انگار آزادکوه خیال آمدن ندارد؛ انگار دارد خوش میگذراند … بیشتر از همهی پایکوبیهایش در هزارتوی طبیعت ایران و حتا آن بالابالاها در هیمالیا …
همین است دیگر … عباث همه چیز زندگی را به شوخی میگرفت؛ از عباس بگیر تا مرگ! او آدم «معمولی رفتن» و در یکی دو متر زیر خاک آرمیدن، مثل بچهی آدم نبود! او اصلاً آدم نبود …
او بزرگتر از آدم، فراختر از او و دریادلتر از وی بود …
اصلاً او از زندگی طلبکار بود! چون وقتی زندگی به او نقره میداد؛ عباث مشغول دهش سیبهای طلا در بین آدمزمینیهای به زمین چسبیده بود … و کیست که بگوید: سخاوت چیزی جز این است؟
یکی از عکسهای ماندگار عباس جعفری را بسیار دوست دارم … باورم این است که اگر بخواهم و بخواهیم تصویری درست و نزدیک به شخصیت عباث ترسیم کنیم؛ هیچ چیز مانند آن تکدرخت سبز یگانه که مثل شیری صبور و بیخیال در برابر طنازیهای درخشان آن همه ابر سفید پرباران و خیس در سینهکش آسمانی آبی و پاک قدعلم کرده، نمیتواند حقیقت آزادکوه را نشانمان دهد و به نمایش درآورد.
آنها که او را دوست دارند؛ میخواهند در نکوداشتش گرد هم جمع شوند و از خاطرات با او بودن بگویند …
وعدهی ما: ساعت 17 روز پنجشنبه 21 آبان 1388 در فرهنگسرای پایداری واقع در میدان قبا، خیابان ناطق نوری (پشت حسینیه ارشاد).
روحشان سبز
درود بر جناب درویش عزیز…
خبر زنده شدن مجدد زنده رود را شنیده اید؟!
میگن مردم اصفهان بسیار خوش حالند و شاد:)
البته شایعات مربوط به آن هم جالب هست…
پیروز باشید
http://memabo.com/1388/08/11/zendehrood/
پاسخ:
درود بر مرد خاكي عزيز … اميدوارم كه اين جاري شدن پيوسته باشد و استمرار يابد.
عباس همیشه زنده است دست کم برای آنان که دریافتند مردی این گونه عاشق است و عشق پایانی ندارد.
همينگونه است سام عزيز …. اميد كه بتوانيم عباث ها را در اين ديار تكثير كنيم و عشق به طبيعت را در نهاد ايرانيان همه گير سازيم.
خوب اون مرحوم هم آنطور که می خواست به خط بایان رسید آنطوری که می زیست حالا روحش در هیمایل و در سرشاخه های رود گنگ و براهمابوترا برواز می کند
….ولی درویش خان لطفا برای خودتان اسفند دود کنید
امان از چشم بد
پاسخ:
چه چيز من ممكن است رشك برانگيز باشد برادر؟ تو كه اندروني هستي! نيستي؟
باسلام به آقاي درويش وديگردوستان
ضمن تشگراز شماو همه ي آنهاييكه بهانه اي جورميكنند و دلتنگي هايشان را بازبان پاك طبيعت مينويسند و همين باعث آشناشدن خيل دوستان عباث ميشود چيزي كه اوخود هميشه در تلاش بود كه هم انديشان وعاشقان ايران را در هركجا و هرپست و مقامي كه هستند دورهم جمع كند و در اولين فرصت در محفل و مجلسي كه قرار ميگرفت آنان را به هم معرفي ميكرد الحق والنصاف هم كه در هررشته اي اون عصاره و شهدش را كه ميافت به آن ديگري معرفي مينمود بهتر بگم چون خودش عتيقه بود ضمن اداي احترام به عزيران عتيقه هاراپيداميكرد . دوستي ميگفت عباث خيلي كم حرف بود هم من هم اونايي كه به اونزديكترند ميدانند كه او كم حرف نبود بل خيلي هم پرحرف نه پر علم و عمل بود امابراي هركسي صحبت نميكرد تاگوشي مطمئن و لايق مي يافت آنچه كفتني و ناگفتني بود ميگفت . حالا برماست كه باانعكاس عقايد و نظرات او كه چون كتابي پرمحتواو قطور كه هرفصلش را به سينه يكي از شمابزرگواران به امانت سپرده منتشر كنيم تا اين كتاب بزرگ چند وجهي كه ميتواند مرجعي باشد براي تكثير عباث ها كه بدون غلو بايد گفت بسيارببايد پدر پير فلك را كز مادر گيتي چوتو فرزند بزايد
درود بر پسرخاله!
خوشحالم كه اينگونه مي انديشيد. اميدوارم همه دوستان عباث بتوانند به سهم خويش سلوك وي را بسط دهند.
مرگ مثل سایه است چنانکه بایستی می ایستد ،همینکه دنبالش بروی فرار میکند و اگر تو فرار کنی او دنبالت می آیدو جای قصر در رفتن نداری .
تکه هایی از واقعیت ،حقیقت ،زندگی ،همهمه مرگ ،کوه ،آب،دریا،بیابان ،کویر،یخار،برف،هوا،باد وباران و بی آبان.
آسمان،شب ،روز ،،نوشتن ،،ننوشتن ،اندیشیدن ،،سکوت،،بیقراری،،جاری بودن ،خروشان،نگریستن،در عین جمع پریشان بودن ،سفر کردن بی بهانه یابابهانه ،به در ودشت و دمن وکوه وبیابان و جنگل و دریا
ودست آخردل به دریا زدن بی رد و جای پایی از خود،هیچ هیچ ،چرا که در آب رد پا نمیماند
برای عباث
شرکت می کنم و می کنیم … کسی چه می داند؟ شاید خودش هم آمد! عباس را می گویم نه عباث … چون این دومی را که مطمئن هستم آنجا خواهد بود و همه ما را زیر نظر خواهد داشت.
جناب درویش عزیز فقط و فقط به این امیداین همه راه را می آیم تاببینمش. امیدوارم البته
ارومیه
زنده باشی هموطن عزیز من.
ارومیه را بسیار دوست دارم. بخصوص منطقه باران دوز را …
به امید دیدار
متاسف شدم…
یاد فیلم آبی بزرگ افتادم.
روحش شاد
روحشان شاد
———–
http://siasioon.blogfa.com/post-178.aspx
اين خبرم اگه ميتونيد رو بالاترين برين جالبه