هر که بر لوح جهان نقشی نیافزاید ز خویش
بیگمان چون نقش پا محو است در موج فنا
دیروز نخستین روز از پنجمین سال فعالیت تارنمای مهار بیابانزایی است. 4 سال و دو روز پیش، تصمیم گرفتم تا برای خود بر روی شبکهی اینترنت، خانهای مجازی بسازم و به استقبال مهمانانی روم که ممکن بود در غیر از این حالت، هیچگاه آنها را به جا نیاورم … در این خانه بود که به تدریج یاد گرفتم چگونه میشود به نشر اندیشهها و تعاملی دوسویه با اهالی پرشمار و گستردهی این دنیای اسرارآمیز و جذاب مجازی اقدام کرد و در این رفت و آمدهای فرهنگی به صیقل پندارینههایم در حوزه محیط زیست، منابع طبیعی و بیابان نایل آمد.
اعتراف میکنم که روزهای بسیار سختی را در طول این 4 سال سپری کردهام – واقعیتی که نزدیکترین دوستانم می دانند که از چه سخن می گویم – امّا شیرینی حضور در بین سبزاندیشان وطن و لمس عینی بازخوردهایی ملموس و ناهمتا از یادداشتها و یادبرگهای مجازی «مهاربیابانزایی» چنان چشمگیر و درخشان بود که کمتر لذتی میتواند با آن برابری کند.
خوب یادم هست در همان آغازین روزهای حضورم در وبلاگستان فارسی، هموطنی با دلسوزی برایم نوشت: حیف است که وقت خود را با وبلاگی به نام «مهار بیابانزایی» به هدر دهی! اگر میخواهی مطالبت خوانده شوند، نام دیگری برای وبلاگت انتخاب کن و صرفاً از بیابان و محیط زیست ننویس … چرا که خوانندهی چندانی نخواهد داشت!
برای همین امروز بسیار خوشحالم … چرا که میتوانم به حضور یک جامعهی مجازی سبزاندیش در گرینبلاگ و سه خبرگزاری سبز فارسیزبان مفتخر باشم. افزون بر آن، میشود خط پررنگ محیط زیست را در بسیاری از وبلاگهای غیر محیط زیستی هم آشکارا دید و تعقیب کرد.
و برای همین امروز به تولد چهارسالگی مهاربیابانزایی میبالم؛ وبلاگی که به محیط زیست وطن میپردازد، اما توانسته آنقدر جایگاه و اعتبار در بین مخاطبین فارسیزبان بیابد که بیش از یک میلیون بار دیده شود و در ردهبندی موتور جستجوگر گوگل، صاحب رتبه 5 باشد؛ رتبهای که بسیاری از وبلاگها با موضوعاتی پرمخاطبتر نتوانستهاند به آن دست یابند.
از این رو، موفقیت مهار بیابانزایی را، بیش از همه نشاندهندهی تغییری مثبت و امیدبخش در رویکرد جامعهی کاربران اینترنت در دنیای وبلاگستان فارسی میدانم؛ شاخصی که نشان میدهد به رغم ادعای منفیبافان و مخالفان گسترش اینترنت و تمامی اتهاماتی که به عموم کاربران فارسیزبان وبلاگستان وارد میشود، میتوان در وبلاگستان فارسی تولید محتوا کرد و امیدوار بود که مخاطب خود را بیابد و منشأ اثر هم باشد. فقط کافی است به آنچه که مینویسی باور داشته باشی و باورهایت را ارزان مفروشی … آنگاه خواهی دید که معجزه رخ خواهد داد …
با این وجود، نیک میدانم که هنوز در آغاز راهم و هنوز این طفل نوپا راهی بس طولانی برای رسیدن به سرمنزل مقصود – که همانا پایداری زیستمحیطی ایران عزیز است – باید طی شود.
چنین است که از یکان یکان شما مخاطبان گرامی این تارنما صمیمانه خواهش میکنم نظرتان را در باره این وبلاگ بیان دارید و به خصوص بدون هیچ ملاحظهای از نقاط ضعف آن برایم سخن بگویید.
این میتواند بهترین هدیه و دست مریزاد به فردی باشد که بیش از 3 هزار صفحه از اندیشههایش را در قالب 109۴ یادداشت در طول 4 سال گذشته با مخاطبین فارسیزبانش به اشتراک نهاده است.
تصمیم دارم تا در سلسله یادداشتهایی این نظرات را گردآوری کرده و منتشر سازم.
باز هم ممنون که خواهشم را اجابت خواهید کرد … محمد درویش «مهار بیابانزایی» را در چهلسالگی آغاز کرد و اینک در «جفت 4 زندگیاش» میخواهد بداند این فرزند مجازیاش را چگونه تربیت کرده و در کجاها راه را به خطا رفته است. امید که دستش را بگیرید و به گرمی بفشارید … باشد که بدین سان کمتر پرواز لحظهها را – پرواز آن مرغ بی بازگشت خیال را – افسوس بخورد …
پرواز آفتاب و نسیم و پرنده را
میدانم و صفای دلاویز دشت را
امّا من این میان
پرواز لحظهها را افسوس میخورم
پرواز این پرنده بیبازگشت را …
روانشاد فریدون مشیری
در همین باره:
– آغاز چهارمين سال حضور «مهار بيابانزايي» در وبلاگستان فارسي
سلام دوست عزیز.تولد چهار سالگی وبلاگتان مبارک؛امیدوارم چهار دهه دیگر ازحفظ محیط زیست و نجات کشور عزیزمان ایران بنویسید.دست مریزاد و پاینده باشید.من به عنوان یک خواننده غیر تخصصی که رشته کاری و تحصیلی ام فرسنگها با آنچه می نویسید و به آن معتقدید فاصله دارد_البته فقط رشته ام که عقیده و تلاشم همان است _همیشه با نوشته هایتان ارتباط برقرار کرده ام و برایم سنگین و ثقیل نبوده است ؛نوشته ها همیشه مستند بوده و با ارائه لینک های مربوطه پیگیری موضوع را برای خواننده تسهیل کرده است.از تلاشتان تقدیر می کنم و برایتان روزهای روشن و شیرین آرزومندم.
