در عین ناباوری، حتا ناباوری در بین بسیاری از اهالی طبیعت دوست، بعد از ظهر امروز – 22 اسفند 1390 – حمیدرضا میرزاده، سردبیر سبزپرس به همراه یکی دیگر از دوستان همراهش راهی بندرعباس میشوند تا آخرین اقدامات اداری مرسوم را برای آزادی باقر زارع انجام دهند.
و البته یکی از مهمترین دلایل این تأخیر در پرواز به سوی بندرعباس، ترافیک شدید هوایی و موجود نبودن بلیط هواپیما بوده است! وگرنه این سفر میتوانست 48 ساعت زودتر هم رخ دهد.
حرفم این است: در شرایطی که اغلب ایرانیان، شاید یکی از دشوارترین روزگارهای اقتصادی خود را به دلیل بحرانهای مالی درون و برون وطنی تحمل میکنند؛ اما در پی یک فراخوان محدود اینترنتی، شاهد این بودیم که بیش از 10 میلیون تومان پول برای آزادی یک همیار محیطبان اهل روستایی که شاید خیلی از ما، حتا نامش را هم نشنیده بودیم (لاوردین) جمع شد؛ و غرورآمیزتر آن که برای این آزادی، هموطنانی ساکن هزاران کیلومتر آن سوی وطن از مرزهای شمالی کانادا گرفته تا جنوب شرقی آسیا مشارکت کردند.
و این همان درسی است که هم فعالان و دوستداران طبیعت وطن باید فراگیرند و هم آنهایی که عادت کردهاند تا سلحشوران طبیعت و دوستداران محیط زیست وطن را جدی نگیرند و بی مهابای فرداها، ملاحظات محیط زیستی را در پای مصلحتهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و … ذبح کنند.
این که ما هنوز بینظیریم؛ هنوز غیرقابل پیشبینی هستیم و هنوز وقتی با هم هستیم، نمیهراسیم و از هیچ طبیعت ستیزی ترس به دل راه نمیدهیم.
میماند یک نکته!
این که در این ماجرا بودند افرادی هم که مطابق عادت دیرین، ساز مخالف کوک کرده و مانند شخصیت مشهور داستان گالیور، مدام و پی در پی یا نجواکنان و درگوشی زنهار میدادند: من میدونم … آنها موفق نمیشوند و از این جور بدبینی پراکنیهای معمول …
با این وجود، میخواستم از آنها هم تشکر کنم و بگویم که چقدر وجودشان مفید است!
زیرا به قول برنارد شاو: انسانهای خوشبین و بدبین هر دو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات را!
دوستتان دارم … بیشتر از دیروز …
من هم از آزادی باقر خوشحال هستم گرچه توفیق کمک به آزادی وی را نداشتم. من مطمئن بودم که در کمترین زمان ممکن این پول جمع می شود زیرا مردم ایران در کارهای جهادی سرآمد مردم دنیا هستند. در چنین مواردی فقط بچه پرروهایی مثل من که خودشان را دگراندیش می نامند جرات سوال کردن و یا کوک کردن ساز مخالف را دارند و روال این است که وقتی صحبت از کار خیر به میان می آید چشم ها را ببندیم و دست در جیب مبارک کنیم تا هم ضایع نشویم و هم در پیش خدا و خلق خدا سرافراز باشیم و شب هم سر راحت بر بالش بگذاریم و بخوابیم. حالا دیگر چه شده است و چرا چنین شده است به ما مربوط نیست چون مهم این است که تکلیفی بر گردن ما بوده است که آن را انجام داده ایم و ان شاءالله که هر چه خیر است همان می شود. به نظر من وضع موجود محیط زیست و دیگر موارد ما حاصل همین بذر کدخدامنشی است که ما تاکنون کاشته ایم و بعید است که این بذر در آینده نیز حاصل دیگری را برای ما و نوادگان ما بر آورد.
باز هم می گویم که آزاد شدن یک بی گناه از زندان برای من بسیار خوشحال کننده است ولی مسئولان محیط زیست بشکن نزنند که خوب خدا را شکر این هم با کمک همیاری مردم حل شد چون آنها حتی اگر ماشین سازمانی زیر پای خود را هم بفروشند وظیفه دارند که از همیار محیط بان که وظیفه خودش را انجام داده است حمایت کنند و نبودن بودجه با توجه به وجود ضیافت ها و سمیناهارهای غیر ضروری و بی حاصل که چندین برابر پول دیه افرادی مثل باقر است اصلا توجیه قابل قبولی نیست.
