رابطه‌ا‌ي حيرت‌انگيز بين ريزگردها و كِشند قرمز در خوزستان!

اگر با چشمان خودم نمي‌ديدم و فايل پي دي اف روزنامه كارون را نمي‌خواندم، هرگز باور نمي‌كردم كه ممكن است بين ريزش مداوم و فلج‌كننده‌ي ريزگردها بر آسمان هموطنان عزيز خوزستاني‌ام با مهار پديده‌ي ناخوشايند و خطرناك كِشند قرمز در آب‌هاي خليج فارس، رابطه‌اي مثبت وجود داشته باشد! رخدادي كه ثابت كرد به قول جناب حسين باقري (معاون وزير كشور و رييس سازمان مديريت بحران كشور)، چرا بايد همواره نق بزنيم و نيمه‌ي خالي ليوان را ببينيم؟
حتا اين مقام ارشد دولت دهم در گفتگو با خبرنگاران و در حاشيه‌ي كارگاه آموزشي و تمرين ستادي مديريت بحران در اهواز فرمودند: ريزش مداوم گرد و غبار بر سر انسان‌ها مي‌تواند آنها را مقاوم‌تر سازد و بايد فرقي قايل شد بين مردمي كه 50 بار اين رخداد را تجربه كرده‌اند با ديگراني كه فقط يك بار مزه‌ي ريزگردها را چشيده‌اند.
امروز با مهندس باقرزاده‌ي كريمي كارشناس ارشد بخش تالاب‌ها در سازمان حفاظت محيط زيست كشور گفتگو كردم تا بدانم آيا واقعاً بين كِشند قرمز و گرد و غبار مي‌توان رابطه‌اي مثبت و مهاركننده يافت؟ ايشان ضمن ابراز حيرت از اين موضوع مرا به آقاي مهندس آرش نكوئيان – مديركل دفتر تالاب‌هاي ساحلي – ارجاع دادند. آقاي نكوييان هم نه‌تنها اين پديده را منتفي اعلام كرده، بلكه اعلام داشتند: تشديد رخداد گرد و خاك و توفان‌هاي بياباني، يكي از دلايل تشديد غلظت ذرات آهن در آب خليج فارس و درياي عمان بوده و موجب افزايش خطر و گسترش كِشند قرمز شده است! نكوييان اين را هم اضافه كرد كه تنها نتيجه‌ي مثبتي كه مي‌توان از فاجعه‌ي طغيان ريزگردها گرفت، آن است كه مردم و مسئولين را بيشتر متوجه ضرورت حفظ و پاسداري از حيات محيط‌هاي تالابي در كشور و مناطق همجوار ساخت.

پي نوشت:
گاه با خود مي‌انديشم كه اگر قرار باشد از منظر نگاه آقاي حسين باقري به معضلات شهري نگاه كنيم، شايد بتوان ترافيك تهران را هم مثبت ارزيابي كرد! زيرا سبب مي‌شود كه عده‌اي از خير خيابان‌گردي و شلوغ‌كردن بي جهت معابر عمومي در سطح شهر بگذرند و در خانه‌هايشان بمانند! نه؟

ممنون از رسول كريمي عزيز كه لينك خبر نشريه كارون را براي نگارنده ارسال داشت.

32 فکر می‌کنند “رابطه‌ا‌ي حيرت‌انگيز بين ريزگردها و كِشند قرمز در خوزستان!

  1. شقایق

    تیتر را که خواندم تعجب کردم
    بیشتر که خواندم و فایل ضمیمه را هم که دیدم؛
    دیگر مبهوت شدم!

    یادتان هست؟مدتی که پیامک ها قطع بود ؛ می فرمودند:اتفاقا چه بهتر! تصادفهای ناشی از پیامک زدن پشت رول کمتر شده!این نوع اظهار نظر ها جز وقاحت معنای دیگری هم دارد؟

    پاسخ:

    درست است … یادم هست آن روزها که در هر 10 خانه، فقط یکی تلویزیون داشت؛ دزدان شریف شهر می گفتند: خدا پدر سریال مراد برقی را بیامرزد، چون مردم محل را به سوی خانه ی همسایه هایی که تلویزیون دارند، جذب می کرد و آنگاه چی برای یک دزد می تونه بهتر از خانه ی خالی باشه؟!

