یادداشت پیش رو، حاصل تلاش یکی از کارشناسان باتجربه کشور در معاونت دریایی سازمان حفاظت محیط زیست است که به شیوهای علمی به نقد رویهای غیرعلمی و خطرناک برای پرورش گونههای آبزی در ایران پرداخته است. ضمن سپاس از آرش نیکوئیان عزیز که نوشتار ارزشمندشان را در اختیار نگارنده قرار دادهاند، با هم آن را میخوانیم:
انتقال و پرورش گونههاي بومي در منابع آبي غير زادگاهي- اقدامي در راستای حفاظت يا …؟
ترجمه و تدوين: آرش نيكوئيان
(كارشناس بيولوژي دريایي معاونت محيط زيست دريايي – سازمان حفاظت محيط زيست)
انتقال گونههاي آبزيان جهت پرورش در مناطق جديد يكي از راهكارهايي است كه سازمان شيلات ايران در جهت افزايش ميزان توليدات آبزي پروري، افزايش سرانه مصرف پروتئين هاي دريايي، افزايش اشتغال و كاهش بيكاري بويژه در ميان جوانان تحصيل كرده، كاهش فشار بر ذخاير آبزيان دريايي، افزايش تنوع توليدات آبزي پروري و … همواره مدنظر قرار داده است. انتقال ماهيان خاوياري از حوزه درياي خزر به استان¬هاي تهران، يزد، خوزستان و … جهت تكثير و پرورش نمونه ي كوچكي از يك چنين انتقالات درون سرزميني است. هدف متن پيش رو مشخص نمودن فايده – زيان اين عمليات با توجه به پژوهش¬هاي ناچيز كشور در رديابي اثرات زيست محيطي چنين اقداماتي است. مطلب را با مثالي عيني كه در ايالات متحده آمريكا اتفاق افتاد؛ آغاز مي كنيم.
در اوایل قرن نوزدهم میلادی تلاشهای فراوانی صورت پذیرفت تا ماهی آزاد اقیانوس اطلس (Salmo salar) که بومی بخشهایی از اروپا و سواحل شرقی شمال آمریکاست به سواحل غربی ایالات متحده معرفی گردد. تخمها یا ماهیان جوان در منطقه جدید رهاسازی شدند تا جوامعی که خود قادر به تجدید حیات باشد؛ بوجود آید. اما تمام این تلاش¬ها بشکست انجامید. چراكه گونه ي معرفي شده نتوانست خود را با شرايط جديد وفق دهد. در اواخر دهه¬ی 1980 میلادی بالاخره مزارع ماهی آزاد در بریتیش کلمبیایِ ایالت واشنگتن پاگرفت، جاییکه ماهی آزاد اقیانوس اطلس معرفی شده از شرق کانادا با موفقیت در پن¬های مستقر در آب شور تکثیر شد. مولدين ماهيان آزاد اقيانوس اطلس از محل پرورش خود بار زده و به سواحل غربي همين كشور منتقل و در قفسهاي دريايي جانمايي شده در آب¬هاي ساحلي اقيانوس آرام رهاسازي شدند. بعدها دهها هزار عدد از این آزاد ماهیان در اقیانوس آرام شمالی (سواحل شمال¬غرب آمریکا و کانادا) یافت شدند که نتیجه فرار مولدين یا رهاسازی ماهیان کوچک به محيط جديد بود. تجربه اوایل قرن 19 در خیلیها این باور را بوجود آورد که رهاسازی های صورت پذیرفته نه تنها مشکلی ایجاد نخواهد کرد بلکه باعث ایجاد شغل و افزایش درآمد بومیان منطقه نیز خواهد شد. اما مطالعات نشان دادند که ماهی آزاد می¬تواند با انتقال بیماری، تخمریزی موفقیت آمیز در طبیعت، ایجاد نسلهای دورگه و رقابت با آزاد ماهیان اقیانوس آرام معضلاتی برای محیط جدید ایجاد نماید. دلیل موفقیت ماهیان آزاد معرفی شده از کانادا در تثبیت خود در محیط جدید شاید این بوده است که ماهیان فراری از مزارع پرورشی بالغ بودند یا اینکه در مزارع پرورشی فرصت کافی را برای سازگاری با شرایط محیطی محل داشته اند. در سال 1998 بریتیش کلمبیا رسماً اعلام نمود که گونه¬های انتقال يافته توانستند در حیات وحش تخمریزی نمایند. ماهی جوان اقیانوس اطلس بسیار تهاجمی است و قادر است بچه ماهیان انگشت قد آزاد ماهی صورتی و آزاد ماهی چام (Chum) را شکار کند. در سال 2000، 7833 عدد گونه بالغ در بریتیش کلمبیا توسط صیادان تجاری، ورزشی یا تحقیقاتی صید شد. در حال حاضر در نتيجه ي انتقال درون سرزميني يك گونه ي بومي، سرویس ملی ماهیگیری دریایی آمریکا گونه¬هایی از آزاد ماهیان بومی اقيانوس آرام را در فهرست گونه¬های در معرض خطر قرار داده¬است. سازمان شیلات و ماهیگیری ورزشی آلاسکا امروزه از ماهی آزاد اقیانوس اطلس بعنوان تهدیدی جدی برای ماهیان آزاد اقیانوس آرام یاد می¬کند. در حال حاضر پرورش این ماهی فقط در ایالت¬های داخلی و در استخر صورت می¬پذیرد و اجازه پرورش در قفس (دريا) به متقاضیان داده نمی¬شود. (منبع 2)
در كشورمان ماهي كپور معمولي (Cyprinus carpio) يكي از گونه¬هاي بومي درياي خزر است. از نظر ويژگي-هاي زيستي سه نوع كپور معمولي در حوزه جنوبي درياي خزر وجود دارد. فرم دريايي كه براي توليد مثل به رودخانه¬ها مهاجرت مي¬كند. فرم ساكن آب شيرين كه در تالاب¬ انزلي و برخي از تالاب¬هاي استان مازندران وجود داشته و فرم پرورشي كه در سراسر حوزه جنوبي درياي خزر زيست مي¬كند. كپورهاي شمال و جنوب درياي خزر از نظر مورفولوژيكي و مريستيكي تفاوت دارند كه ناشي از تفاوت اكولوژيكي است نه تاكسونوميكي. اما كپورهاي پرورشي از نظر ژنوتيپ متفاوت از كپور معمولي وحشي درياي خزر است. (منبع 1)
چندين جمعيت فرم دريايي در درياي خزر شناسايي شده است كه بيشترين فراواني آن در جنوب شرقي درياي خزر (خليج گرگان و تالاب گميشان) است. انتقال مولدين جمعيت خليج گرگان و تالاب گميشان به گيلان (دهانه سفيد رود) و بخش¬هايي از استان مازندران يا رهاسازي لاروهاي حاصل از اين مولدين در ديگر منابع آبي و بدون توجه به محل صيد مولدين، باعث آميزش¬هاي بين جمعيتي و از دست رفتن وجه مشخصه و تمايز ژنتيكي هر كدام از جمعيتها و در عوض باعث ايجاد جريان ژني در بين نمونه¬هاي مناطق مختلف و افزايش سطح تنوع آللي و ژني اين گونه در حوزه جنوبي درياي خزر شده است. به عبارت ديگر در جمعيتهاي كپور ماهيان معمولي درياي خزر انحراف از تعادل هاردي – واينبرگ زياد ديده ميشود. درحاليكه در حالت طبيعي مقادير اندك مهاجرت نه تنها مشكلي ايجاد نمي كند بلكه ميزان تنوع ژنتيكي بين جوامع را در حد متعادلي حفظ مي¬كند. علت مهم ديگر در بهم خوردن تعادل هاردي – واينبرگ، تصادفي نبودن آميزش هاست. در واقع سازمان شيلات با انتخاب بهترين مولدها و آميزش¬هاي چندين دوره اي آنها، هرچند در جهت حفاظت از ذخاير گام برمي دارد اما باعث افزايش آميزشهاي خويشاوندي و در نتيجه كاهش تفاوت ژنتيكي و از دست رفتن واريانس ژنتيكي جمعيت¬هاي موجود و در نتيجه كاهش شايستگي بقاي آنها در طبيعت مي شود. تداخل ژنتيكي گونه هاي پرورشي با وحشي، ضمن ايجاد جمعيت¬هاي جديد، كه مي¬تواند نسبت به بيماري¬ها و ساير چالش¬هاي طبيعت حساس¬تر باشند؛ باعث بهم خوردن تعادل هاردي – واينبرگ در ذخاير كپور معمولي درياي خزر شده است. (منبع 1)
این مثال و مثالهای بسیار دیگر نشان می¬دهد که چرا یک چنین معرفی های عمدی تهدیدآمیز ضرورتاً باید با لحاظ توجهات کافی صورت پذیرد. باید این موضوع را بخاطر سپرد که عبارات «غیربومی» و «بومی» به مرزهای اکولوژیک اشاره دارند نه کشور، استان يا دیگر مرزهای سیاسی یا حتي حوضه آبخيز. بايد در نظر داشت كه یک گونه می¬تواند در یک بخش از یک کشور واحد، بومی باشد و در بخش دیگر همان کشور غیربومی یا حتی مهاجم.