پاسخ:
سپاسگزارم و بسيار خوشحال كه مهار بيابان زايي چنين خوانندگاني دارد. كوشيده ام تا همواره با مدرك سخن بگويم. همراهي و همدلي تان را قدر مي دانم.
با سلام
به تازگي با وبلاگتون از طريق لينك هاي پي سي دانلود آشنا شدم. من دانشجوي شهرسازي هستم و مطلبي كه در مورد سيل قم نوشتيد درس عبرت خوبي هستش براي افرادي كه در حرفه ي ما فعاليت مي كنند. با اجازتون مطلبتون رو در وبلاگ خودم گذاشتم به همراه ذكر ماخذ!
پاسخ:
با سلام و سپاس از توجه شما. بي شك متخصصان شهرسازي بيش از هر حوزه ديگري مي توانند متوجه گاف بزرگ مديريت شهري قم باشند و آن را به نقد كشند. پايدار باشيد.
درود بر جناب درویش عزیز….
به میمنت زادروز این تارنمای ارزشمند امیدوارم سال های سال همچنان برایمان بنویسید و از حضورتان استفاده کنیم…
تارنمای شما تارنمای خیلی خوبی است….ورود بخش زیادی از جامعه به چنین مباحثی و علاقه مند کردن مردم از فواید تارنمای شما و دیگر دوستان است…
نقطه ی ضعفی در کارتان نمی بینم ولی اگر به مسائل مربوط به خاک ایران زمین نیز هم بیشتر بپردازید بهتر خواهد بود…مطمئنم با زبان شیرینتان می توانید اهمیت خاک را بیش از پیش به همگان نشان خواهید داد….
پیروز باشید
پاسخ:
ممنون مرد خاكي عزيز. مي دانم كه تو يكي از وفادارترين خوانندگان مهار بيابان زايي بوده اي. اميدوارم بتوانم خواسته ات را بيشتر اجابت كنم و از خاك بيشتر بنويسم! درود بر شما.
محمد عزيز
واقعا نمي دانم چگونه مي توانم احساسات چند بعدي و عميقي را كه درباره تو و آنچه مربوط به تو در وجودم موج مي زند بيان كنم.
هر چند خواسته اي از وبلاگ مهار بيابان زايي گفته شوداما نمي توانم پيش از آن از خودت و آنچه تو را به عنوان خالق نوشته هايت بايد باز شناخت چيزي بيان نكنم.
قلم تو زيبا نيست
آنچه از زيبايي كه چشم ، انديشه و دل خوانندگان نوشته هايت را و پيش از آن جان و دل آنها كه در برهه(ها)يي هم راه و هم كلامت بوده يا هستند را به خود جذب مي كند زيباييها و فضيلتهاي گمشدهاي است كه مانند يك بوستان پر از گل همه را يكجا در درون خودت پروريده اي و سپس با يكي از همان نيكوييها كه صداقت نام دارد الماس شفاف و درخشاني تراش دادهاي كه ساير زيباييهاي درونت را به بيرون مي تاباند.
در درياچه شفاف دلت كه مانند درياچه گَهَر از دور دست كف آن پيداست، گوهر هاي رخشاني چون صميميت، راستي و راستگويي، اميد، انسان دوستي، هنرِ دوست بودن و دوست داشتن، خدا را در اين نزديكي ديدن و …. همچون رنگين كمان ، افق در افق زيبايي ميآفريند.
و هنر انديشهات در اين است كه اين بازتاب ملكوتي را در قالب واژهها درآورده و رسا و تأثير گذار به خوانندگان عرضه ميكند.
اما از وبلاگ بگويم. اتفاقاً من هم از جمله كساني بودم كه نمي توانستم چنين نامي را براي وبلاگ محمد درويش هضم كنم. فكر ميكردم شايد به دليل حس و حال محيط كار در بخش تحقيقات بيابان يك نوع جوگير شدن در كار باشد و موجي است كه گذرا خواهد بود.
اما بازديدهاي گاه و بيگاهم از نوشته ها و بازخوردها مرا به تدريج با آن چيزي كه برانگيزانندهي محمد ما بود نزديك كرد. گفتن از محيط زيست در قالب مهار بيابان زايي چيزي شبيه پرداختن به مهارت نجات غريق است در يك ساحل به ظاهر آرام توسط آن كسي كه موجهاي طوفاني دور دست در افق ديدش هستند اما همراهان (بخوانيد هموطنان) اگر صدايي هم بشنوند ناشنيده ميگيرند.
اكنون اما اگر خود او به برپايي چنين فرازنايي براي باز كردن ديدگان هموطنان به آنچه در راه است و نشان دادن آنچه بايد كرد، ببالد جاي تعجبي نيست چرا كه حتا دوستان او از اينكه وبلاگ او را به كسي معرفي كنند چنان باز خوردي ميگيرند كه به اين معرفي كردن مباهات ميكنند و ميتوانند ببالند كه ماييم كه دوستي چون «محمد درويش» داريم.
هرچند به دليل مشتري دايمي نبودن حق قضاوت براي خودم قايل نيستم اما نقاط اوجي كه من توفيق دركشان را داشتهام را نميتوانم بيان نكنم.
-خاطره نويسيهايي كه از بازديدهاي مناظر طبيعي ايران داشتهاي بي استثنا عالياند؛
-توجه دادن خوانندگان به چيزهايي كه در ظاهر عادي و كوچك شمرده ميشوند اما اگر «يك جور ديگه» به آنها نگاه شود زيبايي و بزرگيشان آشكار ميشود؛
-تأثيرگذاريهاي خاص و ماندگار بر وقايعي چون پيگيري رسميت شهادت بومبانان پس از زنده ياد شاه كوه محلي و نيز به بار نشستن خيزش مقابله با قطع درختان ديرزيست به بهانه خرافه پرستي و …؛
-معرفي و فراگير كردن تلاشهاي ال گور در پديده گرمايش زمين؛
-داشتن نگاهي جهاني اما تلاشي محلي و بومي،
-پرهيز از روشنفكر مآبي و جايگزين كردن دغدغههاي مخالفخاني و سياه نمايي با مسووليت شناسي و اقدام مثبت؛
-تيز بيني و حساسيت نسبت به وقايع و اقدامات مخرب و يا هماهنگ با محيط زيست؛
-استفادههاي به جا و گاه سحرآفرين از تاريخ ادبيات شعر و سخن پارسي؛
-استفاده از نگارههاي گاه كمياب و مؤثر درست در كنار مضمون كه بر تأثيرگذاري آن به شدت افزوده است.
