و اینجا مخزن بزرگترین منبع تأمین آب شرب تهران است!

دیروز در جریان فراخوان بزرگ حمایت از البرز، صحنه‌های شورآفرین و امیدبخش فراوانی را دیدم که آشکارا نشان می‌داد، شمار آدم‌هایی که حاضرند – بدون هیچ چشمداشتی – برای حفظ محیط زیست سرزمین‌شان هزینه کنند، در حال افزایش است. رخدادی که اندکی بعدتر به جلوه‌هایی از آن خواهم پرداخت.

امّا اینک در راستای طرح پرسش در یادداشت پیشین، قصد دارم تا هشداری جدی به هموطنانی دهم که بی‌مهابای فرداها در کار آلوده‌ساختن یکی از راهبردی‌ترین منابع آب شیرین کشور، فرصت را از دست نمی‌دهند!

به این تصاویر دقت کنید تا دریابید که چگونه برخی از ما، به بهانه‌ی گذراندن یک روز تعطیل در کنار رودخانه‌ی کرج، حاضریم در آفرینش چنین صحنه‌های تأسف‌باری نقش داشته باشیم! و متوجه خطر این جزایر مرگبار بر روی دریاچه سد کرج نباشیم!!

و البته نمی‌دانم چرا مسئولین مدیریت آب سد کرج، تمهیدات جدی‌تری برای جلوگیری از این آلودگی و یا پاکسازی سریع‌تر آنها اعمال نمی‌کنند؟
شما چه فکر می‌کنید؟
مردم در بروز این رخداد مقصرتر هستند یا متولیان آب کشور و یا نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و آموزشی ما؟!

البته این را هم بگویم که طرح جلوگيري از آلودگي آب شرب تهران با 4 ميليارد تومان اعتبار از  سال 86 اجرا مي شود یا قرار است که اجرا شود و یا به امید خدا بالاخره می شود! نمی شود؟

23 فکر می‌کنند “و اینجا مخزن بزرگترین منبع تأمین آب شرب تهران است!

  1. سروی

    عکس ها خیلی تاسف برانگیز بود

    تقصیر “خود”مان خیلی بیشتر از نهادهای مسئول است .

    آقای درویش عزیز ،
    گمان نمی کنم این روزها کسی باشد که نداند آلوده کردن محیط زیست چه آثار زیانباری در زندگی انسانها دارد ،
    گمان نکنم این روزها کسی باشد که نداند شکستن شاخه ی یک درخت مانند شکستن بال فرشته هاست

    گمان نکنم این روزها کسی باشد که نداند که :
    “آب را گل نکنیم … ”

    این روزها … مردم ما برای فهمیدن عمق فاجعه ی محیط زیستی اطرافمان خیلی نیاز به حرکت های فرهنگی ندارند ،کافی است سرشان را بلند کنند و نگاهی به اطرافشان بیاندازند

    من ، “خود”مان را بیشتر از هر کسی مقصر می دانم

  2. محمد درویش نویسنده

    انگار اينجا زمين ما و كشور ما نيست! انگار برخي از ما هيچ تعلق خاطر و احساس مسئوليتي نسبت به طبيعت وطن احساس نمي كنيم! انگار اينها از بازخوردهاي مهار سفت است!

  3. عمو محسن

    درویش عزیز
    .
    وقتی از آن قاب ها و چهار چوب هائی که ذهن ها را دچار خود کرده برایت گفتم ،
    بمن ایراد ها گرفتی ،
    شاید یکی از مواد شیمیائی که در هر خانه ای یافت میشود ،
    طیفی از جرم گیر ها ، ضدعفونی کنند ها ، گند زداهاست ،
    که تا ثیر بی نهایت مخرب بر ” انسان ” دارد ،
    بخصوص با این حجمی که تصور میشود برای تمیزی بیشتنر باید غلیظ تر و بیشتر مصرف گردد ،
    ما در قاب و چهار چوب خانه ،
    همه چیز را تمیز و ضدعفونی میکنیم ،
    .
    .

