🔻اسکندر، ایران را “سبز” کرد!🔻 بخش نخست:
یادداشت وارده
🇮🇷: @darvishnameh
✍ما ایرانیان عادات و البته آداب و رسومی داریم که همواره دیکته کننده رفتارهای شخصی و اجتماعیمان بوده است. نفی یا تایید آنها نه عاقلانه و نه امکانپذیر است، با اینکه برخی، بهخصوص در دهههای اخیر، به نقد و بررسی آنها پرداختهاند. اظهار نظر درباره فایده یا ضرر آنها بحثی پیچیده و به واقع از حوزه تخصصی نویسنده خارج است. اما آنچه به عنوان یک نظارهگر میتوانم استدلال کنم، فرصتسازی است که برخی از این عادات برای پیشرفت بوجود میآورند. یکی از این عادات که این روزها به شدت به آن متوسل شدهایم، تعریف و تمجید از افرادی است که دیگر در میان ما حضور ندارند. بسیاری این عزاداری و شیون را بیپایه و اساس و چه بسا مخرب میدانند، اما آنچه به ذهن نویسنده میرسد فرصتی برای پیشرفت و توسعه نحوه تفکر است. چند روزی است که از درگذشت اسکندر فیروز، موسس سازمان حفاظت محیطزیست ایران که در ۱۳ اسفند، روز جهانی حیات وحش، چشم از این دنیا بست، میگذرد. تسلیتهای برخی و بیاعتنایی برخی دیگر، پیامهای واضحی را نسبت به جایگاه حفاظت از طبیعت و محیطزیست در ایران به نمایش گذاشته، اما آنچه این فرصت را برای پیشرفت و قدم به جلو گذاشتن مغتنم میکند، نه غم و اندوه از دست دادن او، بلکه بررسی خدمات و چه بسا نقد عملکردها و مهم تر از آن، یادگیری از تجربههای اوست. چه بسا این رویه راهگشای بسیاری از مشکلات و الگوی تکامل یافتهای از شیوههای سنتی عزاداری و بهبود آنها به شمار آید. داستان اسکندر فیروز مانند بسیاری از بزرگان دیگر، همواره گره خورده با فرهنگ، تاریخ و رسوم خانوادگیاش است. او در خانوادهای اصیل و در جایگاهی متفاوت از بسیاری از هم نسلانش، چشم به جهان گشود. زندگیای بسیار هیجانانگیز و البته پر از تجربه داشت که بیتوجهی به آن نه تنها باعث پیشرفت نمیشود که به واقع چشم پوشی از بخشی از تاریخ این مرز و بوم است. کتاب “اسکندر فیروز، خاطرات دو دهه تلاش برای حفظ طبیعت و محیط زیست ایران” زندگی او را بدون سانسور و البته با در نظر گرفتن نبود یادداشتهای او در زمان تالیف کتاب، به سندی بس مهم برای تاریخچه حفاظت محیط زیست ایران تبدیل کرده است. در این یادداشت سعی شده آنچه میتوان به عنوان ده شیوه از منش مدیریتی اسکندر فیروز نام نهاد، به طور خلاصه و با استناد به این کتاب جمع آوری شود.
اولین خصوصیت موفقیت آفرین او، دنیادیدگی فیروز است. او بنا به عللی که لازمه آن آگاهی خواننده از تاریخ معاصر و شرایط اجتماعی وقت است، چه قبل از منصوب شدن به عنوان مسئول کانون شکار و چه بعد از آن، موفق به سفر به بسیاری از کشورهای دنیا از آلمان، لبنان، آمریکا تا قرقیزستان و روسیه شد. دنیادیدگی از خصوصیاتی است که بعضا و اشتباها به کار میرود. دید یک جستجوگر از یک کشور خارجی با دید یک گردشگر عادی بسیار متفاوت است. بسا افرادی که از کشورهای متعدد بازدید و کمترین تاثیر را گرفتهاند و بسا افرادی که از سفر به مکانهای اندکی، موفقیت های کلان در زندگی شخصی و حرفه ای خود به ارمغان آورده اند. دلیل این که برخی تاریخنگاران، فارغ التحصیلان ایرانی خارج از کشور را علتی مهم در سرعت گرفتن انقلاب مشروطه می دانند، ناشی از تجربیاتی از سنخ دسته دوم است و این امر به وضوح در تصمیم گیری ها و کارنامه اسکندر فیروز نمایان است.
اصل دوم، قانونمداری او و تلاش برای رعایت آن بود. در زمانه ای که شاهپورها و خان ها کشور را به غارت می بردند، فیروز «کانون شکار» را به «سازمان شکاربانی» و در نهایت اداره آن را با تلاش های بی وقفه، به دولت منتقل کرد. او به تصویب قوانین حفاظت از گونه های حفاظت شده قدرت بخشید و با قانونمداری و سیاست ورزی توانست در کشوری که قوانین به سادگی زیرپا گذاشته می شد و مجلس ها و دولت هایی که در دستگاه شاهنشاهی چیزی بیش از مجسمه ای توخالی از دموکراسی نبودند، دولت را مرجع و مجری اصلی تصمیمات محیط زیستی قرار دهد.
اصل سوم، میهن دوستی اوست. میهن دوستی را باید بسیار دقیق تعریف کرد و آن را نباید با غیرت وررزی توخالی و طرفداری بی پایه و اساس اشتباه گرفت. فیروز پایبند به ایران بود، نه از سر اتفاق و احساس، بلکه از روی علم و آگاهی. او برای محیط زیست ایران تلاش هایی بسیار کرد که حتی گزارش خلاصه ای از آن، منجر به شکلگیری کتابی چهارصد و هفتاد و شش صفحه ای می شود! اما آنچه این تلاش ها را ماندگار و آموزنده کرده، پایبندی به اصولی مانند توجه به آموزش عموم، تاکید بر مردم محوری در حفاظت و در نهایت آنچه از آن به عنوان “کشور را برای همه انگاشتن” یاد می شود، بود.
♦️ ادامه دارد …
#از_اسکندر_فیروز_چه_درسی_میگیریم
#سید_محمدحسین_حسینیبهشتی
🇮🇷: https://t.me/darvishnameh