پاسخ:
بله آرش جان … این وظیفه مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست است که کمک کنند … اما گناه باقر زارع و اسعد تقی زاده ها چیست؟! مگر نمی بینی که اسعد چهار سال است در زندان مانده؟ اگر آنها کمک نکردند، ما هم باید دست روی دست بگذاریم؟ آنگاه بقیه محیط بان ها چه خواهند کرد؟ آیا انگیزه ای برای دفاع از طبیعت در وجودشان می ماند؟
RS232 محترم، تصور میکنم نکته ای رو که اشاره کرده اید متوجه میشم امانوعی تضاد در استدلال شما میبینم.
* تمام کسانیکه برای حل مشکلی کمک مالی میکنند ، صرفا برای انتخاب آسان ترین راه نیست و یا اونطوری که شما گفتین: خفه کردن سریع ندای وجدان!
*منصفانه است اگر که تنها احتمال بدین که شاید تعداد(زیادی)از این افراد “که چشم بسته و دست در جیب کردند” هم شاید به اندازه شما دغدغه اینکه چرا و چگونه میتوان جلوی اتفاقات مشابه رو گرفت دارندو در عین اینکه به تلاشهای خودشون دارن ادامه میدن ، به هزاران دلیل منجمله اینکه نبود این محیطبان ضررات جبران ناپذیر بیشتری داشت به منطقه میزد، تصمیم گرفتند که سریعتر قضیه رو حل و فصل کنند.
*با تمام کاستی ها و ندانم کاریهای سازمان محیط زیست، بسیار عیر منطقیست که از کارمندان اون سازمان و حتا رئیس کل سازمانی انتظار فروختن ماشین و یا خود فدا کردنهای چنینی داشته باشیم. نا توانی در انجام درست کار و سوء مدیریت تنها ووابسته به یک شخص و یک ارگان نبوده و معضلی به مراتب عمیقتر هست. به نظر من اونچه که شما کدخدا منشی نامیده این انتظار رو بوجود میاره.
*در نهایت سوالی که برای من بوجود آمده اینه که چرا موفق ترین نکته این اتفاق رو توجه نکنیم و سعی در تقویت اون و در عین حال مشغول تصحیح موارد نه چندان دلچسب دور و برش، مانند همانهایی که شما هم اشاره کرده اید نشیم؟ مثل تعریف یک مدل همکاری موفق؟ امروزه در تمام دنیا به اهمیت نقش تک تک افراد جامعه در موفقیت اون جامعه توجه دارند. تمرین این مسئولیت پذیریی و تشریک مساعی آنچیزیست که می تونه متضمن توسعه پایدار ما باشه.
ممنون
پاسخ:
درود بر پوپک سلیمی عزیز که خردمندانه آرش را به گوشه رینگ فرستاد! درست می گویم آرش جان؟
درود بر محمد درویش عزیز
نخست شرمنده از اینکه یکی دو هفته ای است که به خاطر فوت خواهر عزیزم نتوانستم با شما در ارتباط باشم و به وب شما سرنزده بودم
دوم آنکه از خواندن خبر مربوط به این محیط بان و احساس همدلی و مشارکت هم میهنان مان بسیار شاد شده و به همه ی سبز دوستان افتخار می کنم . ما نیز در صورت نیاز می توانیم در این شادی سهیم باشیم .
انشاله شاد باشید و پر توان
پاسخ:
خیلی خیلی تسلیت می گویم جناب پولادی عزیز … امید که در ربوبب ترین جایگاه، هواهر عزیزتان مأوا گرفته و به آرامش رسد.
به امید دیدار در بیست و نهمین روز از اسفند 1390.
و این نشان میدهد که عشق به طبیعت و حافظان طبیعت هنوز در قلب تک تک ما جریان دارد و آنجا که ندایی رسا و دلسوزانه فراخوانمان کند این عشق خواهد جوشید و از خانه و نگهبان خانه اش دفاع خواهد کرد- ما همیشه در صحنه خواهیم بود ، تا پای جان برای حفظ طبیعت و حافظان آن
پاسخ:
بله … ما همه با هم هستیم … هستیم … هستیم.
