در سال 2010، هیچ کشوری را در جهان نمیتوان سراغ گرفت که رشد علمیاش برابر ایران باشد. این خبری است که هماکنون میتوانید در درگاه مجازی نشریه معتبر نیوساینتیست ملاحظه کنید و از این که ایرانی هستید، به خود ببالید.
به گزارش مقالهای که Debora MacKenzie در 18 فوریه 2010 منتشر کرده است، رشد علمی ایران، 11 برابر متوسط علمی رشد در جهان است. رشدی که بیش از هر چیز مدیون توجه ویژه دولت به دانش هستهای است، به نحوی که در این حوزه (شیمی هستهای، علوم هستهای، فیزیک ذرات بنیادی و مهندسی هستهای)، رشد علمی کشور 250 برابر متوسط جهانی است! در حقیقت، ایران در منطقه خاورمیانه به همراه ترکیه تنها کشورهایی هستند که دارای رشد علمی قابل توجه بوده که نشان از نزدیک شدن ایران به آرمان سند چشمانداز 20 ساله کشور دارد؛ آرمانی که میگوید: ایران باید در افق 1404 به کشوری سرآمد در منطقه بدل شود.
البته در این گزارش افزوده شده که پژوهشها در حوزهی کشاورزی، پزشکی و شیمی معدنی هم در ایران از رشدی پیشبرنده برخوردار است.
نکتهی جالب دیگر این گزارش، آماری است که از نظر کمی در مورد مقالات منتشر شده در جهان از سال 1980 تاکنون وجود دارد؛ آماری که میگوید: تعداد این مقالات معتبر علمی از 450 هزار به یک میلیون و پانصدهزار تا پایان سال 2009 افزایش یافته است که رشدی بیش از 300 درصد را نشان میدهد.
یک نکته را که نباید فراموش کنیم و در خواب این دستاورد بزرگ، غفلت ورزیم؛ آن است که توسعهی پایدار در کشوری رخ میدهد که به صورتی متوازن به همهی بخشهای آن توجهی درخور شده باشد. نمیشود یکی از پایههای صندلی توسعه را بیشتر از پایههای دیگر بلند کرد و ارتقا داد؛ زیرا نتیجهی آن، چیزی جز عدم تعادل و سقوط صندلی و صاحبش نخواهد بود.
امید که دولت ایران به این دانستگی دست یافته و عملاً امکان پیشرفت در همهی حوزههای معرفتشناسی – به ویژه محیط زیست و منابع طبیعی – را بوجود آورد. این بسیار زشت است که رشد علمی در کشوری 11 برابر میانگین جهانی باشد و در همان حال، نرخ فرسایش آبی و بادی هم شش برابر متوسط جهانی باشد! و از نظر ناپایداری محیط زیستی، 134 کشور جهان وضعیتی بهتر از ما داشته باشند!
پینوشت:
تحلیلی در همین باره را میتوانید در مردمک بخوانید.
اين تحليل كمانگير هم در اين مورد جالبه:
http://persian.kamangir.net
پاسخ:
متاسفانه اين لينك براي من باز نمي شود. اگر امكان دارد، متن تحليلش را همينجا بازانتشار دهيد.
درود.
سلام
اميدوارم كه منابع آماري آنها از ايران اخذ نشده باشه يعني اينكه داخلي نباشه و بر اساس اطلاعات خودشان باشه كه اگر اينگونه باشد جاي بسي غرور و افتخار است.
بدرود.
سلام
فرمایشتان متین است.خدا خیرتان بدهد.
وبلاگ ادبی طرفه بروز شد.با دانلود پنج کتاب الکترونیکی و نیز افتتاح قسمت نقد شعر منتظرم. [گل]
پاسخ:
منتظر چي هستيد علي آقا؟ نقد شعر در حوزه مهار بيابان زايي؟
من این مطلب را به دقت خواندم و البته مغرور نشدم . هشت سال پیش در دانشگاه منچستر درسی داشتیم بنام ” تحلیل داده های آماری در کشورهای توسعه نیافته ” . درسی که محتویاتش معادل این واحد دانشگاهی باشد را در ایران ندیده ام ، هر چند ممکن است در دانشگاههای کشورمان دروسی با نامهایی مشابه وجود داشته باشند و تدریس شوند . در آن درس فرا می گرفتیم که چگونه ممکن است با آمار بازی کردی یا فریب ارقام و اعداد را خورد . گاهی اعداد و ارقام و آماری را نشانمان می دهند که به ظاهر خوشحال کننده هستند اما اگر وارد عمق ماجرا شوید ، بسیار نگران کننده میشوند . سعی می کنم وارد حریم موضوعات ممنوعهء سیاسی نشوم و صرفا” از طرح خودکفایی گندم در ایران مثال میزنم که قبلا” هم درباره اش بارها نوشته ام . طبق آمارهایی که چند سال پیش اعلام کردند ، ایران برای نخستین بار در زمینهء تولید گندم خودکفا شد . اما به چه قیمتی؟ و چه نوع خودکفایی؟ وقتی وارد عمق ماجرا شوید و به تحلیل علمی و واقعی آمارها بپردازید ، متوجه میشوید خودکفایی گندم در ایران – که البته یکسال هم بیشتر دوام نداشت – یک فاجعهء عظیم کشاورزی و زیست محیطی و نیز اقتصادی بود که عواقب هولناک و ویران کننده اش همچنان دامنگیر کشورمان هستند .