  2. عبداللطیف عبادی

    خشکیدن تالابهای عراق دو علت داشت . یکی ایجاد سدها و بندهای متعدد در سرچشمه و بالادستهای دجله و فرات در دو کشور ترکیه و سوریه و دیگری خشکاندن عمدی برخی از تالابهای مرزی با ایران با مقاصد نظامی امنیتی . بعد از سقوط صدام نه تنها روند خشکاندن تالابهای داخلی عراق متوقف شد بلکه احیای آنها بطور جدی نیز آغاز شد . اما در سه سال اخیر منطقه خاورمیانه بخصوص دو کشور عراق سوریه با سه خشکسالی پی در پی مواجه شده اند و بخشهای وسیعی از این دو کشور تبدیل به بیابان شده است . از دست کسی هم کاری بر نمی آید . صدها هزار نفر در سوریه از دست غبارها و تشنگی روستاهای خود را رها کرده اند . من لینک یک مطلب جالب را در این زمینه برایتان می گذارم. اگر سرعت اینترنت ایران اجازه بدهد روی گزینه ( بشنوید ) کلیک کنید و ماجرای اثرات مصیبت بار این غبارها بر زندگی مردم عراق و سوریه را گوش کنید و نظرات مردم و مقامات محلی آنجا و نیز کارشناسان سازمان ملل و متخصصین دانشگاه کلمبیای آمریکا را هم بشنوید .

    http://www.npr.org/templates/story/story.php?storyId=122294630

    پاسخ:

    درود بر لطیف عزیز … حقیقت این است که همه چیز را نباید گردن خشکسالی و قهر طبیعت انداخت. خشکسالی پدیده ای طبیعی است که اغلب کشورهای جهان در قلمرو سرزمین های خشک با آن درگیر بوده و هستند. آنچه که خشکسالی را به یک بحران تبدیل می کند، نگاه منفعلانه در برابر آن است. سرزمینی که همواره از کابوس خشکسالی، خواب آرامش آشفته شده است؛ باید بکوشد تا برای آن خواب آشفته افسار زده و وابستگی های معیشتی به آب و خاک را بکاهد؛ نه این که عملن نیمی از مردم کشور را چشم به آسمان و یک پا نگه دارد! پیام خشکسالی این است که باید راندمان آبیاری به بالای 70 درصد در عراق، سوریه، ترکیه و ایران برسد؛ آیا چنین است لطیف جان؟ اگر می شود در بخش هسته ای با شتابی بیش از 250 برابر شتاب جهانی رشد کرد؛ چرا در بخش نرم افزار و صدور خدمات تکنولوژی مهار و استحصال و مدیریت آب به چنین چکادهای بی رقیبی دست نیابیم؟ وقتی حتا برخی از بزرگان این حوزه هنوز بر این گمانند که باید در هر دره ای سد زد و گور بابای تالاب و دریاچه! معلوم است که حالا باید گرد نادانی را از کوی و برزن خود، حتا در بام وطن جمع کنیم؛ چه رسد به خوزستان و کرمانشاه و ایلام و همدان و قم و تهران و زابل و دیگر مردمان دردمند میان رودان و …
    منطقه ی خاورمیانه و به خصوص میان رودان باید بداند که مزیت و گزینه نخست او مدتهاست که دیگر کشاورزی نیست؛ به خصوص کشاورزی سنتی و آبیاری غرقابی!
    تا این دانستگی، نهادینه نشود، خشکسالی همچنان کابوس مردمان این دیار خواهد ماند؛ حتا اگر 90 درصد آب قابل استحصال را به خورد بخش کشاورزی دهیم.
    درود.

  3. رسول کریمی

    سلام
    خسته نباشید
    ممنون از اینکه این مسئله رو پیگیری کردید…
    آقای باقری خیلی غلط و غیرمنصفانه صحبت می کند:

    –باید فرقی قایل شد بین مردمی که ۵۰ بار این رخداد را تجربه کرده‌اند با دیگرانی که فقط یک بار مزه‌ی ریزگردها را چشیده‌اند. (به همین دلیل مدارس و ادارات خوزستان خیلی کم تعطیل می شود)

    — طوری که متوجه شدم، پدیده گردوغبار حتی باعث افزایش کشندقرمز خواهد شد. پس چرا برعکس گفته؟!