و بسياري ديگر كه ذهن ناپوياي مرا اكنون بدانها راه نيست.
و نيز پارهاي كاستيها:
-انسجام نوشتهها به دليل انبوهي آنها گاهي تزلزل يافته است. ميخواهم بگويم كه «كم گوي و گزيده گوي» نه هميشه اما برخي اوقات توصيه به جايي است؛
-در پاسخ به برخي اظهار نظرهاي ناموافق گاه عنان از كف رفته است؛
-گاهي هر چند به ندرت كاركرد وبلاگ با محل توزيع جزوات درسي محيط زيست اشتباه شده است.
كلام پاياني آنكه
دست پرورد چهار سال و يك روزهات را پاس ميداريم و اميد آن داريم كه اروندهاي 8 ساله و امينهاي 11 ساله روزهايي را ببينند كه پدراني فرهيخته چون تو با اميد نوشتند و خوانندگاني دلسوخته خواندند و براي داشتن آن تلاش كردند. روزهايي كه مردم سرزمين ما قدر موهبت بيهمتاي الهي يعني خاك و آب ايران عزيز را بدانند و آنطور كه شايسته فرهنگ ديرپاي ماست به راستي گراييم و درست عمل كنيم.
قربانت
مجتبي
2:17 بامداد-15/1/1388
گنت بلژيك
پاسخ:
مجتبي جان شرمنده كردي مطابق معمول. بسيار سپاسگزارم بابت انتقادها. نوشته ات نشان مي دهد كه اتفاقاً با دقت محتواي مهار بيابان زايي را دنبال كرده اي. داشتن مجتبي پاكپرور براي من به عنوان يك دوست، بي شك در شمار مهمترين بختياري هاي زندگي ام بوده است. درود مرا از راهي دور پذيرا باش .
سلام جناب درویش عزیز.با عرض تبریک برای چهار سال تلاش بی وقفه ی وبلاگ مهار بیابان زایی…یک سال و اندی است که با دنیای وبلاگ نویسان محیط زیستی آشنا شده ام و مهار ببابان زایی جزء آن دسته وبلاگهایی بود که همواره مرا به آینده ی این راه امیدوارتر می کرد و شاید یکی از دلایل آنکه با تمام ناملایمات موجود هنوز خود را دوستدار محیط زیست می دانم،اندیشه های متعالی است که از ورای متون مهار بیابان زایی به وضوح قابل رویتند و این را مدیون زحمات نویسنده ی مهار بیابان زایی،محمد درویش می دانم…
و امیدوارم همچنان سال های سال شاهد جوشش و خروش مهار بیابان زایی باشم تا بدانم کسی هست که همیشه با نوشته هایش به یادم می آورد،نباید نا امید شد!
شاد و بهروز باشید…
پاسخ:
من هم براي شما پيام عزيز سالي فرخنده را آرزو دارم و بسيار ممنون از توجه و لطفتان. خوشحالم كه يادداشتهاي مهار بيابان زايي توانسته شما را به آينده اين راه اميدوارتر كند.
درود و سپاس بر شما آقای درویش عزیز
امیدوارم که جشن 50 مین سالگرد وبلاگتان را جشن بگیریم
درباره مدیریت ملی به نظر من تا زمانی که افراد درباره اقدامات و حوزه تحت تسلطشان پاسخگو و موظف نباشند اوضاع همینه از زمانی که خسارتی بر اثر تصمیم غلط آنها ایجاد شد از خودشان زینه اش اخذ شود اون وقته که کار گروهی و مدیریت علمی حاکم می شود
امیدوارم که سال کم بلایی داشته باشیم. البته با اطلاعاتی که من دارم و در عمق ساختارهای مدیریت بحران هستم و می بینم تا امروز در این 4 سال متاسفانه برنامه ریزی در حد صفر بوده و خدا فقط رحم کرده. البته یک اقای وطن فدا در وزارت اب هست و من خیلی دوستش دارم ادم درستی است. شاید تو موضوع سیل بشود تنها به او امید بست
شادباشید و پیروز و به امید دیدار
پاسخ:
حسام عزیز چنانچه آرزویت تحقق یابد و من بتوانم جشن پنجاهمین سالگرد تولد وبلاگم را جشن بگیرم … علی القاعده باید در آن روز کودکی 90 ساله بیش نباشم! می دانی چرا می گویم: کودک؟
آقا جون کارت ساخته س! مطلب سیل قم رو در سایت ایرانیان انگلستان منتشر کردن، همه ی خواننده ها هم کامنت گذتشتن و فحش رو کشیدن به آخوندا و امام زمان! همین امروز و فرداس که بیان سراغت…
پاسخ:
علیرضا جان! یادداشت کوتاه و زنهاردهنده شما مرا یاد تکه کلام مشهور مرد دو هزار چهره نازنین (مهران مدیری عزیز) انداخت … آنجا که می گوید: مادر جان!
من چهار سالگی وبلاگت را دیروز در بلاگ نیوز منتشر کردم.
پاسخ:
ممنون عموجان.
خب واقعا وبلاگ خوبي دارين و من خواننده ش هستم هرچند خيلي كم نظر ميگذارم و شما بازخوردي از حضور من نميبينيد.
البته من بعضي وقتا به علت انباشته شدن مطالب زياد در گوگل ريدر نميتونم مطالبتون رو بخونم ولي وبلاگ شما در گوگل ريدر من در فولدر اولويت يك هاست.
موفق باشيد و سبز
:)
پاسخ:
خوشحالم كه شما خواننده كتابخوان را در شمار خوانندگان مهار بيابان زايي مي بينم. همراهي تان با دغدغه هاي حفظ طبيعت ارزشمند وطن همواره مستدام باد.
چند سالی است که بهترین هستید.حقأ وبلاگ زنده و فعالی دارید که آیینه ای از روحیه شماست. امیدواریم سلامت باشید و این طراوت و پرمحصولی مطالب همچنان ادامه یابد.
پاسخ:
لطف داريد. تارنماي مصور شما نيز حقيقتاً دريچه اي فرح بخش است به زيبايي هاي طبيعت ايران. سالي كم حاشيه و پر ترانه برايتان آرزو دارم.
