بهمن ایزدی را بسیاری شاید نشناسند؛ نه به آن دلیل که مرد کوچکی است، بل از آن رو که همواره دوست داشته است چراغ خاموش حرکت کند؛ هر چند این، او بوده که در سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، بسیار کوشید تا در آن هرج و مرج شگفتانگیز و هجوم یکباره برای تاراج طبیعت، از مواهب سرزمین مادریاش تا مرز جان پاسداری کند؛ سلوکی که همچنان حفظ کرده و به رغم رد پای شناسنامه در سیمای گرم و دوستداشتنیاش، همچنان همهی آنچه دارد را به پای طبیعتی ریخته که عاشقانه میپرستد.
و وقتی که صحبت از طبیعت میشود، کجا بهتر از کویر و بیابانهای رازآلود و اهورایی وطن در چالهی لوت مرکزی؛ جایی که قرار است به اتفاق او در همین دومین هفته از نوروز 1390 بپیماییمش …
تا آن زمان رفاقتنامهی کویریاش در آستانه نوروز 1391 پیش کش شما خوبان باد.
امید، روزگارتان در آغاز فرودین، قابل قیاس با سالهای رفته نباشد؛ همان گونه که به گرد ِ نوشخندهای سالهای نیامده هم نمیرسد.
رفاقت كوير
فقط کافی است یکبار با پای دل به سراغش بروی و بر شانههای تنهاییاش گم شوی، آنگاه خود را در زلال يگانگي عمیقی حس میکنی و با هر وداع دلت را در لوت جا میگذاری و اینجا شروع رفاقت با لوت است. با وجودی که در کلاف سر در گم زندگی ماشینی گره خوردهای، او تو را میخواند و به بزم هم آغوشیاش با آسمان دعوت میکند، دعوتی که تا به سرانجام برسد آرام و قرار را از تو میربايد. دگربار وصال رفیق میشود و خود را در میان اقیانوسی از بیابان، شن، کلوخ و کلوت و شورهزار میبینی …
باد تنوره کشان و بی امان میوزد، آنگاه به درستی درمییابی که باد غزل خوان بر سینهی کویر نقاشی میکشد و رنگ عاشقانهاش را به جان رهگذران دل خسته میپاشد. باز هم از میان جلگههایی که اطرافش را بالهای بی انتهای بیابان فرا گرفته، میگذری و در بی نهایت افق نگاهت، شاهد با شکوه ترین رفاقتهای روزگار می شوی، زمین و آسمان دستهای مهر آگین هم را گرفتهاند و تا چشم کار می کند پیش می روند، به نظر می رسد که این رفاقت و رفتن ، هرگز پایانی ندارد، آنگاه حس غریبی احاطهات میکند، حسی که دل انگیختگی رفتن و رفتن را در تو تشدید می کند . رفتن به جایی که نمیانی انتهایش کجاست. شاید پایانناپذیری بیابان از جمله مزیت های آنست که تصور تصویر رفتن و نرسیدن را هر لحظه به گونه ای نقش میزند و شاید بخاطر همین است که وقتی بيابان را ترک می کنی، دلت در لوت میماند و پاهای خسته و مشتاقت را تنها میگذارد.
بهمن ایزدی
چنان نوشته اند که دل را لهیب ِ لوت می زند !
مرا هم در رکابتان ببرید استاد !
چشم … کی از مسعود جان بهتر؟
خوش بگذره درویش عزیز
پیشاپیش نوروزتان را شادباش می گویم.
من هنوز کویر نرفته ام! خیلی کنجکاو هستم که این زیبایی هایی که شما در کویر می بینید آیا من هم با چشم غیر مسلح! می توانم ببینم!
بهترین زمان برای کویر چه زمانی است و آیا تور کویرگردی وجود دارد؟ چه سوال بی جایی! حتما هست دیگه!(می بینید که کماکان با خودم شطرنج بازی می کنم)
راستی چه خوب!امشب مستند “درجستجوی پلنگ ایرانی”
متشکرم از ایمیل اطلاع رسانی تان!