دم تمام کسانی که همه جور کمکی کردند از کمک مالی تا احساس هم دردی گرم!دم شما و بچه های سبز پرس هم بیشتر گرم.امیدوارم سال نیکی داشته باشین جناب درویش. همچنین سالی که کمی از رنجهای محیط زیست ایران و زمین و آسمان وطن کم بشه.حداقل کم نمی شه به دردهاش اضافه نشه!ما داریم می ریم زیارت سرزمین خوزستان با دوچرخه.جای همه دوستان رو خالی می کنیم!
پاسخ:
خوش بگذره مینا خانم. حتما به هورالعظیم و شادگان و نخلستان های اروند کنار هم سری بزن و برایمان بگو در چه روزگاری هستند.
چهارشنبه سوری مبارک!!!
بریم آتیش بازی. هورا!!!
پاسخ:
امیدوارم فقط آتش بازی کنید و آتیش نسوزونید!
پوپک عزیز:
نخست از جواب زیبا و منطقی شما بسیار تشکر می کنم.
من هم یقین دارم که طرفداران محیط زیست از فرهیخته ترین قشر جامعه ایران هستند و برای تک تک آنها ارزش ویژه ای قائل هستم زیرا باور دارم انسانی سبز می اندیشد که به نقطه ای از کمال روحی و فکری رسیده باشد. آقای درویش هم برای من یک قهرمان ملی است و در حال حاضر کسی را نمی شناسم که بیشتر از او و دیگر همکارانش به فکر آبادانی کشور ایران باشد.
ولی من ذاتا منتقد هستم! و طرف انتقاد من بیش از هر کسی بالاترین مقام مسئول سازمان محیط زیست ایران است. ایشان موظف است تا از تمام امکاناتی که در اختیارش قرار گرفته است برای حمایت از تمام کسانی که در جهت حفط محیط زیست ایران می کوشند حمایت کند. ریاست فقط این نیست که وقتی آدم راه می رود همیشه پنج نفر مثل بچه اردک به دنبال او راه بروند. من اعتقاد دارم که این وظیفه رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست بود که باقر زارع را از زندان آزاد کند و برایم خیلی زور دارد که ایشان برای مخارج مبلمان و دکور دفتر کارشان میلیون ها تومان خرج کند و بعد آقای درویش و دیگر عزیزانی که خودشان با مشکلات زیاد مالی دست و پنجه نرم می کنند و هیچ دسترسی هم بودجه های دولتی ندارند جور وظیفه رسمی و قانونی او و سازمان مربوطه را بکشند.
پاسخ:
این یک قهرمان ملی است که از آرش در سانفرانسیسکو قدردانی می کند!
اول: عرض تسلیت دارم به جناب محمودرضا پولادی عزیز و آرزوی سلامت و سعادت برای ایشان و خانواده گرامی شان
دوم: این پیروزی اخلاقی را به جمع کوچک طبیعت باوران و مدافعان محیط زیست کشور تبریک می گویم و از رفیق آسمانی توفیق پاسداری مجدد از طبیعت را برای باقر زارع عزیز خواهانم
سوم: مخلص محمد درویش و حمیدرضا میرزاده عزیز هم هستم.
پاسخ:
درود بر دیده بان شریف طبیعت بختیاری. یک درس دیگر این ماجرا، احساس امیدی است که در محیط بانان و جنگلبانان ایران زمین بوجود می آید؛ این که بدانند که تنها نیستند.
استاد دوستتون دارم !
جور شدن ده میلیون خیلی چسبیده انگار از اون روز تو دلم چهارشنبه سوری است !
پس هوای دلت را داشته باش مسعود جان! چون ممکنه یه هو گُر بگیری ها و ما خدای ناکرده بی مسعود بشیم! نشیم؟
درود بر درویش دلاور
خیلی خوشحال شدم از شنیدن این خبر
این کارها خیلی به آدم امید میده
سلام پیشاپیش عید را به دوستان تبریک میگم.واز آزادی باقر خیلی خیلی خوشحالم
در ضمن با مطلبی تازه بروزم