نویسندهء مقالهء مذکور وقتی به ایران می رسد تیتر مقاله اش را اینگونه انتخاب می کند که ” Nuclear, nuclear, nuclear ” و البته نیوکلر یعنی اتمی . رشد علمی ما – همانگونه که خودتان هم اشاره کرده اید – همه جانبه نیست بلکه علامتی هست از یک توسعهء ناقص ، ناپایدار ، سطحی و از همه مهمتر : تک بعدی . بنا به محذوریاتی نمی توانم وارد مبحث توسعهء اتمی ایران شوم . اما چون این نوشته به مقالات علمی ایرانیان در دو زمینهء کشاورزی و پزشکی هم اندک اشاره ای کرده است ، من نیز مختصر اشاره ای به آنها می کنم . کافیست به یک موضوع دقت کنیم . میزان ارائهء مقالات علمی ایرانیان در پنجسال گذشته در زمینه های کشاورزی و پزشکی به شدت افزایش یافته است . اما در عمل میزان بازدهی صنعت کشاورزی ایران به شدت کم شده و بنیان کشاورزی در ایران به مرز متلاشی شدن کامل رسیده است . زمینهای کشاورزی و خاک حاصل خیز کشورمان به سرعت در حال فرسایش و نابود شدن هستند ، سیستمهای آبیاری موجود تبدیل به اتلاف غیر قابل جبران منابع آبی کشور شده و سفره های زیر زمینی مان از بین رفته اند . تولید محصولات کشاورزی مان به یک چهارم کاهش یافته و کشاورزانمان ورشکست شده اند . صادرات محصولات کشاورزی و درختی ایران متوقف شده و در عوض کشورمان به ناگهان تبدیل به بزرگترین وارد کنندهء محصولات کشاورزی و درختی در خاورمیانه شده است . به زبانی ساده تر، نمودار سقوط وضعیت کشاورزی ایران با نمودار صعود میزان مقالات ارائه شدهء کشاورزی مان در نقطهء عکس هم قرار دارند . بنابراین یک جای کار دارد می لنگد . من از ورود به عمق این موضوع نیز محذور هستم . ساختار پزشکی و درمانی کشورمان وضعیتی به مراتب رقت بار تر از اوضاع کشاورزی مان دارد . بنده چون چند سالی سابقهء حضور در کادر درمانی و بیمارستانی را نیز داشته ام می توانم این موضوع را نیز با استناد به واقعیتهای میدانی و حتی آمارها و گزارشهای رسمی و دولتی در زمینهء وضعیت درمانی و داریویی کشورمان توضیح بدهم که البته باز به عللی معذورم . صرفا” به چند نکته بطور گذرا اشاره می کنم و حرفم را خاتمه می دهم.
– پیشتازترین کشور در زمینهء توسعهء ناقص در بخش اتمی کره شمالی هست .
– پیشتازترین کشور در زمینهء توسعهء ناقص در بخش پزشکی کوبا هست .
پیشتازترین کشور در زمینهء توسعهء ناقص در بخش آموزش ونزوئلا هست .
و پیشتازترین کشور در زمینهء توسعهء ناقص در بخش هواپیماسازی نیز اندونزی هست .
در پایان مقالهء مذکور ، نویسنده به نتیجه گیری جالبی رسیده و گفته است :
“The number of papers is a first-order metric that doesn’t capture quality,”
یعنی تعداد و مقدار مقالات ارائه شده به معنی کیفیت و مفید بودن آن مطالب نیست .
ترجمهء سایت مردمک از این گزارش نیز کاملا” گزینشی ، ناقص ، دستکاری شده ، تبلیغاتی و جهت دار بود .
پاسخ:
درود بر لطيف عزيز …
مثل هميشه از خواندن كامنت پرمحتوايت لذت بردم و متاسفم كه مجبور هستي خودت را در “مهار بيابان زايي” سانسور كني.
با اغلب گفته ها و يافته هايت همراه هستم و باورم اين است كه اگر در خانواده اي، مديريت به نحوي باشد كه همه فرزندان با برخورداري از سلامت و نشاطي متعادل بتوانند وارد بازار كار شده و به ستوني كارآفرين در جامعه بدل شوند؛ به مراتب بهتر از آن است كه همه به جز يكي كه وارد داشگاه صنعتي شريف مي شود، راهي اردوگاه هاي ترك اعتياد يا زندان قزل قلعه شوند و يا سر از تيمارستان درآورند و عقده اي گردند.
همچنان اميدم اين است كه بخشي از سرعت حيرت انگيز رشد كشور در زمينه هسته اي به حوزه استحصال انرژي خورشيدي و بادي كه مزيت نخست ايران است، هدايت شود و بتوانيم به بزرگترين صادركننده انرژي پاك در جهان بدل شويم.
اين يعني آن آرماني كه در صورت تحقق همه ي ما را مفتخر خواهد كرد.
درود.
http://limbosis1.blogspot.com/2009/05/overwhelming-inevitability-of.html
گری گوری تو هم به اردوگاه دروغ پیوستی؟
من فکر نمی کنم دیگه وبلاگ تو ارزش دیدن داشته باشه.
وقتی که مرد علمی سال کشورت دچار تهمت تقلب باشه تو داری از چی می نویسی.
فعلا که همه اساتید اسمشون رو توی تحقیق های دانشجوهاشون می نویسن و اونها هم
ctrl+a
ctrl+c
ctrl+v
ctrl+p
روش تایید شده در جامعه علمی ایران هست
حالا تو
پاسخ:
شير ايراني عزيز:
نخست آن كه خوشحالم كه هنوز منقرض نشده اي! اميدوارم برادر پوتين هوس نكند از تو براي نشان المپيكي اش بهره برد!
دوم اين كه خوشحال تر شدم كه ظاهرن در شمار خوانندگان چراغ خاموش مهار بيابان زايي هستيد.
سوم اين كه متاسفم كه اغلب ما حتا دوستان و همفكران خود را چنانچه خلاف انديشه و سلوك ما بيانديشند، به يكباره طرد مي كنيم و انواع و اقسام تهمتها را نثارشان مي نماييم.
برادر من:
شما هم بيا و با زبان منطق اين مقاله نيوساينتيست را نقد و تحليل كن، همانگونه كه من و جناب عبادي نيز چنين كرديم.