آقای درویش عزیز سلام..ممنون از حضورتون…لطف کردین
منم تولد 4سالگی مهار بیابان زایی رو تبریک میگم..
امیدوارم سال های سال شاهد نوشته های خوبتان باشیم (:
پاسخ:
تلاش مي كنم تا اميدتان را سزاوارانه پاس دارم. سپاسگزارم.
درود
با سپاس از مهر همیشگی شما
آغاز پنجمین سال فعالیت این پایگاه پرخواننده و پربار را به شما دوست و هم اندیش گرامی شادباش می گویم
به امید ایرانی آباد و شاد و آزاد
پاسخ:
سلام بر دكتر شاهين سپنتا عزيز … يكي از حافظان بي ادعاي تاريخ و فرهنگ و ادب ايران. براي ايران نامه ارزشمندت سالي پراثر تر آرزو دارم.
چهار سالگي اين تارنماي ارزشمند را به شما تبريك مي گويم
سبز باشيد و برقرار
پاسخ:
ممنون جواد عزيز … متقابلاً اميدوارم كه گنبد مينايي ات در سال 88 پوست انداخته و همچنان پيش برنده باشد.
درود و هزاران درود بر شما همكار پركار و پرتلاش درويش عزيز
دو موضوع را هيچگاه از ياد نمي برم –اولين نوشته اي كه سالها پيش از تو خواندم مقاله اي بود كه در فصلنامه پژوهش و سازندگي در مورد بيابان به چاپ رسيده بود آنوقت ها خيلي شما را نمي شناختم و شايد اولين سالي بود كه از سازمان جنگلها به موسسه آمده بودم فكر مي كنم سالهاي 75-74 بود. مقاله مذكور آنقدر زيبا و شيوا نوشته شده بود كه احساس مي كردم همراه با سطور نوشتاري در فضاي بيابان همراه با كاروان و ساربانان و طنين آهنگ زنگ كاروان قرار گرفته ام مخصوصا براي مني كه كاملا با بيابان مانوس بودم و اما موضوع دوم مربوط به زماني است كه وبلاگ مهار بيابانزايي را راه اندازي كرديد. يادم هست وقتي كه يكي از نوشته هايت را خواندم آنقدر روان و شيوا نوشته بودي كه در بخش نظرات نوشتم خوب بود شما خبرنگار مي شديد. دست برقضا شخص ديگري كه شايد خبرنگار بود يانه(نمي دانم) نوشته مرا ديده بود و كلي پرت و پلا برايم گفته بود كه مگر خبرنگار ها چه مشكلي دارند كه اين چنين نوشته اي. در حاليكه منظور من قلم شيواي شما بود.
بگذريم، بدون تعارف بايد گفت كه وبلاگ شما در بين وبلاگهاي زيست محيطي بسيار موفق بوده است و شايد هم موفق ترين. توانايي شما در پردازش مسايل ريست محيطي ، شيوايي كلام و قلم و صاف و صادق بودن در بيان نظرات و تعصب روشني (نه كور) كه براي حفظ و حراست از محيط زيست داريد روز بروز طرفداران وبلاگ مهار بيابانزايي را بيشتر و بيشتر مي كند. يقينا تعدادي از وبلاگ نويسان زيست محيطي از جمله خودم مديون تشويق ها و همراهي هاي شما هستيم. گسترش دامنه خوانندگان و طرفداران مهار يبابانزايي اكنون در بيرون از مرزهاي سياسي هم رسيده است و خلاصه كار را بجايي رسانده ايد كه بسياري از محافل علمي و كارشناسي مشتاق شنيدن نظرات و تحليل هاي شما در مورد منابع طبيعي و محيط زيست هستند و اين افتخاري است براي ما و همكاران.
و اما اين نكته هم يادتان باشد شما قبل از اينكه يك تحليل گر مسايل منابع طبيعي باشيد ، يك محقق هستيد مسلما كارهاي تحقيقاتي پشتوانه اي قوي و محكم براي بيان تحليل ها بشمار مي رود. به اميد شكوفايي بيش از پيش شما در همه زمينه هاي كاري
پاسخ:
جناب دكتر خسروشاهي عزيز: سپاسگزار محبت شما هستم. آن مقاله اي كه اشاره كرديد را در نوروز 1374 نوشتم … يادم هست كه در آن نوروز از خانه تكان نخوردم و تصميم گرفتم تا كتاب آسماني مسلمانان را يكبار از ابتدا تا انتها و اين بار از منظر يك علاقه مند به طبيعت و بيابان بخوانم. حاصل آن مرور، تبديل شد به مقاله اي با عنوان: “بيابان؛حقيقتي ناگزير يا خطايي تصادفي؟!” كه در شماره 28 فصلنامه پژوهش و سازندگي منتشر شد و در پيشاني آن مقاله – برگرفته از آيه 24 از سوره ابراهيم – آرزو كردم تا شاخه هاي اين پيك به آسمان بياويزد و ريشه هايش در زميني مرصوص استحكام يابد (مگر نديدي كه خداوند گفتار پاكيزه را به درخت پاكيزه اي شبيه كرده است كه ريشه آن ثابت و شاخه اش در آسمان است)
و حالا يادآوري مجدد شما از آن مقاله بار ديگر يادم انداخت كه خداوند آن يادداشت مرا پذيرفته است … چرا كه به رغم گذشت بيش از 14 سال از نوشتنش، هنوز بيشترين بازخوردها را از آن دريافت كرده و مي كنم.
درود بر شما.
tabrik besyar! in nozad az haman rooz haee nokhost neshan dad bakht e bolandi darad va besyar balegh ast/*
پاسخ:
با درود بر فرشيد فاريابي عزيز:
شايد نكته اي كه شما با ظرافت و طنازي بر آن اشاره كرده ايد، يكي از مزيتهاي اندك بچه دار شدن پس از 40 سالگي باشد!
درود برشما
چهار سالگی مهار بیابان زایی را تبریک می گویم. راستش خودم را لایق نقد کردن این تارنمای زیبا نمی دانم چراکه تنها چند ماهی است که به مهمانی این کودک چهار ساله می آیم. امیدوارم روزی تارنمای چهل ساله شما را جشن بگیریم.