    ببخشید تصویر ارسال نکردم…سعی می کنم با آغاز دوباره گرد و غبار تصاویری ارسال کنم…

  4. رسول کریمی

    درسته، اگه اینطور باشه، باید ترافیک تهران را هم مثبت ارزیابی کرد!

    اگه اینجوره اصلا چه کاری به ترافیک تهران دارند؟؟؟؟!!!!!!!!
    تهرانی ها (مانند خوزستانی ها که با خاک عادت کردن) به ترافیک عادت کردن و نیازی به حل این مشکل نیست….هست؟؟؟؟!!!!

    چه مسئولان غیرمنصفی……….!!!!!

    پاسخ:

    اصولن اگر خوب دقت کنیم، بر بنیاد چنین نگاهی می توان برای هر پدیده ی زشت و عذاب آوری در جامعه، یک یا چند مزیت قایل شد!
    مثلن چه خوب که سیل ها همه چیز را ویران می کنند، تا ما بفهمیم چقدر آبخیزداری شهری خوب است!
    چه خوب که مخازن سدها از رسوب پر می شوند؛ تا ما بفهمیم که چقدر آبخیزداری بیرون شهری هم خوب است!
    چه خوب که هوا آلوده می شود؛ تا ما بفهمیم که تهران جای زندگی کردن نیست!
    چه خوب که زلزله می آید؛ تا ما بفهمیم که نظام معماری ما نیاز به بازمهندسی دارد!
    و چه خوب که وبلاگ می نویسیم؛ تا ما بفهمیم که یک راه سبک شدن و روانه تیمارستان نشدن هم می تواند وبلاگنویسی باشد! نمی تواند؟

  5. حسین عبیری گلپایگانی

    جناب درویش سلام
    چند وقت پیش آقای محمدی زاده از جاده کشی در پارک ملی در حد مصوبه استانی که همان 11 متر است دفاع کرد ولی چند روز بعد وقتی دید که از همه طرف مورد انتقاد قرار گرفت و از طرفی وزارت راه با جاده کمتر ازچهار باند رضایت نمی دهد شروع کرد به انتقاد کردن از جاده کشی در پارک
    ولی ایکاش می شود که برای صاحب این گفته مطلبی نوشت وبرایش ارسال کرد تا بفهمد همه مثل خودش فکر نمی کنند.

    پاسخ:

    با توجه به پشتکاری که در تو می بینم؛ بعید نیست که عنوان سرمقاله بعدی ایرن، همین نامه سرگشاده به جناب باقری از سوی یک هموطن گلپایگانی اهل دل باشد! نه؟

  6. مرد خاکی

    چه جک باحالی بود این حرف :))

    خیلی باحال بود…

    چقدر خوبه ادم به همه چی مثبت نگاه کنه !

    پاسخ:

    به این می گویند: یک نگاه کامل مهرورزانه با اندیشه ای مثبت محور!

  7. امير سررشته داري

    محمد جان اين اظهار نظر مرا به ياد يكي از دوستانم مي اندازد كه هميشه وقتي مي خواهد پيشنهاد هاي آنچناني بدهد مثلا مي گويد “دوست داري ميلياردر بودي ولي دو تا چشم نداشتي؟”! و يا اينكه “دوست داري مثلا يك بنز داشتي اما يكي از پاهات فلج بود؟”. ارتباطي كه جناب باقري برقرار كرده اند جز اين افكار چيز ديگري را به ذهن انسان متبادر نمي سازد. سپاس

    پاسخ:

    راستش امیر جان همواره تحت تأثیر مثبت اندیشی ها و “تشکر” های تو بوده ام. اما من هر چه می گردم فقط چشم کور و پای فلج می بینم! کو پس آن دلارها و مرسدس ها؟ آقای باقری می گوید: چه خوب شد که مرسدس ندارید! چون بیشتر راه می روید و کفش بیشتری هم ممکن است پاره کنید و آفتاب بیشتری هم ممکن است بخورید! اما عوضش ورزیده تر و مقاوم تر شده و پوستتان هم مفت و مجانی برنزه می شود! دیگه چی از این بهتر؟

  8. حسین عبیری گلپایگانی

    جناب درویش با سلام
    یکبار دیگر مطلبی خارج از مطلب وبلاگ مهار بیابان زائی
    مراسم اعطای جایزه استاد دکتر تقی ابتکار
    زمان: سه شنبه 11 اسفند ماه 1388 – ساعت 18
    مکان: خیابان اقدسیه

    پاسخ:

    خداوند روح مرحوم ابتکار بزرگ را قرین رحمت و آرامش سازد.