    کاسه توالت ها هم بیشتر مواقع برق میزند ،
    .
    .
    اما از خانه که بدر می آئیم ،
    در هر ساعتی ممکن است کیسه زباله را در کوچه بگذاریم ، حتا در زیر آفتاب داغ ،مهم نیست ، هست ؟
    پس ماند خوراکی یا ……….. را به کنار درختی ( اگر همت کنیم ) و الا به جوی آب می اندازیم ، مهم نیست ، هست ؟
    همینکه بسته بندی زیبا و چشم نوازی از انواع خوراکی ها و نوشیدنی ها می بینیم ،
    تاریخ مصرفش را اصلن نگاه نمی کنیم ، مهم نیست هست ؟
    بمحض احساس اندک کسالت ،
    انواع دارو ها را بی باکانه مصرف می کنیم ، مهم نیست هست ؟
    اتومبیلمان کثیف میشود اگر پس ماند خوراکی های میل شده در اتومبیل را در آن نگهداریم ،
    پس به سادگی شیشه را پائین می آوریم و در هرکجا که میرانیم ،
    آن ها را تخلیه میکنیم ، مهم نیست ، هست ؟
    این ها از همان جائی آب میخورد که :
    مثلن شهرداری که مسئولیتی هم در نظافت شهر دارد ،
    فقط برای تمیزی و زیبائی شهری مانند تهران ،
    روزی تا سه بار زباله های شهر راجمع می کند ،
    و هزینه عجیب بالای آن را ار شهروندان بشکلی و بطریقی باز میگیرند ،
    بجای آنکه شرایطی را فراهم آورند که فقط یکبار زباله ها جمع آوری کند ، مهم نیست ، هست ؟
    .
    اگر میکروفونی در اختیارمان قرار گیرد ،
    ” انچنان سخنوری میکنیم که انگار آخر دانائی هستیم ،
    اصلن دانای کل هستیم ” منزه و کامل !!!!!!
    .
    میدانی ” درویش عزیز ”
    خود بینی و خود محوری های ما باید بشکلی فروریزد ،
    اگر چنین نشود ،
    تو خواهی دید :
    درختان با بی باکی بریده میشوند ،
    زباله ها در نهر های آب شنا میکنند ،
    گونه های جانوری شکار میشوند ،
    سد ها ساخته میشوند ،
    به انرژی های پاک ( سبز ) بی اعتنائی میشود ،
    و در پایان ،
    رسانه هایمان ،
    فضائی رویائی از انواع و اقسام پیشرفت ها به چشم هامان میکشانند .
    گاه انچنان گزافه ،
    که انگار جهان در انتظارانتقال دانش فنی پیشرفتهای ماست ،
    آن هم برای جبران عقب ماندگی های فرهنگی خودشان ؟؟

  4. محمد درویش نویسنده

    حرف دل همه طرفداران راستين طبيعت ايران را زده اي عمو جان. اگر بين حرف تا عمل فاصله ها را كوتاه و كوتاه تر كنيم؛ بي شك عمر طبيعت وطن بلند و بلندتر خواهد شد.
    افسوس كه بسياري هنوز بدون چتر براي دعاي باران به سوي دامنه ها رهسپار مي شوند …

  5. پورنگ پورحسینی

    شما به درستی به خطر آلودگی زیست محیطی ناشی از فعالیت مذکور تاکید نمودید، و البته این عزیزان با بر پا کردن کمپ خود در نقطه ای پر خطر در کنار رودخانه، هر آن در معرض خطر گیر افتادن در دام یک سیلاب ناشی از بارش بارانهای بهاری در بالادست رودخانه قرار دارند، خطری که تا کنون بسیاری از هم میهنانمان را به کام مرگ کشیده …

  6. پیام احتسابیان

    fgi ljhsthki itji ‘baji il ;i stvd fi وارنگه رود داشتم این تصاویر را در سد کرج دیدم و افسوس خوردم. چون تور طبیعت گردی به وارنگه رود را مدیریت می کردم از فرصت استفاده کردم و در باره آلودگی این سد و میزان لجن های زیر اب توضبحاتی مختصر به مسافرین ارائه دادم. و همین ها رو از ماشین در حال حرکت بهشان نشان دادم…
    چقدر خوب شما این تصاویر را در وبلاگ تان قرار دادید :)

    پاسخ:

    درود بر پيام عزيز.