تنها یک نکته مهم وجود دارد اینکه کیک چهار سالگی مهار بیابان زایی را نتوانستم پیدا کنم شاید هم من دیر رسیدم.
پاسخ:
مهرگان عزيز، درست مي گويي! كيك را فراموش كرد. بگذار به حساب مشكلات جفت 4 زندگي! و داشتن يك كودك 4 ساله. ممنون از لطف و همراهي ات با دغدغه هاي مهار بيابان زايي.
سلام آقای درویش
فقط میتونم عرض تبریکی داشته باشم .
مهار بیابان زایی 4 ساله شد اما این تولد ، تولدی است برای سرسبزیهای ایران زمین !
باشد که فلمتان همچنان پایدار و اندیشه هایتان نیز همواره سبز باد .
پاسخ:
آن فقط براي من سخت ارزشمند است. موفق باشيد و ممنون از آرزوهاي خوبتان.
درود بر مهندس درویش عزیز
دوستان نکته بین در نظرات خویش چندان ویژگی های برجسته این وبلاگ پیشرو و نگارنده فرهیخته آنرا برشمردند که دیگر به سپاس و تمجید همچو منی نیاز نیست هرچند بسیار سزاوار آن هستید.
با این حال مایلم یک ویژگی برجسته دیگر این وبلاگ را تحسین نمایم. شما و وبلاگ مهار بیابان زایی توانسته اید به نحو درخشانی تعداد کثیری از دوست داران و متخصصان طبیعت و محیط زیست را گردهم آورید. بدین سان مهاربیابان زایی به مانند پایانه ای شده است که آخرین اخبار و تحلیل ها را همچون شبکه ای از دیده بان ها گردآورده کرده و ارایه می دهد. این موجب اتحاد، هم افزایی و امید طبیعت دوستان است. اجازه دهید بگویم مهار بیابان زایی، وبلاگ بسیاری از محیط زیستی ها ست، گویی همه در آن سهمی داریم.
نکته آنست که این چنین وضعیتی، در میان ما مردم، که ید طولایی در فردگرایی و تخریب جمعیت ها داریم، بسیار نوید بخش است. گویا جنبش ها، تحولات یا حتی تشکیل حزب ها نیز از چنین نقاطی آغاز می شوند.
این موفقیت به سبب اعتمادی است که “سهام دارن” این وبلاگ به شما دارند چه همگی شما را امین، با اخلاق و متخصص می دانند. این پتانسیلی بزرگ است که بهره گیری از آن می تواند مسیر سال های آتی این وبلاگ را مشخص کند.
با تیریک آغاز پنجمین سال فعالیت “مهار بیابان زایی”، صمیمانه ترین آرزوها را برای سلامتی و موفقیت های روز افزون پذیرا باشید.
پاسخ:
زنده باشي دكتر جان. درودم را از راهي دور به سرزمين مقدس حكيم جاودان توس پذيرا باش. اميدوارم لايق اعتماد سهامداران باشم. ممنون از اين تعبير متفاوت و زيبا. همچنان معتقدم اگر اين افتخار را به جامعه وبلاگستان داده و انديشه هاي سبزت را با مخاطبين دنياي مجازي به اشتراك نهي، در كمترين زمان ممكن سود سهامت از مهار بيابان زايي پيشي خواهد گرفت!
محمد عزيز – خواسته اي كه درباره چهارسالگي وبلاگت مطلبي بنويسيم … به همين بهانه چند جمله ناقابلي را تقديمت ميكنم.
انگار همين ديروز بود كه محمد درويش سراسيمه به اداره رسيد و گفت: ميدوني امكان داشتن يك فضاي مجازي در قالب وبلاگ شخصي در اينترنت فراهم شده است!!! من كه به شوخيهاي زيركانه گاه و بي گاه اون عادت داشتم گفتم : دوباره چي زير سر داري؟ در جواب گفت جدي ميگم هر كي ميتونه يه وبلاگ شخصي راه اندازي كنه و در حالي كه داشت كلمات زير را داخل نوار گوگل مي نوشت : ” مهار بيابانزايي” . اين بود كه براي اولين بار جمال وبلاگ “مهار بيابانزايي” بر ما هويدا شد. پرسيدم چطور اينكار كردي؟ گفت : بايد كدهاي اچ تي ام ال بلد باشي ، تو بلد نيستي 100 هزار تومان بده تا يكي بنام خودت راه اندازي كنم.
هنوز هم اگه كسي از من بپرسه چطور وبلاگ شخصي راه اندازي ميشه ميگم بايد كد اچ تي ام ال بلد باشي 100 هزار تومان بده تا يكي برات راه اندازي كنم. علاقه اي ندارم كه بخواهم تمجيدهاي بي محتوايي از مهار بيابانزايي بكنم ولي آنچه را شاهد بوده ام بعنوان نقاط ضعف و قوت ميگويم:
نقاط قوت :
– بايد گفت رابطه محمد با وبلاگش يك رابطه دوطرفه است هرچه ميدهد از سوي خوانندگانش باز مي گردد. همين بازخوردهاي وبلاگي، تواني به محمد درويش بخشيده كه سخت بدون آن به اينجا ميرسيد كه هم اكنون بعنوان نقد كننده استراتژيهاي كلان محيط زيست و منابع طبيعي كشور درآيد. آمار قابل توجه مصاحبه هاي تلويزيوني و راديويي او گواه اين مورد است.
– براستي بايد وبلاگ مهار بيابانزايي را بواسطه ترويج فرهنگ محيط زيست و منابع طبيعي ستود. بي شك زبان نوشتاري اين وبلاگ فوق العاده ست بطوريكه بارها شاهد تاثيرگذاري آن بر خوانندگانش بوده ام كه همراه با ايجاد حس شور انگيزي در جهت حفظ محيط زيست بوده است.
– تلاشهاي زنهاردهنده براي جلوگيري از تخريب منابع طبيعي و محيط زيست كه در بيشتر موارد نتايج خوبي به همراه داشته است مانند تلاش براي حفظ جنگل ابر شاهرود، حفظ درختان كهنسال و ….
– بي شك اين وبلاگ توانسته جايگاه مناسبي در بين وبلاگهاي محيط زيستي بيابد و اين تنها در پيگيري و تنوع موضوعات آن است و موارد بسيار ديگر……
و اما نقاط ضعف:
– كثرت گرايي در موضوعات همواره با بروز نقيصه هايي همراه است . فزوني مطالب باعث از بين رفتن برخي از اثرات سازنده ميشود.