  9. مجید

    سلام عزیز ،
    من تازه با سایتتون آشنا شدم. راستش از خوندن متن ها و خبر ها و مقالاتتون احساس شعف و خوشی و امیدواری بهم دست می ده و از این که هنوزم کسانی مثل شما در ایران پیدا میشن که به فکر محیط زیست و حامی اون هستن، احساس آرامش می کنم و خوشحال می شم. من به شما افتخار می کنم و براتون آرزو می کنم که به بزرگترین آرزوهاتون برسید و همینطور از خداوند می خوام که یه عقلی به شکار چی ها و نابود کنندگان محیط زیست(و اونایی که تو راس هستن ولی جلوی خرابکاری رو نمی گیرن!)بده.شما هم برای من دعا کنید که یک روز دامپزشک بشم و از حیوانات خدا ، به بهترین شکل حمایت کنم.

    به امید درختان بیشتر،
    مجید.

    پاسخ:

    حتمن برایت دعا می کنم مجید جان … برای مجیدی که امیدوارم روزی برگی زرین از تاریخ دامپزشکی وطن به نام و یاد او مزین گردد.
    درود و سپاس از همراهی هاتان.

  10. محمد درویش نویسنده

    اصولن از تعطیلی خاطره هایی خوش دارم هومان جان! یادش به خیر آن روزها … چقدر می گفتیم: فیتیله! فردا تعطیله …
    اما انگار همین امروز هم می تونه تعطیل باشه! نمی تونه؟

  11. دانش

    هومان عزیز … با عرض معذرت‘ به نظر من‘ این آقای باقری … نه خودش تعطیل است و نه بقیه را تعطیل فرض کرده. زیرا ایشان جزئی از یک نظام … است که سه دهه مردم را …است.
    بقیه هم نه تنها تعطیل! نیستند‘ بلکه بسیار هم با هوش هستند و جملگی میدانند که این دولت دارد … به خوردشان میدهد ولی از بس … شده اند‘ یارای اعتراض ندارند.

    به نظر من‘ تا مادامیکه اتحاد بوجود نیاید و اعتراضات محيط زيستي جنبه ی عمومی پیدا نکند و مردم نتوانند به سلطه ی طبيعت ستيزان خاتمه دهند‘ مجبور خواهیم بود که هر روزه اخبار این نوع دروغهای بسیار مخرب را در روزنامه ها بخوانیم. بنابراین وظیفه تاریخی فعالان اجتماعی و محیط زیست‘ منجمله آقای خاکپور و درویش عزیز است که این دروغها را افشا و مردم را نسبت به عواقب خطرناک آنها آگاه نمایند‘ یعنی همین کاری که علیرغم محذوریتهای شغلی‘ دارند انجام میدهند. امیدوارم تلاش این عزیزان‘ هر چه زودتر به نتیجه برسد و شاهد خواندن این نوع اخبار کذب در رسانه ها نباشیم.

  12. محمد درویش نویسنده

    جناب دانش، هموطن ناديده و گرامي:
    شرمنده كه مجبور شدم بخشي از كامنت شما را حذف كنم. مي دانم كه همه به حفظ طبيعت وطن و تمامي زيستمندانش اعتقاد داريم و بايد بكوشيم تا به هر وسيله كه فضا اجازه مي دهد در اين راستا خدمت كنيم و آرمان مشترك و مقدس مان را ادامه دهيم. ما بايد نشان دهيم كه استحقاق اشغال چند ساله صندلي دانشگاه را در حوزه منابع طبيعي و محيط زيست داشته ايم و براي احيا مجدد طبيعت رنجور وطن از توانايي، عشق و دانش لازم لذخورداريم.
    درود.