درود …
من حتا اگر این آمار هم نباشد و جایی هم ذکر نشود ؛ به ایرانی بودنم افتخار می کنم ولی می ترسم که فرزندانم هویتشان را انکار کنند…
پاسخ:
آرمان شهر من جايي است كه آدم ها به آدم بودن خود افتخار كنند و نه به مليت خويش. هرگز فراموش نمي كنم سخنان آن چند فضانوردي را كه از مليتهاي گوناگون و در ايستگاه فضايي مير با يك تلويزيون ماهواره اي گفتگو مي كردند … آنها مي گفتند: از اين بالا، مرزهاي سياسي چه حقير هستند؛ ما همه زميني هستيم.
براي همين است كه كار اتحاديه اروپا را براي برداشتن مرز و داشتن پول واحد و يك پارلمان مشترك مي ستايم. درك و فرهنگ بالايي مي خواهد كه آدمي به آنجا برسد كه بتواند منافع زمين را نه فقط به منافع شخصي كه به منافع شهري خود ترجيح دهد. هر چند بر اين باورم كه اصولاً اگر درست حركت كنيم، كمك و تقويت ساختارهاي محلي و منطقه اي و ملي در نهايت بايد به ارتقاي پايداري زمين بيانجامد.
براي همين است كه وقتي خبر نيوساينتيست را خواندم؛ احساس كردم كه براي نخستين بار در اين سالها، انگار ايران من و تو بيشتر از سهمش دارد به علم آفريني كمك مي كند. درود …
ممنون بابت اطلاع رسانی
آقای عبادی عزیز
کامنتهای شما خیلی خواندنی است.ممنون که می نویسید.
كامنتهاي عبادي، آدم را ياد تعريف دكتر شريعتي از فاطمه (ع) مي اندازد. آنجا كه در نهايت مي گويد: “فاطمه، فاطمه است.”
كامنتهاي عبادي هم، كامنتهاي عبادي است! گاه اندكي لطيف و البته گاه يه خورده عبدل وار!!
درود …
به شقایق
کامنتهای من در واقع ادامهء مطالب دوستانی مانند محمد درویش و ناصر کرمی و سایرین هستند . نوشته های آنها هست که بنده را تشویق به اظهار نظر می کند . اگر آنها ننویسند که کامنتی هم در کار نیست . قاعدتا” باید ممنون این دوستان باشیم .
لطف داري رفيق. اين را هم از طرف خود و هم از طرف ناصر مي گويم! چون او احتمالن تنبل تر از اين است كه به موقع پاسخ كامنت مخاطبينش را بدهد!! هر چند – به زنم به تخته – اخيرن يه اتفاقهايي افتاده! نيافتاده؟
درود …
توضیحا” عرض کنم ، آنجا که گفته ام ” من این مطلب را به دقت خواندم ” منظورم مطلب مجلهء نیوساینتیست بود نه مطلب محمد درویش! . این نکته را الان متوجه شدم . مطالب وبلاگ درویش به خودی خود – در هر زمینه ای که باشند – برای همهء علاقمندان به محیط زیست این مملکت غرور انگیز اند .
چوب كاري مي فرماييد ما را … ياد خاطره خودت افتادم كه رفته بودي تا چند تذكر به رييس دانشكده بدهي و آنگاه …
خيلي مخلصيم.
از جواب کامنت ِ اولم خیلی لذت بردم ؛ خیلی درست و آرمانی بود.
پاسخ:
خوشحالم.
ما که از کامنت این جناب شیر ایرانی و حروفی که به خط هیروگلیف نوشته بود چیزی سر در نیاوردیم، ولی به اعتبار یال و کوپال اسمش – و البته حذف نشدن کامنت عجیبش – روی لینکی که گذاشته بود کلیک کردیم که ببینیم چه خبر هست؟ بعد سر از مطالبی درآوردیم که جناب شیر بلانسبت شما ، با استفاده از اصطلاحات مربوط بیت الخلا نوشته بود . جالب اینجاست که این ادبیات و بکار بردن این کلمات متعلق به گروههای موسیقی ” راک اند رول ” و پانکهای دههء هشتاد غرب است . ظاهرا” بعد از قریب به سی سال تازه امواج آن مجانین به ایران رسیده است . ترجمهء دلیل این نوع وبلاگنویسی به فارسی میشود ” انفجار عقده های سرکوب شده ” . ایکاش دانشمندان ما در کنار تحقیق و مطالعه در باب شکستن دانه های اتم و پرتاب آپولو به فضا ، یک مقدار هم در خصوص علم روانشاسی و درمان نسل جوان و پریشان حال کشورمان مقاله می نوشتند .
پاسخ:
بايد اعتراف كنم كه خوب توانستي به جمع بندي و تحليلي قانع كننده برسي! حقيقتش من كه نتوانستم افكار شير ايراني را به همين راحتي تحليل كنم. راستش اصلن نفهميدم كه دنبال چيست؟ چه مرام و اصول فكري را پاس مي دارد؛ تابوهايش چيست؟ از چه و كجا انتقاد دارد و به سوي كدام آرمان شهر مي راند؟
سلام
با اجازه شما اين مطلب را با نام شما كار كرديم
http://www.bona.ir/details.php?id=4203_0_9_0_C
بدرود.
زنده باشي ابوحنانه عزيز …
درود بر تو و ديگر هموطنان سختكوش بوشهري ام در پايگاه مجازي بُنا.
این حرف در خیلی جاها و علوم در ایران نمود دارد.
پاسخ:
درود بر نسيم گرامي … مي شود نام برخي ديگر از حوزه ها را بياوري؟
نظرت رو واقعا می پسندم . البته باید باز گفت کاچی بعض هیچ چی است . یعنی حتی اگه ما این عدم تعادل در تخصیص منابع رو می بینم باز جای شکرش پیداست که یه بخشی از پایه این صندلی بلند شده . حتی اگه در حال حاضر استفاده شخصی برای بعضی ها داشته باشه در نهایت امیدوارم این برگرده به همه ملت . البته شاید دیگه من و تو اون موقع نباشیم درویش جان.