یه سری هم به خوزستان ما بزنید البته نه جنوبش که زیاد رفته اید بلکه شمالش که انگار زیاد نرفته اید! رفته اید؟
پیشاپیش نوروز 91 را به آقای درویش و همه خوانندگان وبلاگ مهاربیابان زایی تبریک می گویم و سالی پر از شادی و سلامتی را برای همگی و خانواده های محترم آرزو دارم.
این هم یک عیدی کوچک از طرف من:
http://www.flashfunpages.com/bees2.swf
وارد لینک بالا بشوید. اسمتان را به انگلیسی بنویسید. اوکی بزنید. سپس روی کندو کلیک کنید!
شاد باشید همیشه!
سلام مجدد
مستند پلنگ ایرانی در ساعت 7 و 15 امشب پخش نشد. چرا؟
درود بر شما مهندس جان
شما که ماشالا ماشالا هنوز می نویسید ما که فکر می کردیم راه افتادید به سمت دشت برم و پریشان .
به امید دیدار
چه عیدی زنبورانه ی عسل طعمی بود سیمین بانو :)
قابل شما را نداشت. امیدوارم سالی سرشار از طعم عسل داشته باشید مسعودخان.
من کلاَ در عیدی تخصص دارم. آقای درویش که می دونند شاید شما هم بدانید چرا!
:) نه نمی دونم ؛ حالا باید یه جلسه خصوصی با استاد داشته باشم بپرسم ازشون ؛
منتها ، تخصص شما را در عیدی دادن تایید می کنم !
در کنار سایر سین های دوست داشتنی ، سال سعادتمندی داشته باشید.
صبح در اخبار دیدم هوای خوزستان خیلی خرابه ؛ نگرانتون شدم ، سمت شما در چه حاله ؟
متشکرم آقامسعود، شما هم سال خوبی داشته باشید در کنار خانواده محترم.
اینجا هوا بد نیست افتضاحه!!! گرد و غبار و ریزگرد بسیار شدید!
امیدوارم تموم بشه این وضع! فعلاً غیر از دعا کردن کاری دیگر از دستمان برنمیاد!
الان کمی هوا بهتر شده!
سلام خدمت درویش عزیز عید را پیشاپیش به شما و خانواده محترمتان تبریک میگم ان شاءالله سال سبزی داشته باشید.
آنقدر کویر را زیبا وصف کردید که یک آن دلم هوایش را کرد و احساس کردم نپیموده عاشقش هستم. امیدوارم روزی از نزدیک لمسش کنم. درود بر همـۀ کویر دوستان ، آنان که از کویر فقط خشک و بایر بودنش را نمیبینند – جاوید باشید
درود برشما.عید برشما مبارک. با نزدیک شدن به روز جهانی آب گزارش انتقال آب از سرشاخه های دز به استان قم را که در نشریه استانی به چاپ رسانیدم در وبلاگ خود قرار دادم
البته یادآور شوم که مصاحبه تلفنی که با شما نیز داشتیم در گزارش آورده شده خوشحال می شم پس از خواندن نظرتون رو بفرمایید
با تشکر و احترام
روحانی
امیدوارم که به شما بسیار خوش بگذرد. من شب های کویر را خیلی دوست دارم و زمانی که سرم را بلند می کنم و انبوه ستارگان را در بالای سر خودم می بینم یک لحظه مغزم ریست می شود و به خودم می گویم که یا ابوالفضل چه خبر است آن بالاها! بعد پیش خودم محاسبه می کنم که احتمال اینکه یک ذره فوتون از یک ستاره ای در دوردست راه بیفتد و پس از میلیون ها سال پیمودن راه و گذشتن از میان اجرام مختلف فضایی به آن نقطه از کویر در کره زمین برسد و درست در همان لحظه ای که من سرم را بلند کرده ام مستقیم وارد چشم من بشود چند درصد است؟! احتمالا آن ذره های فوتون بسیار خاص و نور چشمی بوده اند که پایان راه دور و دراز آنها شبکیه چشم من بوده است و سپس توسط نرون های عصبی به مغز رفته اند تا احساسی از زیبایی در من بیافرینند.
شما هم سعی کنید که تا جایی که امکان دارد از شکار آن ذره های نور در دل شب های کویر غافل نشوید.