  7. محمد کماسی

    دوست دارم همه بخوانیم دوباره این شعره را….
    نام شعر : آب را گل نکنيم …

    نام شاعر : شادروان سهراب سپهري

    آب را گل نکنيم
    در فرودست انگار کفتري مي خورد آب
    يا که در بيشه اي دور سيره اي پر مي شويد
    يا در آبادي کوزه اي پر مي گردد
    آب را گل نکنيم
    شايد اين آب روان مي رود پاي سپيداري تا فروشويد اندوه دلي
    دست درويشي شايد نان خشکيده فرو برده در آب
    زن زيبايي آمده لب رود
    آب را گل نکنيم
    روي زيبا دوبرابر شده است
    چه گوارا اين آب
    چه زلال اين رود
    مردم بالا دست چه صفايي دارند
    چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شيرافشان باد
    من نديدم دهشان
    بي گمان پاي چپرهاشان جا پاي خداست
    ماهتاب آنجا مي کند روشن پهناي کلام
    بي گمان در ده بالا دست چينه ها کوتاه است
    مردمش مي دانند که شقايق چه گلي است
    بي گمان آنجا آبي آبي است
    غنچه اي مي شکفد اهل ده باخبرند
    چه دهي بايد باشد
    کوچه باغش پر موسيقي باد
    مردمان سر رود آب را مي فهمند
    گل نکردنش ما نيز
    آب را گل نکنيم

    به آیندگان هم رحم کنیم به خاطر خدا

  8. عبداللطیف عبادی

    تاسف اصلی اینجاست که عموم آلوده کنندگان این منطقه خودشان اهل تهران هستند . قاعدتا” پیشرفته ترین مردم ایران هم باید باشند . ولی در عمل چنین چیزی را نمی بینیم . کافیست با همین دشمنان محیط زیست از نزدیک آشنا بشوید . آنوقت مشخص میشود که عموما” تحصیلکرده و دانشگاه رفته هم هستند . سه سال پیش دانشجویان رشتهء کشاورزی یا محیط زیست دانکشگاه جهرم ( تردید از من هست ) برای 48 ساعت در یکی از باغات آنجا منزل کرده بودند ( کمپینگ ) . صبح روز بعدش که ما جهت دیدن دوستی به باغ مجاور رفته بودیم ، کوهی از زباله و آشغال را بصورت رها شده در آن باغ دیدم . از نظر مردم ما دریا ، بیابان ، رودحانه ، جنگل و کوهستان جایی هست که می شود در آنها هر زباله ای را پرتاب کرد .
    بغل کوچهء ما یک پارک صد و چند ساله است بنام پلت فیلد پارک . به دلیل موقعیتی که دارد خیلی هم شلوغ است . اینهه جمعیت در آن می آید و پیک نیک می کنند و می روند اما شما یک تکه کاغذ هم بعد از آنها روی چمنها نمی بینید . سطل زباله هم هست اما مردم اینجا عادت دارند که زباله شان را با خودشان به منزل ببرند . از همه جالتر اینکه در سراسر این پارک بزرگ حتی یک تابلو یا یادداشت را نمی بینید که نوشته باشد زباله نریزید . من نمی دانم که این فرهنگ آلوده و آلوده کنندهء ضد محیط زیستی ما کی درست میشود؟

    پاسخ:

    راست مي گويي لطيف جان. در همين ايام نوروز با يكي از نمايندگان شورا در يكي از آبادبوم هاي مركزي كشور همسفر بودم و به چشم خود ديدم كه شيشه دلستر خود را از اتومبيل به بيرون پرتاب كرد! وقتي معترض وي شدم؛ گفت: مگه شيشه در طبيعت جذب نمي شود؟!
    واي بر ما …

