بوی فرندت!
زودتر بزرگ شو دختر
به پارسا:
حالا تو متوجه حرف های من نشدی ، دلیل نمی شه که دیگران هم متوجه نشده باشن پسرم …برو آی کیوت رو یه کم سوهان بزن تا منظورم رو از اون حرف ها درک کنی …
همین کارا رو کردی که بیچاره گرل فرندت عاصی شد از دستت .
در ضمن ما که شنیدیم اون طفلک ، یه روز صبح بی مقدمه ولت کرد!
آرررررررره!
به اروند:
بگو ، بگو
به شقایق:
چاکریم!
خبببب! من اگه العان جواب بدم تا تهران میدویی!
پس ولش!
ولی دیگران هم فک کنم دیگه حال شنیدن و جواب دادن ندارن!بازم ولش!
بالکل دیگه ولش!!ما از رو کامنتای شما جامپ میکنیم
خوش باشی و یه روز بزرگ شی اینشالا!!!!
یه چیزی رو هم قبل جامپینگ بگم که ناکام از دنیا نرم!!
به این طرز کامنتای طول و دراز در جایی که کسی اصن ازت نپرسیده و این تشریح طرز فکر جایی که به کسی ربطی نداره ,تو سایکولوژی می گن
Mechanisms of defense
سرچ کن