– اين را نميدانم جزو نقاط قوت يا ضعف مهار بيابانزايي بدانم، گاهي اتفاق افتاده كه موضوعي پيش پا افتاده كوچك را چنان بزرگ مي كند و به آن آب و روغن مي زند كه گويي مريض دم مرگ است.
بهرحال آرزوي موفقيت تو فكر ماست.
حميد
18/1/88
پاسخ:
نخست آن كه خوب شد يادم انداختي! اون 100 هزارتومان رو اگه الان نمي خواي بدي، پس كي مي دي؟!
دوم اين كه من هم متوجه نشدم كه آن مورد آخري تعريف بود يا تخريب؟!
و سوم اين كه خيلي مخلصيم رفيق!
براي من و كساني مانند من كه تو را از بيرون از تارنمايت هم ميبينند، ميشناسند و باهات دمخورند قضاوت در مورد تارنمايت شايد راحتتر باشد. چون تارنمات بيهيچ كم و كاستي انعكاسي از درونت است و هيچ تكلفي و هيچ پايينتر و بالاتري از اوني كه هستي به تارنمات راه پيدا نميكنه. همون شور، عشق، صداقت، پشتكار، تعصب و حتي گاهي مظلوميتي را كه نسبت به موضوعات زيستمحيطي، منابع طبيعي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و … و صاحبان اون نشان ميدهي در تارنمات جاري ميشه. اما تارنمات: بيشتر وقتها آدمو به مهمونياي دعوت ميكنه كه حتي اگه مناسبت اونو ندوني و آدماي مدعو رو هم نشناسي به سرعت و به خوبي باهاش ارتباط ميگيري و همراه ميشي، اما وقتي نوبت غذاش ميرسه شوره، تنده و… (البته اين بهدليل گستردگي كاستيها و ضعفهاييه كه گريبان منابع طبيعيمان رو گرفته). از همين ديد من اصلا دوست ندارم تارنمات نميدونم 10 ساله، 20 ساله، 40 ساله و… بشه! آرزو ميكنم در سالهاي پيش رومون تحولي درخور و گران در فكر، سياست و عملكرد مردم و گردانندگان كوچيك و بزرگ منابع طبيعي و محيطزيستمون اتفاق بيفته كه يا تارنمات تعطيل بشه يا اينكه موضوعات مورد بحثت همگي از قوتها باشه. هرچند كه ميدونم آرزوي خيلي بزرگيه.
به هر حال حضور سبزت و تارنماي زرد بيابانيت رو هميشه ارج مينهم.
محمد متينيزاده
پاسخ:
با سلام و درود بر دوست عزیزم دکتر محمد متینی زاده عزیز: صمیمانه از تو متشکرم و امیدوارم که همواره بتوانم به این شیوه زیستن ادامه دهم. همچنین آرزو دارم تا اغذیه ارایه شده در این تارنما بتواند هم کم چرب و هم بانمک تر شده و بیشتر به سلامتی روانی طرفداران محیط زیست بیافزاید!
درود بر شما.
سلام بر دوست عزيزم مهندس درويش
چهار سالگي تارنمايت را به خودت و خانواده ات که از سهم آنها زده اي تا اين تارنما را 4 ساله کرده اي تبريک ميگويم.
خوشحالم که از نزديک با شما همکاري دارم و اين همه شور، تلاش، پشتکار، اميد، و…. را در تو مي بينم و در اين دوره سخت که محيط زيست را محيط ايست مي نامند با قلمت و با قدمت در دفاع از اين سرزمين در همه صحنه ها حاضري. بي شک تارنماي شما نقش اساسي در بيان مسائل و مشکلات و روشنگري بسياري از مسائلي که گريبان محيط زيست را گرفته داشته و مهمتر از همه به ما مي آموزد که نااميدي و ياس چاره کار نيست و بايد گفت و استقامت کرد. من هر وقت مسائلي و مشکلاتي و بلاهايي که بر سر اين منابع طبيعي اعم از جنگل و مرتع وارد ميشود را مي بينم و از اقدامات قانوني نااميد مي شوم به ياد شما و نوشته هاي شما مي افتم و گاهي هم مطالبي را ارسال کرده ام که حداقل دوستان، مردم و مسئولين بدانند که چه بر سر اين سرزمين آمده و مي آيد. تصور ميکنم دنياي مجازي ما را به سمتي ميبرد که ديگر نميشود در مقابل تصميمات نابخردانه و آزمون و خطاهايي که ما را به قهقرا برده سکوت کرد. شما در نوک پيکان اين روشنگري قرار داشته و به خوبي توانسته ايد اين مهم را به انجام برسانيد.
مثل اينکه زياد ازت تعريف کردم. موفق و مويد باشي و همچنان پويا و سرحال.
پاسخ:
سلام و درود بر دوست و همكار عزيزم دكتر احمد رحماني. توصيف هاي شما هم خستگي اين سالها را به در مي كند و هم احساس مسئوليتم را دو چندان مي سازد. مباد روزي كه سزاوار اين بازنمودهاي غرورآفرين و انرژي بخش نباشم. درود بر شما.
به نام خدا
جناب مهندس درويش عزيز
آغاز پنجمين سال فعاليت تارنماي مهار بيابان زايي را صميمانه خدمت جنابعالي و تمام اساتيد و صاحبنظران ارجمندي كه با مشاركت در بحث هاي علمي و فني جنابعالي به غناي اين تارنماافزوده و باعث ارتقاء سطح دانش خوانندگان آن شده اند تبريك و تهنيت عرض مي نمايم. براي شماو همه دوستداران طبيعت توفيق روزافزون از خداي مهربان آرزومندم. به اميد جشن چهل سالگي اين تارنما.
ارادتمند
احسان زندي اصفهان
بخش تحقيقات مرتع
موسسه تحقيقات جنگلهاو مراتع كشور
پاسخ:
جناب زندي عزيز ممنون از تبريك و به ويژه حضور موثرتان براي ارتقا محتواي اين تارنما كه بي شك تعلق به همه علاقه مندان محيط زيست و منابع طبيعي كشور دارد.