پاسخ:
درود بر رگبار عزيز و ناپيدا … خوشحالم كه دوباره در مهار بيابان زايي مي بينمت رفيق. و خوش حال تر براي آن كه تو نيز مي كوشي تا گل ها را از پس خارها ببيني و در لذت شان شناور شوي.
زنده باشي.
البته اگه يک روي سکه را نگاه کنيم، ميتونه خبر خوشي باشه اما اونطرف سکه رو نگاه کنيم شايد من با دانش خودم اينرو اينطوري تفسير مي کنم که از آنجا که بين آنچيزي که مي بينيم و انچيزي که ميخونيم تناقضي آشکار وجود داره. مثلا من از خودم متاسفانه هميشه منفي سوال ميکنم و ميگم به قضيه با نگاه بد و منفي نگاه کنيم و روند تخريب رو ببينيم همين مساله محيط زيست و الودگي آنرا در نظر بگيريم اونوقت شايد از اينوري از آسمان به زمين بيفتيم. به عبارتي ديگه بهترين مقاله رو ميديم ولي بيشترين تخريب رو هم داريم. چرا از اين علم در عمل استفاده نمي شود صرفا با دادن مقالات در مجلات که مشکل حل نمي شه. از لحاظ کشاورزي زماني گفته ميشد ما از لحاظ گندم به خودکفايي رسيديم ولي الان ……
معمولا اونموقع ادم انتظار داشت که بپرسيم باچه تخريبي (مصرف آب، مصرف کود و يا سم) ما به اين توليد تازه بر فرض اينکه اگه واقعي باشه رسيديم. اگرچه تو اين زمينه من خودم بهترين مقاله رو در مجلات خارجي سال 2008 دادم. به نظر ميرسه اگر هماهنگي بين سلسله هاي اين زنجير وجود داشته باشه ما در عمل و از لحاظ اقتصادي در موقعيت مناسبتري قرار ميگيزيم.
درود بر دكتر شفيعي عزيز … ممنون كه به رغم گرفتاري هاي فراوان در اين بحث مشاركت كرديد و خوانندگان گرامي مهار بيابان زايي را به كنكاش بيشتر در اين حوزه ي مهم دعوت نموديد.
دكتر جان: شما يك پرسش كليدي طرح كرديد؛ اين كه چرا نتايج تحقيقات كمتر در اجرا و عرصه ميداني نمود پيدا مي كند؟
اين درد و چالش بزرگ پژوهش در زمانه ي امروز وطن است.
اما اتفاقاً به همين دليل است كه خبر نيوساينتيست مي تواند اميدبخش باشد. اين كه وقتي مديريت ايراني – به رغم همه تحريم ها و حواشي مربوطه كه لطيف عزيز به آنها اشاره كرد – مي تواند اينگونه پيش برنده و ممتاز در جهان حركت كند؛ چرا از اين مديريت در حوزه استحصال انرژي هاي نو يا كشاورزي و محيط زيست و … بهره نبريم؟
به نظر مي رسد حالا مي شود موضوع را از منظري ديگر هم نگريست. نه؟
درود …
درود بر استاد
با بهترین و لذت بخش ترین و مفید ترین کار پایان سال 88 در وبلاگ مرتع و آبخیز دانشگاه زابل به روزم
دست مريزاد رسول جان
و آفرين بر همت بلند و سبزتان.
خوشحالم كه از كوروش بزرگ هم ذكر خير كرده ايد.
درویش عزیز
این جمله ها را در اخرین نوشتار سایت ” مهار بیابان زائی ” خواندم :
**** “این خبری است که هماکنون میتوانید در درگاه مجازی نشریه معتبر نیوساینتیست ملاحظه کنید و از این که ایرانی هستید، به خود ببالید.”
**** “آرمان شهر من جایی است که آدم ها به آدم بودن خود افتخار کنند و نه به ملیت خویش. ”
براستی این بار باید تکان اساسی به ذهن بدهم ،
وبعد ،
آدرس ” محیط زیست ” پاکی را بگیرم که در آنجا ،
ذهن هوائی بخورد ،
آنگاه به درک این مفاهیم بنشینم .
اگر درک کردم ،
در مورد مقاله __ نیو ساینتیست ” ___ خواهم نوشت .
پاسخ:
عمو جان … امیدوارم که چشمانتان زودتر خوب شود و برایمان از نیوساینتیست بنویسی …
سلام بجاي كامنت گذاري در ادامه مطالبم نظراتم را آورده ام:
http://mehrdadaval.persianblog.ir/post/12/
مطمئن باش من هم به ايراني بودنم ميبالم
توی یکی از سفرهای یکی از مدیران کشور, قصد داشتم یه مطلبی بگم که از سوی دوستان منع شدم اینجا هم میخواستم بگم, آقایان عبادی و شفیعی به زیبایی گفتهاند. غرور چرا؟ اگر واقعا ما اینی باشیم که توی مجله علمی دنیا نتیجه گرفته شده, پس چرا وضع خوراک و پوشاک و زندگیامان این است. وقتی به قول آن بزرگ ادبیات : در یکجا چهلستون میسازیم و در جایی بیستون یعنی همواره درپی افراط و تفرط هستیم. هیچگاه نتوانستهایم توازن را بر زندگیامان حاکم کنیم. یک زمانی برای کشر گشایی همه ممالک همسایه از ا زبون میشوند و یک دورهای محمود افغان مملک ما را تصرف میکند. به کدام قسمت از زندگیامان باید مغرور باشم؟ اگر کار درستی انجام دادهام – که ندادهام- صرفا وظیفهی انسانیام بوده دیگر جایی برای غرور نمیماند. تازه اگه برگردیم به اون آمار و وضع معیشتی را بسنجیم میبینیم این آدرس آدرس مناسبی برای اعتماد بهنفس نیست. هر چه سعی کردم خودم را قانع کنم که به ان آمار دستکم به اندازه گلزدن به یک تیم عربی خوشحال بشم نشد. زمانیکه وضع آموزشی منطقهی ما در نقطهای است که 60 درصد دانشآموزان ترک تحصیل میکنند تعدادمقالههای علمی نمیتواند مرا خوشحال کند. آدم بدبینی نیستم. اما توسعهی نامتوازن یک درد مضاعف است نه یک دستاورد. اما این حرفها باعث این نمیشود که از کار مهار بیابانزاییبگذریم که مجالی برای این بحثها ایجاد میکند. دست مریزاد.