  13. مهرداد

    سلام
    اگر اغراق نباشد از خيلي جلسات با جناب باقري چيزي عايد من يكي نشده ديگران را نميدانم.البته پر بيراه هم نميگويد.اگر جنگلي بر اثر حادثه اي آتش بگيرد باعث ميگردد برخي بذور بر اثر تنش گرما شروع به جوانه زني بكند وتجديد نسل اتفاق افتدوجنگلها آباد شود.يا در زلزله،سيل و38 بلاي ديگر كه جمعيت كاهش مي يابد ،بهتر ميتوان براي براي جمعيت كمتر مديريت كرد.شما اصلن ليوان را هم نميبينيد چه برسد به اينكه نيمه پر يا خالي آن را ببينيد.يا چرا فكر ميكنيد ملچ پاشي در ايران به ريزگردهاي وارداتي ارتباطي ندارد.بذاريد وزارت نفت مالچ را مجاني به وزارت جهاد بدهند آن وقت يه فكري براش ميكنيم مثلان به جاي اينكه به سمت زمين شوتش كنيم در عوض در هوا ريزگرد ها را هدف قرارداده وسرنگون ميكنيم.

  14. محمد درویش نویسنده

    درود بر مهرداد عزيز:
    شوت زدن را خوب آمدي رفيق…
    مي بينم كه هنوز فوتبال را رها نكرده اي يار دبستاني 22 ساله ي من!
    زنده باشي …

  15. قباد

    سلام
    دست مریزاد
    محمد‌خان عجب گروهی جمع کردی؟!جمع نکردی؟! اون از آقای عبادی که کامنتهایی گاهن قویتر از متن می‌نویسد و این‌هم از آقای رسول کریمی که این مطالب را می‌فرستد. یه قسمت از پاسخ‌ها گفته‌ای: خشکسالی یک پدیده است و چه خوب گفته‌ای. یکی از همین پدیده‌ها خورشید گرفتگی یا ماه‌گرفتگی است و ما آدمها برای دیدنش هزینه هم می‌دهیم خوب خشکسالی هم یک پدیده است البته ما که در منطقه‌امان با عواقب ناشی از آن دست به گریبانیم با تمام وجود از زیانهای آن مطلع‌ایم(نیستیم؟!) اما این بی‌تدبیری ماست که نمی توانیم برای این تنشهای طبیعی راه‌حل بیابیم. وگرنه آقای باقری درست فرموده‌اند اصلم ایشان و بقیه‌ی همکارنشان همیشه درست می‌فرمایند. از بین بردن جنگلةا مراتع و حیات وحش می تواند یک نتیجه‌ی خوب داشته باشد و ما می‌فهمیم که آنها چقدر مفید بوده‌اند وما نفهمیدیم!استدلال در نوع خودش کم نظیری‌است. چونکه بعید می‌دانم هیچ مقام بلندپایه‌ای در هیچ دولتی غیر از دولت حاضر خودش را به اون راه! بزند.می‌زند؟

  16. محمد درویش نویسنده

    درود بر قباد عزيز …
    درست مي گويي رفيق. اين نوع نگاه و مواجهه ي ما با واقعيت هاي اطراف مان – چه طبيعي و چه انساني – است كه مي تواند بحران آفرين باشد يا هم افزابخش و مزيت ساز.
    در ضمن خوشحالم كه حالا علاوه بر لطيف و رسول و … قباد را هم به عنوان يار “مهار بيابان زايي” در كنارم دارم! ندارم؟
    زنده باشي.

  17. دانش

    آقای درویش‘ ممنون که زحمت کشیدید و کامنت مرا اصلاح فرمودید. امیدوارم در کارتان موفق باشید.

  18. مهرداد

    همگن عزیز
    عرز(orz)ميخوام شوت با پا وشوت با گان فرق فوكوله.من وداريوش يه وقتي به … گربه ميزديم.الآن حال نداريم راه بريم.

    پاسخ:

    درست مي شه … نگران مباش!
    سختيش همين 60 سال اولشه!!