هنوز آن ذهن پر نقش و نگارٍ پر از رنگ ، رنگین کمان ذهنم است . از آن روزهائی که دنیای مجازی اینگونه بستری روان نیافته بود ، تا امروز که گستره زندگی در پهنه آن احساس نیاز عمیق میکند.
آن روز ها رهسپار آموختن بودی و این روزها داشته ها یت را به ذهن های ” پویا” جاری می کنی .
من به درازای سالروز های تولد کمتر اندیشیده ام ، ذهنم به سالروز های رشد انذیشه نشسته است .
میدانی که سن شناسنامه ای من بسیار فراتر از سن شناسنامه ای توست اما سن عقلی تو فزون تر از سن عقلی من است این شناسه من است در خجسته گی سالروز ها.
من سالروز شکوفائی و بروزداشته های تور را در دنیای مجازی که ملموس تر از دنیای …… است و در این فضا تو به بالندگی اندیشیدن رسیده ای عمیقن ارج مینهم.
اما ” محمد درویش ” مبادا ” علم زدگی ، ” زیست بوم ” و ” ایران عزیز ” بیکران نگاه عمیق و صمیمی تو را به ” نیاز های انسانی ” درون هر یک از ما اندکی غافل کند .
من زمینه نوشته هایت را زرد زرد میبینم .
” نام بعضی نفرات ،
روشنم میدارد ،
قوتم می بخشد ،
جرئتم می بخشد .
پاسخ:
سلام و درود بر دوست قدیمی محسن عزیز و دوست داشتنی که می دانم این روزها ششمین دهه از زندگیت را تجربه می کنی … بارها گفته ام که تو را “آدم کوچیک” ترین “آدم بزرگی” می دانم که توانسته ام تاکنون به جا آورم. انسان پاکنهادی که زیبایی و پویایی زندگی را به رنگ زرد می بیند و مانند آن عمل می کند. تو کلیشه زرد را شکسته ای. یادبرگت را سخت ارزشمند می دانم و خوشحالم که قوتت می بخشم و روشنت می دارم … اما همچنان بر این باورم که کمتر کسی جرات تو را دارد. به غزل و فرزانه عزیز سلام گرم مرا برسان.
اميدوارم در راهِ هدفِ ارزشمندتان پيروز و سربلند باشيد.
با اينکه به طبيعت و پاسداشتِ آن بسيار اهميت میدهم، تنبلی بيش از اندازهام نمیگذارد که در اين راستا کاری کنم. کمی آسودگی از عذابِ وجدان هم بر میگردد به کارهای کسانی همچون شما که هم دانش و هم پشتکارِ انجام آن را داريد. همچنين جدا از فعاليتهای سودمندی که برخی را پيش از اين برشمردهايد؛ از ديد من شايد مهمترين دستاوردِ شما، آنچه خودتان نوشته ايد باشد: «موفقیت مهار بیابانزایی را، بیش از همه نشاندهندهی تغییری مثبت و امیدبخش در رویکرد جامعهی کاربران اینترنت در دنیای وبلاگستان فارسی میدانم»، که تا اندازه ای درخور در دنيای بيرون اثر دارد.
(سه روز است که میخواهم اين چند خط را بنويسم تا به پاسِ زحمتهای شما پاسخی داده باشم.)
پاسخ:
درود بر شما و شرمنده که به دردسرتان انداختم.
عزیزپرتلاش و پراحساس ، سلام .
به پاس سپاس از این همه مهر و علاقه و انرژی ، به دعوت عام وارد شدم .
همه تعریف ها از شما را من هم قبول دارم و تکرار نمی کنم .
تبریک را اما تکرار می کنم و آرزوی پایداری دارم ، هم چون آرزوی پایداری جنگل های میهن .
در مورد نقد باید عرض کنم ما- من و دوست قدیمی شما که همکار من است – پشت سر شما “نقد” می کنیم! که گاه با جدل هم همراه است مثل دعوایی که روی مقوله دانش و ژورنالیسم داشتیم !
من قبل از وب در مجله دهاتی با نام شما آشنا شدم ، چقدر هم از منابع خارجی و اینترنت رفرنس می دادید .
برای شما و خانواده محترم به ویژه فرزند 4 ساله آرزوی موفقیت های باز هم بیشتری دارم .
در پایان می خواهم مطلبی را به خودم یادآوری کنم . من هنوز نتوانستم درک درست از روزگاری را که درآن به سر می بریم پیدا کنم . دیگر مفاهیم قبلی آموزش ، تحقیق ، استاد ، دانشجو ، کتابخانه ، کاغذ ، کتاب ، هم فکری ، اطلاع رسانی و ده ها مقوله دیگر به هم ریخته و دنیای جدیدی شکل گرفته . حتی مفاهیم انقلاب های کشاورزی ، صنعتی و ارتباطات هم پاسخگو نیست . زمانه دیگری شده و آینده ای غیر قابل تصور در پیش است .
خوشا به حال شمایان که با این تحولات همراه هستید.
پاسخ:
سلام و درود بر شاهرخ عزیز و آن دوست قدیمی و گرامی مشترک – جناب مهندس ابراهیمی عزیز – سپاسگزار محبتهای شما هستم و بی شک به مدد این دلگرمی ها به راه خود با توانی بیشتر ادامه خواهم داد. به نکته جالبی اشاره کرده ای. تحولات جهان چنان شتابناک شده است که دیگر نمی توان با یک اصطلاح از آن نام برد. شاید زمانه حاضر را بتوان “دوران پویایی و تحرک آنی” نام نهاد که هر چه بر سرعت خود بیافزایی، مانند سایه ات، هیچگاه به آن نمی رسی! دست آخر آن که آن کودک 4 ساله – اروند – حالا از 8 سالگی هم شش ماه و 11 روز است که گذر کرده است! دیدی گفتم به گرد سرعت این زمانه هم نخواهیم رسید!
درود و احترام دوباره مرا پذیرا باشید و امیدوارم هر چه زودتر مشکل وب سایت ارزشمندتان نیز حل شود.