پاسخ:
زنده باشي قباد جان. از داشتن چنين خوانندگان دقيق، با انصاف و عاشقي به خود مي بالم. آمار 60 درصد، فاجعه بار است. همين هاست كه نشان دهنده توسعه نامتوازن بوده و در نهايت منجر به سقوط صندلي مي شود! نمي شود؟
جناب درویش سلام
دیروز داشتم دنبال مطلب در مورد تاریخچه جشن روز درختکاری در ایران باستان می گشتم وقتی دیدم دویست سال پیش در اروپا گالیله را به خاطر چرخش زمین محاکمه می کردند ولی هزار سال جلوتر این دادگاه ما تاریخ شمسی را کاملا” به نام ایران ثبت کرده بودیم
ولی متاسفانه در عصر حاضر ما از نظر علمی در کجا جهان ایستاده ایم
1-از جناب عبادی به خاطر ارائه مطلب عالی ایشان تشکر می کنم
2- امیدوارم شیر ایرانی در وطن پرستی واقعا” شیر باشد
3 -وطن پرستی خانم شقایق نیز مورد احترام قلبی بنده می باشد متشکرم.
پاسخ:
دغدغه هايت را مي ستايم و با آنها همراه هستم رفيق.
من هم اميدوارم!
آقای درویش عزیز سلام
از اظهار لطف شما ممنونم
فقط می خواستم بگویم که این ماجرا وقتی رسانه ای شد که قریب به اتفاق خبرنگارهای محیط زیست در سفر میاندشت بودند. ما اضافه شدن سه اثر طبیعی ملی را از زبان مدیرکل حفاظت محیط زیست خراسان شمالی شنیدیم. البته در عمده مواقع، صورتجلسه و مصوبه کمیسیون زیربنایی دولت هم به دست ما نمی رسد و چه بسا بسیاری از مصوبه هایی که ما را خوشحال می کند در واقع باید ما را ناراحت هم بکند!
پاسخ:
زنده باشي حميد جان. فكر كنم با پيگيري و سماجت بيشتر بتوان به آن صورتجلسه ها دست يافت! نه؟
درود بر جناب درویش عزیز…
این رشد فقط در یک بعد بوده و در کشاورزی هم ما که باهاش سر و کار داریم چیزی ندیده ایم!
در ضمن تقلب و ماجراهای دزدی های علمی هم یادتان نرود!
عبدالطیف مطلب را به خوبی باز کرده است…
متاسفانه با امار خیلی بازی می کنن و حتی روزنامه گاران اقتصادی هم از این مسئله شکوه به اسمان برده اند!
وگرنه ما که بخیل نیستیم درویش جان ببینیم ایرانی سرفراز باشد :)
شب خوش
پاسخ:
درسته، ايراني بخيل نيست و حتمن برايش سرافرازي ايران و ايراني و انسان و انسانيت در درجه نخست اهميت جاي دارد.
درود بر مرد خاكي عزيز.
منظور من از انطباق از چپ در شکل هفت، “نرمال سازی منحنی مربوط به ایران” بود. مقادیر مربوطه نسبت به مقادیر سال 1990 نرمال سازی شده – در حالی که کوچک بودن مقادیر تولید علم در آن سال (بدلیل سالهای جنگ و انقلاب فرهنگی و انقلاب و غیره) و تقسیم مقادیر منحنی بر آن عدد کوچک، کل شکل را بطور غیر عادی بالا می برد. البته این بسیار خوب است که جامعه علمی کشور به آرامی در حال جان گرفتن است و ای کاش این توسعه ادامه پیدا کند. اما انتقاد من به گزارش، انتساب این قضایا به پروژه ی بمب هسته ای است. خصوصا جمله ای است که لااقل پنج بار عینا ً در گزارش تکرار شده ولی قسمت اصلی استدلا مربوط به آن غایب است.
امیدوارم به زودی ایران به پتانسیل واقعی خودش در تولید علم برسد – که مقدار کمی نیست اما مقدار آن معجزی آسا هم نخواهد بود چرا که موانع بسیار سنگینی مچنان بر سر راه آن وجود دارد.
)قسمت اصلی کامنت من ارسال نشده آن را دوباره ارسال می کنم)
1-مقدمه:
تا آنجا که من از محیط های آکادمیک ایران اطلاع دارم تحقیقات هسته ای به آن معنی که در اینجا نوشته شده – اصلا در ایران وجود ندارد! شما از اساتید و دانشجویان فیزیک دانشگاه در ایران بپرسید که آیا کسی را می شناسند که در سطح آکادمیک در مورد این مساله کار کند؟ (روی کلمه ی آکادمیک تاکید دارم چون منظورم کارکنان و مهندسان شاغل در سایت های هسته ای نیست) این دانشمندان هسته ای آکادمیک یا وجود ندارند یا همگی در جایی مخفی شده اند و هویت آنها نا معلوم است و مجموعه ای کاملا جدا از اساتید فیزیک شاغل در دانشگاه ها هستند. برداشت من این است که تمام تکنولوژی های مربوطه وارداتی هستند (از پاکستان و بلوک شرق سابق) و فکر می کنم افراد آگاه تر نیز همین را به شما بگویند.
این مقاله صرفا یک شتابزدگی در نتیجه گیری از داده ها است.