سال نو هم بر شما و همه دوستان گرامیتان فرخنده باد.
سال نو مبارک
با آرزوی بهترین ها
درود برشما. عیدتون مبارک. سالی سرشار از موفقیت براتون آرزومندم. موفق باشید. التماس دعا
قداست ایران،بلندى دماوند
اصالت نوروز ،قدرت آرش، شرافت کاوه
غیرت بابک،نجابت مازیار،زیبایى شیرین،عشق فرهاد
شکوه جمشید،عمر پرسپولیس ،منش کوروش ، پندارنیک ، گفتارنیک
کردارنیک را از اهوراى پاک برایتان دراین نوروز سفید آرزو میکنم
سال 1391مبارک
نوروز خوش!
درود و نوروزت پیروز!
خوش به حالت که با بهمن، این دوست عزیز و خوش سفرمان، هم سفر می شوی!
سال نو مبارک
آقای مهندس درویش عزیز
سلام وتبریک گرم وصمیمانه مرا در بهار91 بپذیرید.قلم شیوا وزیبای شما کویری را که تا به امروز در عمرم ندیده ام بگونه ای به تصویر کشید که خود را در آنجا یافتم و احساس کردم در شب کویر دارم ستاره ها را با دست می چینم.برایتان آرزوی تندرستی میکنم.خوشا به حال کسانی که در کنار شما همراه طبیعت میشوند.
امسال به خاطر زبون درازی ام نسبت به دزدیدن مقاله ای که روی گیاهان خلیج فارس کار میکردم توسط یکی از اساتید تازه استخدام دانشکده داروسازی من تبعید شدم و اینجا 5شنبه ها تعطیل نبود و من 5شنبه ها از صبح زود در کوهستان گزارشگر رادیو ورزش (رادیو کوهستان )بودم وبر میگشتم ادارعه که انچنان چشمی خوردم که نه در کوهستان بلکه در اتوبوس پایم اسیب دید که چند ماهی ست ارزوی انرا دارم اما استاد دبرو ز تخریب طبیعت به دست مردم ایران بود تا کی سازمان مثل ماست می ایستد نه اموزشی نه تبلیغی برای حراست از طبیعت نمی کنند؟؟ دیروز همیار محیط بانان ورجین بودم فقط 400 کیسه زباله بود که یک ربعه تمام شد به مردم دادیم تمام شد پرسیدم چرا کم گفتن همین قدر تهیه کردن لااقل 300000 نفر تو جاده رودبارقصران ریخته بودندفقط 400 کیسه زباله داشتیم!
چقدر تلخ … واقعا فقط 400 کیسه زباله؟!
.
درود بر همه دوستان همراه و ممنون از تبریک های نوروزی شان.
متاسفانه امکان این سفر مهیا نشد.
شاید وقتی دیگر …
آقای مهندس درویش عزیز,
گر چه با تأخیر, ولی از صمیم قلب سال جدید را به شما و همه ی دوستان عزیزم, خوانندگان وبلاگ مهار بیابان زایی, شادباش عرض میکنم و سالی پُربار همراه با سلامتی و موفقیت برای همگی تان آرزو دارم.
من از دو هفته قبل از عید تا امروز بعدازظهر, میزبان یک خانواده ی پنج نفری از بستگان بودم که از ایران برای دیدن ما و زیباییهای شهرمان ونکوور به اینجا آمده بودند. متأسفانه در این مدت بعلت خستگی ناشی از بازدید های هر روزه از نقاط دیدنی اینجا و شهرهای اطراف, برخلاف میل باطنی ام نتوانستم سری به وبلاگتان بزنم و از نوشته های ارزشمندتان بهره مند شوم, درنتیجه امیدوارم پوزش مرا بابت این غیبت و تأخیر بپذیرید.
بنده افتخار بودن در ركاب اين عزيز را در سفري به لوت داشته ام
مرد بسيار دوست داشتني اي هستند و عاشق كوير
خدانگهدارشان
کاش نام تان را هم می نوشتید ناشناس خان.
آقای درویش درود
آیا رفتن با ماشین به دل کویر تخریب نیست؟