Happy anniversary to your blog
پاسخ:
سپاسگزارم دکتر جان. امید که روزگار غربت نشینی هر چه زودتر و با کامیابی به پایان رسد. مشتاق دیدار در تهران …
با سلام من با وبلاگ شما از روزي كه قرار بود به برنامه صبح شبكه دو بياييد و در ترافيك گير كرديد آشنا شدم البته من خانه دارم و تحصيلاتم هم در حد ديپلم ولي به محيط زيست علاقه دارم و تا جايي كه بتوانم سعي مي كنم بعضي كارها را كه به محيط زيست كمك مي كند انجام دهم .اولين بار كه به وبلاگتان سرك كشيدم و يكي ازدل نوشته هاي شما را در مورد ايران بود كه فرياد بعضي از منابع زيست محيطي را نوشته بوديد (مثلا در مورد پلي كه بر روي اروميه كشيده اند يا درختاني كه ايستاده اعدام مي شوند) را خواندم اشك ريختم همين الان هم كه دارم مي نويسم اشك در چشمانم جمع شده است. از نوشته هايتان ممنون و تبريك مي گويم بابت چهار سالگي وبلاگتان اميدوارم به سن جواني كه اوج فعاليت و خلاقيت هر موجودي است برسيد و به سن پيري كه زمان داشتن گنجينه هاي دانش و معرفت است همينطور . اميدوارم كه از سرك كشيدن اين مهمان ناخوانده به وبلاگتان ناراحت نشده باشيد. با سپاس و خسته نباشيد.
پاسخ:
نوشته شما گرم و صميمانه بود و اتفاقاً از خواندن آن و آشنا شدن با خوانندگان جديدي چون شما كه براي طبيعت وطن اشك مي ريزيد، بسيار خوشحال شدم. درود بر شما.
سلام جناب درويش!
وبلاگ مهار بيابان زايي هميشه حاوي مطالب واخبار تکان دهنده در باره تخريب محيط زيست از يک سو و ديدگاههاي جديد براي حفاظت از آن از سوي ديگر بوده است، تومارهاي حمايت از محيط زيست و تنوع زيستي و سبک نگارشي متفاوت نيز از ديگر مشخصات آن است، تنوع مطالب واخبار ارايه شده در آن نيز حکايت از آگاهي و به روز بودن نگارنده اش دارد که همه ي اينها جاي تبريک به شما و قدر داني از زحماتتان را دارد، چهار سالگي وبلاگتان خجسته باد.
رضا جان شرمنده مي كني … به دوستي با تو مفتخرم.
مهندس درويش گزارشگر بدون مرز و فعال محيط زيست خواسته است تا به مناسبت چهارمين سال تولد وبلاگش چند سطري بنويسم. به زعم من او که از طريق فضاي مجازي و با عنوان» مهار بيابانزايي« توانسته است جنبش محيط زيست در موسسه متبوعش را به جنبشي وطني تبديل کرده، روزي برد فراخوانش به دنيا سرخواهد کشيد. اگر امروز با نگارش و تدوين برنامه مترقي راهبردي در سازمان متبوع خود وزير و مقامات وزارتخانه اي بزرگ را در کشور به تحير و تمجيد واداشته، درآينده اي نزديک تدوينگر برنامه راهبردي محيط زيست کشور و پس ازآن جهان خواهد شد. او استعداد بالقوه جهاني شدن را که سالهاست در وجودش زبانه مي کشد روزي شکوفا خواهد کرد. او نه تنها مرزهاي کشور خودش را در مي نوردد بلکه نگاه و توجه مردم جهان را متوجه قابليتها ي خود خواهد نمود. همانگونه که در بيش از ده سال گذشته ابتدا نگاه و توجه همکاران بخش تحقيقات بيابان و سپس نگاه موسسه تحقيقات و امروزنگاه مردم کشور خويش را متوجه قابليتها ي خود کرده است. شايد روزي او و پسرش جنبش کمر بند سبزرا نه تنها در ايران بلکه در جهان تاسيس کرده و توانايي و خلاقيت بسياري از دلسوزان محيط زيست را پرورش دهند. وبلاگ او با هر نامي که برايش انتخابش کند فقط يکي از ابزارهاي مديريت اوست. باقي توانمندي و جوشش درونش است. نام او بي گمان نه فقط در زمره متفکرين و دلسوزان خواهان تغيير و تحول در اداره محيط زيست کشور بلکه در بين نامهاي نجات دهندگان محيط زيست از تخريب و ويراني جهان خوش خواهد درخشيد. چرا که محدوديتها، نمي توانند ذره اي خلل در باور ونگرش او به وجود آورند بر عکس، او جدي تر از گذشته براي تحقق خواسته هايش فعاليت خواهد کرد.
سپاسگزارم خانم مقدم عزيز. خوشحالم كه از ديد يك همكار صبور و پاكنهاد اينگونه به نظر مي رسم. چقدر دوست دارم آرزوهاي قشنگي كه براي من و اروند كرده ايد، روزي عينيت يابد … زنده و سرافراز باشيد بانو.
آقای مهندس درویش عزیز .. کمی دیر رسیدم برای عرض تبریک 4 سالگی وب لاگ پر بار شما بدلیل اینکه در طول هفته گذشته خیلی گرفتار بودم… وب لاگ های ما تقریبا” همسن و سال هستند ولی فکر کنم وب لاگ من کمی مسن تر از شما باشد!!!!
امیدوارم همیشه در همه مراحل زندگی موفق باشید.
باز هم یک دسته گل برای شما
با عرض سلام و تبریک به مناسبت چهارسالگی وبلاگ شماو آرزوی توفیق بیشتر برای شما
می خواستم بگویم که بیابانزدایی برای بیابان های طبیعی اشتباه است چرا که در عرض های 10 تا 25درجه شمالی و جنوبی ناچارا گرمی و خشکی هوا را داریم که باعث حضور بیابان ها می شوند پس بیایید انها را مدیریت کنیم و از ظرفیت ها و پتانسیل های آنها استفاده کنیم
با تشکر از شما
سلام آقای درویش
من هم چهارسالگی وبلاگتون رو تبریک میگم.
راسش هر وقت به نوشته های شما سر می زنم دلم خون میشه و تا مدتها بعدش فکرم در گیر اونهاست واسه همین هم مشتری هر روزه شما نیستم. اما خوب این حرفها رو همه ما باید بخونیم و بدونیم. ممنون از شما بابت انتشارشون و ممنون به خاطر تلاشی که می کنید.