لطفا به اصل مقاله مراجعه کنید:
http://www.science-metrix.com/30years-Paper.pdf
در این مقاله 6 یا هفت جا صریحا ًاشاره شده که این رشد بخاطر تمرکز ایران بر تکنولوزی های هسته ای است اما شواهد این حرف فقط یک شکل است که آن هم دارای اشکال است. در ضمن در جدولی که نشان داده شده درست برعکس این ادعا مشاهده می شود. در جایی هم درست خلاف این را بیان کرده و اشاره کرده که بیشتر پیشرفت در زمینه ی سلامت عمومی بوده است. (که احتملا به دلیل تلاش های افرادی از قبیل دکتر ایرج فاضل می باشد که فکر می کنم دانشگاهیان در رشته های بهداشت و پزشکی با این حرف موافق باشند. )
در این مقاله همه موضوعاتی که دورادور ممکن بوده به تحقیقات هسته ای متصل شود را جزو علوم و فنون مربوط به تکنولوژی های هسته ای قلمداد کرده است. مثلا کل فیزیک هسته ای و ذرات بنیادی را مربوط به انرژی هسته ای قلمداد کرده که به هیچ وجه درست نیست. (این یاد آور ادعای انتساب مرحوم دکتر مسعود علیمحمدی به تحقیقات هسته ای است) حتی هیچ بعید نیست که ریاضیات هم جزو همین موارد در نظر گرفته شده باشدو در نهایت از جدول 1 به هیچ وجه ادعای مزبور نتیجه نمی شود. (گویی نویسندگان مقاله فرض کرده اند که در ایران هم مانند کشور های اروپایی یک سیستم تصمیم گیر و سیاست گذار مدرن برقرار بوده و مسوولان مربوطه به همه این رابطه های پیش نیازی رشته های مختلف آگاه بوده اند.)
2-
توجه کنید که رشد علمی یک فرایند بسیار آهسته است و اثر هر علتی بر آن با تاخیر قابل ملاحظه ای پدیدار می شود.
طبق نمودارهای اراءه شده در مقاله، رشد علمی ایران از سال 1990 شروع شده و در مقیاس لگاریتمی بطور پیوسته تا امروز ادامه یافته. اگر پدیده ای در این میان باشد مربوط به سال 1990 است. علتی که برای خود من متصور است صرفا پایان جنگ و تاثیرات اقتصادی، سیاسی و انسانی آن بر دانشگاه می باشد. (خصوصا با توجه به اینکه رابطه علل و معلولی در این رابطه با تاخیر چند ساله ظاهر می شود).
توجه کنید که محاسبه ی این رشد به صورت “نسبت” (تقسیم) انجام شده است. در حقیقت به عللی (جنگ و انقلاب) تولید علمی کشور به صفر رسیده بود و اکنون که به حال عادی خود بر میگردد نتایج به نظر شگفت انگیز می رسد. در حالی که بزرگ بودن این نسبت بخاطر تقسیم بر صفر است. (تقسیم هر عددی حتی کوچک بر صف (مقدار ناچیز) بینهایت (عدد بسیار بزرگ) می شود).
خصوصا این مغالطه در شکل هفت مشهود است (که تنها دلیل آنها برای ادعای هسته ای شان است). مساله ااین است که این دو منحنی از سمت چپ بر هم منطبق شده اند اما در سال 1990 تازه جنگ تمام شده بود و عملا بدلایل تاریخی ای که خودتان آشنا هستید تولید علمی ایران به صفر رسیده بود. (یک مقایسه جالب می توانست اضافه کردن تولید علمی در قبل از انقلاب به این نمودار شکل هفت باشد).
در نهایت تولید مقاله اکنون در حال نزدیک شدن به سمت مقداری است که واقعا باید باشد: مقدار متعادلی برای یک کشور چندان-توسعه-نیافته با جمعیت نسبتا بالا (در منطقه).
کاملا پیداست که نویسندگان مقاله از انتساب این رشد به قضایای هسته ای هیجان زده بوده اند (به هر حال به انتشار گزارششان کمک می کرده) در حالی که در نهایت دلیل محکمی ارائه نداده اند.
پاسخ:
درود بر سهيل عزيز … ممنون از دقت نظر و تحليل سزاوارانه شما. همچنين قدردانم كه لينك اصلي را برايم ارسال كرديد. برايم بسيار سودمند بود و به حقيقت ماجرا نور فراوان تري تاباند.
درود.
من هم خوشحالم در جامعه ای زندگی می کنم که رشد علمی اش ۱۱ برابر متوسط علمی رشد در جهان بوده است و آن را به فال نیک می گیرم که حزه محیط زیست؛ حوزه مورد علاقه من هم در سبد اولویت دولت مردانم در جایگاه سزاوارانه ای قرار گیرد و مشمول چنین رشدهای علمی غرور آفرینی گردد. تشکر از نازک بینی ات رفیق …
پاسخ:
با آرزويت همراه هستم و اميدوارم نگاهي سزاوارانه و مبتني بر آموزه هاي توسعه پايدار و درخور به همه بخشهاي كشور شود.
در اولین کامنت لینک مطلبی را در زمینهء مقالهء مجلهء نیو ساینتیست گذاشته بودند که برایتان باز نشده بود . از کامنت گذار خواسته بودید که آن مطلب را در همینجا برایتان بازنشر کند که نکرد . در نتیجه من این این کار را برایتان می کنم!