  19. رسول کریمی

    روزنامه جام جم امروز (دوشنبه 10 اسفند 88) صفحه 15
    وقوع پديده گرد و خاك از سال 80 در استان خوزستان آغاز شده است كه در سال جاري به دليل بي‌توجهي به موضوع از 360 روز سال، 120 روز را مردم خوزستان در بدترين وضعيت با گرد و خاك سر كرده‌اند.

    آماری که دادم حدود 60 روز بود، اما جام جم 120 روز نوشته!!!!!!!!!!! باور کنید 120 روزه……….

    دانلود صفحه 15 : http://www.jamejamonline.ir/Media/pdfs/1388/12/09/100868662902.pdf

  20. رسول کریمی

    آمار تعداد روز گردوغبار را نمی توان دقیق محاسبه کرد.
    آمار سال 88 حدود 60 تا 70 روز گردوغبار شدید بوده
    و حدود 120 روز گردوغبار شدید و ضعیف

    اینطوری درسته….درست نیست؟!

  21. عمو محسن

    درویش عزیز

    این دو تفکر همیشه به نوعی در بافت اجتماعی ما بوده است ،
    – تا سختی نکشی بجائی نمی رسی . همین و بس .
    ( که در این میان دانائی هیچ جائی ندارد )
    – با دانائی میتوان بشکلی مشکلات ” انسان”ی را سامان داد .
    به زیر مجموعه هایش نمی پردازم ،
    اما ،
    زمانیکه تفکر نخست بهر دلیلی با “جامعه ” تو گره میخورد،
    خروجی های آن همین است .
    در هر زمینه ای که تصور کنی ،
    و ما بشدت با آن درگیریم و از آن رنج میبریم !
    در زمینه این وابستگی باید تلاش بسیار کرد .

  22. محمد درویش نویسنده

    درود بر عمو محسن عزیز …
    مولانا هم می گوید:
    آب کم جو، تشنگی آور بدست
    تا بجوشت آبت از بالا و پست

    اما به نظرم نظریه جناب باقری، با پندارینه شما و مولانا متفاوت باشد!

  23. هومان خاکپور

    درود بر دانش عزیز که نوشته هایش ما را بیدار نگه می دارد که از وظیفه دیده بانی مان غافل نشویم.
    امید که در این آزمون سرافراز بیرون آئیم.
    دوست نادیده من؛ نوع نگاه تو به زندگی برایم درسی بزرگ و کم همتاست …

  24. محمد درویش نویسنده

    نگاه دانش و پایمردی اش در برابر مشکلات و لکنتهای زندگی، حقیقتن الگوساز و الهام بخش است.
    درود …

  25. امید

    با سلام. من فارغ التحصیل رشته بیابانردایی هستم و جویای کار . متاسفانه از لحاظ بیابانزایی کشور ما مشکل جدی داره ولی رشته ما بسیار ناشناخته و جانیفتاده هستش. هر جا مراجعه کردم (خوزستان) دیدم هیچ طرح بیابانزدایی در ارتباط با گردوغبار وجود نداره و هیچ نیازی هم به یک کارشناس بیابانزدایی نیست.

  26. محمد درویش نویسنده

    متاسفانه وضعيت اشتغال بسيار ناگوار شده است اميد عزيز … هر چند عناوين پروژه هايي در همين وبلاگ در بخش سند چشم انداز 20 ساله بخش بيابان تعريف شده كه مي تواني آنها را بالفعل سازي.
    درود …

  27. رسول کریمی

    روزنامه کارون 10 اسفند 88:
    مردم خوزستان نسبت به بی توجهی رسانه ها و مسئولان مربوطه به گردوغبار در خوزستان انتقاد شدید دارند.

    به عقیده مردم خوزستان، رسانه ها و مسئولان درباره حادثه ای مشابه در پایتخت به شدت واکنش نشان داده بودند و کار به اظهار نظر بسیاری از مسئولان رسیده بود.
    اما وضعیت ناهنجار در خوزستان که تقریبا تکراری هم هست کمتر مورد توجه رسانه ها و مسئولان قرار گرفته است.

    متن کامل خبر در صفحه 1 و 5 روزنامه کارون دوشنبه 10 اسفند 88
    http://www.karoondaily.ir/PDF/1993/p1-1993.PDF
    http://www.karoondaily.ir/PDF/1993/p5-1993.PDF

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.