  9. نفیسه بابازاده

    سلام آقای درویش
    فکر می کنم ما شجاعت زندگی کردن و شجاعت دونستن رو نداریم. می بینیم اما دم نمی زنیم! بهبودی در شرایط محیط زیست نمی بینیم چون آدم ها خودشون نمی خوان و تا وقتی همت و اراده نباشه یک سنگریزه رو هم نمیشه جا به جا کرد چه برسه به تغییر در جامعه. من روزنه ی امید رو فقط در این می بینم که دانایان در مقابل نادانی سکوت نکنند…باشد که آب حیات دانش در سنگ خارای من و ما هم نفوذ کناد!
    یه پیشنهاد هم دارم، شاید باید عبارت”دور/بیرون انداختن” رو باز تعریف کنیم… اینکه زباله ها رو هر قدر هم دور بندازیم به کس دیگری نزدیک خواهد بود.
    با سپاس

    پاسخ:

    درود بر نفيسه عزيز … به نكته ارزشمند و دقيقي اشاره كردي … كدام دور؟ هر دوري براي يك نفر ممكن است نزديك باشد!
    زنده باشي هموطن فرزانه و داروساز آينده.

  10. دانش

    آقای درویش عزیز…

    من تا به حال عکسی بزرگتر از عکس اول, از نظر سایز, در وبلاگ شما ندیده ام. فکر میکنم این موضوع, تأکید شما بر موضوع گزارشتان و یا در حقیقت, اخطار نسبت به عواقب آلوده کردن آب شرب بخشی از هموطنان میباشد که بسیار عالمانه, مد نظر قرار گرفته است تا با درشتنمایی آن عکس, “جزایر مرگبار” با وضوح بیشتری دیده شوند.

    آقای درویش, پرسیده اید که آیا “…مردم در بروز این رخداد مقصرتر هستند یا متولیان آب کشور و یا نهادهای تبلیغاتی و فرهنگی و آموزشی ما؟!” که به نظر من, هر سه گروه مقصر هستند ولی مقصر اصلی را کسانی فراتر از این سه گروه میدانم. همانهایی که اصل عدم پاسخگویی را در این کشور بنیان نهادند. همانهایی که پس از تأمین بودجه, نصف آنرا از طریقی دیگر به جیب خود برمیگردانند. همانهایی که مردم و حقوقشان را به هیچ می انگارند و از آگاهی آنها میترسند.

    آقای درویش, شما که خود در این مملکت و بخصوص در حوزه ی محیط زیست بسیار فعال هستید, هنوز نمیدانید سرنوشت آن چهار میلیارد تومان چه شد؟ کجا رفت و یا خواهد رفت؟, وای به حال مردمی که اصلا” نمیدانند چنین بودجه ای برای حفظ سلامتی آنها هزینه شده است. این جهار میلیارد تومان, تنها یک قلم از صد ها میلیاردی است که به اسم مردم ولی به جیب خیلی ها واریز شده است.

    آقای درویش, این عکسهای شما دست کمی از نشان دادن یک جنایت ندارد. جنایتی که قربانیانش به دلیل فقر و بدبختی, توانایی رفتن به کناره ی رودخانه ی کرج و حتی خرید بطریهای آب را ندارند. جنایتی که سالیانه صد ها قربانی از طریق امراض گوارشی و ناراحتی های روده ای میگیرد و خیلی ها نمیدانند منشاء آن کجاست؟. بیایید و این عکسها را در نشریات و سایت های دیگر نیز بازتاب دهید تا شاید حداقل, بخش اندکی از مردم با این جنایت! آشنا شوند و در آینده مرتکب چنین فجایعی نشوند. شاید این عکسها, همانند عکسهای آقای ندری از داشلی برون, یک تلنگری هر چند کوچک, به متولیان امر بزند و وظایفان را به آنها گوشزد کند.

  11. غزاله

    اين خبر خيلي بديه مهندس …
    واقعاً چقدرمتاسفم :(((( كي اين مملكت مملكت ميشه و كي برخي از آدمهاش هم …. سانسور كنم شايد بهتر باشه !

    به اميد ايراني سبزسبز سبز و پاك پاك پاك

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.