و سرانجام 20 آذر 1388 از راه رسید تا دوستداران محیط زیست در ایران به بهانهی برپایی اجلاس زمین در کپنهاگ؛ موتور موج چهارم را روشن کرده و نشان دهند که تا چه اندازه به این مقوله جدی نگریسته و چه دورنمایی برای آن متصور هستند.
تا اینجای کار، البته فقط ناصر خان کرمی دورنمای خود را از کپنهاگ ارایه داده که الحق و والانصاف دورنمایی خواندنی است!
عباس محمدی عزیز هم سرانجام، سری به آرشیو ارزشمند 35 سالهاش زده تا حاصل دیداری آن همه کوهپیمایی را از منظر جهانگرمایی به نمایش نهد.
هر دو یادداشت را توصیه میکنم که بخوانید و در پای آن درنگ کنید. هرچند نمیتوان از موقعیتسنجی دولتمردان عزیزمان هم بگذریم که انحلال مصوبهی 120 کیلومتر را دقیقاً در بدترین زمان ممکن اعلام کردند تا همه دریابند که بین آن حرفهای زیبا با عمل تا چه اندازه تفاوت وجود دارد!
من که یاد مراسم روز خبرنگار در ایران افتادم که اغلب با تعطیلی و توقیف و بیکاری چند روزنامه و روزنامهنگار همراه میشود! نمیشود؟
پس حالا که این همه سوژهی ناب در اختیارتان هست، لطفاً لاکتان را بشکنید و از خواب بیدار شوید و به بهانهی کپنهاگ هم که شده از طبیعت وطن بنویسید و این که آیا ناصر واقعاً راست میگوید یا بیشتر با هوشمندی خارقالعادهاش دارد چراغ سبزی را با قرمز تعویض میکند!
به همین بهانه و از همین نویسنده:
– چالش جهانگرمایی را در کپنهاگ به فرصت بدل کنیم
– در فاصلهی 3 روز تا سبزترین اجلاس جهان؛ خیلیها هنوز نمیدانند کپنهاگ را باید خورد یا پوشید یا …?!
– آیا بشر در جهانگرمایی مؤثر است!؟
– از دامنههاي هيماليا تا اعماق اقيانوس هند؛ چشمها به سوي كپنهاگ!
– رونمایی از نقشهای عجیب در موزه علم لندن!
دوست و عمخوار عزیز زمین
سلام
توجه به گرم شدن زمین و عواقب فاحعه آمیز آن چیزی نیست که از دید هیچ انسان صاحب وجدانی دور باشد. این موضوع به طبع شامل همه سیاستگذاران جهان نیز می شود. اما نکته اصلی که نباید از دید محققی چون شما دور بماند نقش بی چون و چرای اقتصاد بر تصمیم گیریهای سیاستمداران است. همه انسانهای دلسوز زمین زمانی که زندگیشان در معرض خطر قرار گیرد از قطع هیچ درختی برای ادامه بقا ابایی ندارند. بنابراین من تصور میکنم قبل از هر کاری باید فرهنگ سازی عمیقی در جامعه صورت ژذیرد تا سیاستمداران جهانی با فراق بال و وحشت کمتری به تصمیم گیری بپردازند. همچنین تصمیم سازی در این مورد نیز باید در حوزه مردمی و انجمنها و یا تشکلات عیر دولتی صورت پذیرد. به گمان من البته!!!
درود بر آخشیگان فرهمند … ممنون از لطفتان. قبول دارم که غم نان همواره عاملی مهم در معادلات محیط زیستی بوده است. از همین رو یک نظر سنجی را در وبلاگم قرار داده ام. همانگونه که ملاحظه می کنید: مشکل اصلی به نظر نمی رسد که فقر اقتصادی باشد. هر چند که قبول دارم این مؤلفه ها بر هم اثرگذار هستند. زنده باشید.
ممنون عزیز … تو فقط بگو … و ببین.
مخلصیم هومان جان …
سلام
مطالبتان بسیار عالی است هر چند گه گذری من هم در مورد طبیعت منویسم ولی فکر می کنم همانطور که می فرمایید زیاد به امر طبیعت در ایران توجه نمی شود که نمونه آن را در انعکاس اجلاس کپنهاگ می توان دید . با این حال فکر می کنم اضافه کردن شما به لیست لینکهای دوستان به خوانندگان بانکداربزرگ فرصت میده که کلمه بیابانزایی را ببینند و درباره آن تامل کنند
ممنون از لطفت کوروش عزیز.
درویش عزیز:
میدانی که تخصص من در بر پائی صنایعی است که درد های ” انسان ” هائی رادرمان کند که عامل اصلی پدید آورنده آن دردها نگاه از پنجره های کوچی از سوی مسئولینی است که هیچپگاه مسئولانه با مسئولیت های خویش برخورد نکرده اند و آلودگی ها را تقدیم مان کرده اند تو میتوانی شب هنگام با ” اروند ” بنشینی و تصمیمی را بگیری . حتمن از پس آن بر خواهی آمد . چراکه داشته هایت برای آن فضای کوچک و خصوصی کافی است ، یا قبل از تصمیم به آن اندیشیده ای . اما همان تصمیم برای همه هم کلاسی های ” اروند ” گاه پاسخگو نیست . میباید پنجره های بیشتری را بگشائی و در پهنه گسترده تر و با اندیشه عمیق تری به همان موضوع بنگری . به تصور من ” ناصر کرمی ” از دریچه کوچکی به این موضوع نگریسته است . اندیشه او زیر مجموعه کوچکی از این عنوان عمیقن مهم برای زندگی ” انسان” است . شاید او نارنجی را در ذهن داشته است.
تو برایمان از چراغ های سبز و قرمز بگو .
و بیاریم سبد ببریم اینهمه سرخ اینهمه سبز .
پاسخ:
چشم! حتماً می گویم رفیق … البته در حد بضاعتم.
یک مطلب کوتاه دربارهی اجلاس کپنهاک با عنوان دموکراسی و محیط زیست نوشتهام که خوشحال خواهم شد نظر شما را دربارهی آن بدانم.
پایدار مانی
با کمال میل. خواندم و نظر دادم. درود …