————————-
کدام قله، کدام اوج، آقای وزیر؟
در مورد ادعای نزدیک بودن قرار گرفتن ایران در راس هرم علمی دنیا
۷ اسفند ۱۳۸۸ | دسته: رسانه
فارس نیوز زیر تیتر”قرار گرفتن ایران در رأس هرم علمی دنیا نزدیک است” می نویسد،
رئیس دانشگاه صنعتی شیراز گفت: به واسطه پیشرفتهای گسترده علمی قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در راس هرم علمی دنیا نزدیک است. … وی گفت: من نظر مسئولان را تأیید میکنم و اطمینان دارم جمهوری اسلامی ایران در آیندهای نزدیک در رأس هرم علمی دنیا قرار میگیرد. … خدا را شکر میکنم که در زیباترین قطعه دنیا با عظیمترین تاریخ، زندگی میکنم. (تاکید ازمن)
تحقیقی که در این سخنان مورد استناد قرار گرفته است مقاله ای است که رابطه ی بین عوامل ژئوپلیتیکال (جغرافیای سیاسی؟) و فعالیت علمی را در بازه ی سی ساله ی ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۹ مورد بررسی قرار می دهد. در این تحقیق تعداد مقالات منتشر شده توسط دانش پژوهان ِ هر کشور بعنوان معیار مورد استفاده قرار گرفته است. اینجا وارد این بحث نمی شویم که رابطه ی بین “تعداد مقاله ی منتشر شده” و “وضعیت پژوهش در یک کشور” لزوما یک طرفه و خطی نیست. در این نوشته به چند نکته در این تحقیق دقت می کنیم.
نیوساینتیست در گزارشی که از این تحقیق منتشر کرده است، برای بخشی که به ایران می پردازد این عنوان را انتخاب کرده است “هسته ای، هسته ای، هسته ای”. حقیقت این است که تولید مقاله در زمینه های هسته ای در ایران ۲۵۰ برابر متوسط دنیا است. منحنی زیر این مقایسه را نشان می دهد،
منحنی قرمز تعداد مقالات منتشر شده در زمینه هسته ای در ایران و منحنی سبز تعداد همین مقالات در تمام دنیا را نشان می دهد. اینجا تعداد مقالات با سال ۱۹۹۱ نرمال شده اند. به عبارت دیگر این منحنی رشد تعداد مقالات منتشر در ایران و در جهان در زمینه هسته ای نسبت به سال ۱۹۹۱ را نشان می دهد.
در صفحه ی ۸ مقاله می خوانیم،
ایران بخش عمده ای از منابع خود را به تحقیق در شاخه هایی از علم اختصاص داده است که برای تکنولوژی های هسته ای مفید هستند.
در زمینه اهمیت این رشد در زندگی ایرانیان مقاله اینطور توضیح می دهد،
کیفیت زندگی ایرانیان ممکن است (در اثر نتایج این تحقیقات) بهبود پیدا کند، و این در صورتی است که دانش تولید شده بصورت هوشیارانه و سازنده مورد استفاده قرار گیرد.
بیشتر در مورد این نکته صحبت نمی کنیم که بادکردن یک بخش ِ پژوهشی لزوما به معنی رشد علمی یک کشور نیست. البته دقت کنیم که مقاله توضیح می دهد که ایران در شاخه هایی از دانش پزشکی نیز پیشرفت قابل توجهی داشته است.
اما به ادعای “قرار گرفتن در راس هرم علمی” بپردازیم. این منحنی تعداد مقالات منتشر شده توسط ایران، چین و آمریکا را مقایسه می کند.
منحنی نارنجی ایران است و سبز و آبی آمریکا و چین هستند. واضح است که باید دقت کنیم که جمعیت این دو کشور، هر دو، از ایران بیشتر است. به هر حال، واضح است که ایران ممکن است به لحاظ مقاله-درازای-محقق در رده ی خوبی ایستاده باشد، اما به لحاظ حجم کلی تولید علم نمی تواند از غول های جمعیتی و سرمایه ای جلو بزند، و این اصلا تعجبی ندارد. قاعدتا این انتظارعجیبی است که یک کشور ۷۰ میلیون نفری بتواند با یک کشور ۳۰۰ میلیون نفری رقابت کند. یک حساب سردستی نشان می دهد تعداد مقاله-درازای-محقق در آمریکا چهار برابر ایران است. و این هم با توجه به میزان هزینه ای که در این کشور در زمینه های علمی می شود اصلا تعجبی ندارد. اینکه آقای وزیر به استناد چه آمار و ارقامی آماده ی جشن گرفتن برای “قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در راس هرم علمی دنیا” می شود، البته سوالی است که باید از خود ایشان بپرسیم.
بفرمایید اگر من اشتباه می کنم.
پاسخ:
ممنون لطيف عزيز. به نظرم تحليل دقيق و بي طرفانه اي ارايه داده. من نيز چنين پرسش هايي از آقاي وزير دارم و فكر كنم همه چنين پرسش هايي دارند! ندارند؟
مطلبی که گفتم طولانی است و نمودار و این ها دارد؛ برای همین برایتان ایمیل کردم.
ممنون صفورا جان.
«حقیقت» که همان «علم»(دانش) است راه خودش را می رود.
«راه در جهان یکی است…»
پاسخ:
از قضا راه می تواند برای رسیدن به مقصود یکی نباشد! اما مقصود یکی است … باقی بهانه است!
من برخلاف نظر آرش کمانگیر (که تحلیلش را برایتان کپی – پیست کرده ام) با برداشت وزیر مذکور مخالف نیستم . این وزیر و سایر مقامات مملکت حق دارند از خواندن مقالهء نیوساینتیست خوشحال و حتی هیجان زده شوند و شکی هم نیست که این گزارش را به عنوان یک مژده ( یا بقول پاکستانی ها : خوشخبری!) برای هم ارسال کرده اند . آرش کمانگیر و این وزیر در یک چیز با هم وجه اشتراک دارند و آن باور کردن رشد علمی ایران است . منتها وزیر مذکر تلاش کرده است تا آن “رشد علمی ” را به گونه ای اغراق آمیز مطرح کند ولی آرش کمانگیر سعی دارد تا با مقایسه های جمعیتی و زمانی و کیفیتی ، ناچیز جلوه دهد . اما من اصلا” چنین گزارشی را باور ندارم و آن را بازی با ارقام می دانم . یادم می آید چندین سال پیش آیت الله رفسنجانی می گفت ” دستاوردهای ما در دوران سازندگی ( یعنی هشت سال ریاست جمهوری اش ) بیشتر از تمام کارهایی بوده که در سلسلهء مادها انجام شده است ” . اصل این صحبت از نظر منطقی ( منطق به معنای واقعی و یونانی آن ) متاسفانه یک مغلطه بود . آرش کمانگیر با خواندن مقالهء نیوساینتیست باور کرده است که ما واقعا” در حال رقابت علمی با آمریکا هستیم . این برداشتها در شما وهمیات هستند . اصلا” همین پذیرفتن بی چون و چرای مقالهء نیوساینتیست دربارهء رشد علمی در ایران به خودی خود نشان دهندهء عقب ماندگی علمی ما هست . ” نیوساینتیست فرموده است … ” نیوساینتیست بر چه مبنایی فرموده است؟ با استناد به چه آمارهای ” تجربی ” فرموده است؟ ما در کجای علم پزشکی پیشرفت کرده ایم؟ پیشرفت پزشکی معنی خاص خودش را دارد ، تعریف علمی و عینی خودش را دارد . ما وقتی می گوییم مثلا” نیروی زرهی ارتش عربستان سعودی پیشرفته است ، این پیشرفتگی تعریف علمی و استاندارد جهانی خودش را دارد . یعنی باید حد اقل دو سه لشکر بیست هزار نفره داشته باشد و هر لشکر دو تیپ ده هزار نفره و هر تیپ چهار هنگ دو هزار و پانصد نفره و هر هنگ چهار صد تانک مدرن و یکصد زره پوش و سیصد توپ دوربرد و پنجاه هلی کوپتر تهاجمی داشته باشد و نیروهایش نیز سه سال دورهء رزم نوین دیده باشند خدمات لجستیکی هر گردان تا شش ماه در انبارهای ارتششان ذخیره شده باشد . ارتش اتیوپی بالغ بر صد لشگر سیصد نفره! و تعدادی جیپ قدمی دارد که افرادش صرفا” مجهز به مسلسل کلاشینکف هستند و بعد از شش ماه خدمت سربازی می توانند به سرهنگی و حتی سرتیپی برسند . از بحث خارج نمی شوم . وزیر بهداش چدیدمان گفته است که ” پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به ازای هر سه هزار و پانصد نفر جمعیت، یک پزشک داشتیم در حالی که امروز در ازای هر 860 نفر جمعیت یک پزشک داریم و تعداد تختهای بیمارستانی از 12 هزار تخت به 120 هزار تخت اقزایش یافته است ” . نیوساینتیست این قبیل اظهارات را به عنوان سندی دال بر بهبود وضعیت پزشکی در ایران قلمداد کرده است در صورتی که نفس این اظهارات یک مغلطه است . اولا” وزیر بهداشتمان همهء فارغ التحصیلان رشتهء پزشکی را به عنوان پزشکان موجود در کشور و در حال انجام خدمات پزشکی تلقی کرده است . در صورتی که شصت درصد از این تعداد ( معادل سی هزار نفر) بیکارند و ده درصد نیز از کشور خارج شده اند و در چرخهء درمانی کشور وجود ندارند . ثانیا” به ازای هر یک پزشک باید سه پرستار و بابت هر سه پرستار ده تخت بیمارستانی وجود داشته باشد و بودجهء هر تخت نیز که معادل سی میلیون تومان در سال است تامین باشد . این جدای از میزان داروسازانی هست که باید باشند و ما نداریم . در کنار این کمیتها ، می رسیم به وجود داروی کافی و رایگان و یا بیمهء فراگیر و از همه مهمتر سیستمها و دستگاهها و امکانات مدرن پزشکی و مهیا برای همهء بیماران و نیز پوشش و فراگیری این خدمات درمانی در سراسر نقاط کشور . ما صرفا” پزشکانی بیکار و عمدتا” بیسواد تولید کرده ایم که روی دستمان باد کرده اند ( مهارت پزشکان خلبانان ایرانی افسانه و خیالبافی هست ). ساختار پزشکی ایران در 35 سال پیش درجا زده است . شهرها و روستاهایمان بدون بیمارستان ، بیمارستانهایمان بدون پزشک ، پزشکانمان بدون پرستار ، پرستارانمان بدون تجهیزات ، تجهیزاتمان بدون دارو و داروهایمان بدون کیفیت و داروهای بدون کیفیتمان با هزینه هایی هنگفت و غیر قابل پرداخت برای بیماران مانده اند . سطح ابتلای به بیمارهای مختلف در کشورمان چهار برابر استاندارد ممالک مترقی شده است و دست کم نیمی از جمعیت کشورمان مریض و علیل و بیمارند . مقاماتمان با آمار و ارقام بازی می کنند ، نیوساینتیست هم فریب این آمار و ارقام را میخورد و چنین مقاله ای مینویسد ، بعد دوباره مقاماتمان همین مقالات را باور می کنند و این چرخهء بازی با آمار و ارقام ادامه دارد . آرش کمانگیر هم چون دلش نمی خواهد موفقیت حکومت ایران را ببیند، سعی می کند این موفقیت خیالی را بی اهمیت جلوه اش بدهد . در صورتی که من اصلا” اصل ماجرا را باور نمی کنم .
منبع اول – http://www.salamatnews.com/viewNews.aspx?ID=19136&cat=9
منبع دوم – http://amouee.net/spip.php?article117
اصلاح خطای تایپی : این برداشتها در ” شمار ” وهمیات هستند ..
درود بر لطیف عزیز
از این تحلیل ظریف و همه جانبه تان لذت بردم؛ تحلیل تان از پیشرفت های پزشکی و شاخص ها و استانداردهای این بخش عالی بود. زنده باشی دوست با صفا
مژده می دهم که قرار است به زودی، لطیف حضوری جدی تر را در وبلاگستان فارسی بیاغازد.
امید که اینبار “تداوم” شاه بیت خانه مجازی لطیف گردد.
درود …
لطیف جان
منتظریم …
ما بیشتر!