در اين ارتباط ضرورت دارد سازمان حفاظت محيط زيست نيز به نوبه¬ي خود شرايط لازم را در افزايش تكثير طبيعي گونه هاي آبزي در زيستگاه واقعي خود فراهم آورد از جمله كاهش آلودگيهاي زيست محيطي، احياي زيستگاه¬هاي تخم ريزي طبيعي، نظارت دقيقتر بر ميزان صيد و كاهش فشار صيادي و البته جلوگيري از انتقال بي-محاباي گونه¬هاي بومي در ميان حوضه هاي آبي كشور بدون رعايت ملاحظات زيست محيطي (بعنوان مثال بدون ارايه گزارش ارزيابي ريسك يا …) را در دستور كار خود قرار دهد. سازمان شيلات ايران نيز بايد با استفاده از تعداد مولد زياد كه تصادفي بودن آميزش¬ها را ميسر نمايد، نزديك كردن نسبت جنسي، تكثير كليه مولدين بالغ فارغ از اندازه و سن آن¬ها، رهاسازي لاروها در رودخانه¬هاي نزديك به محل صيد مولدين¬شان و عدم انتقال گونه¬هاي بومي به ديگر نقاط كشور بدون ارزيابي خطرات احتمالي و تلاش بيشتر در جهت نظارت بر صيد و رعايت اصول ماهيگيري پايدار با مدنظر قرار دادن راهنماهاي فائو، سازمان حفاظت محيط زيست را در حفاظت و حمايت از گونه¬هاي بومي ارزشمند ياري نمايد.
منابع:
1- بررسي تنوع ژنتيكي ماهي كپور وحشي (Cyprinus carpio) در حوزه جنوبي درياي خزر با استفاده از نشانگر ريز ماهواره (ميكروساتلايت) – معاونت محيط زيست دريايي (اداره كل استان گلستان)؛ 1389-1388
2- Marine Menace Alien invasive species in the marine environment – IUCN
درود بيكران نثار آرش هايي كه همچنان تير آگاهي رها مي كنند تا اين سرزمين بماند
سپاس درويش گرامي را كه هست تا آگاهي بماند
اگر توان هر سرزمين شناخته شود
و اگر پتانسيل هاي قابل ايجاد هر سرزمين يافت شود
به يقين سرزميني پايدار در توسعه خواهيم داشت
سرزميني پاك براي فرزندان ايران زمين
درود بر کالیراد عزیز …
مقایسه هزینه تحریمها با هزینه تخریب محیط زیست
http://shahrkhabar.ir/News/Item/33791/1/33791.html
با درود به جناب درویش عزیز وبا تشکر از دوست بزرگوار جناب نکوئیان
جای بسی تقدیر که موضوع تکثیر،پرورش و رهاسازی گونه های دریایی که یکی از مهمترین اقدامات ترمیمی با بیش از چند دهه پیشینه فعالیت مورد ارزیابی قرار می گیرد . موضوع از این حیث اهمیت دارد که این فعالیت از نگاه کارشناسان دلسوز خارج از سازمان شیلات مورد نقد وبررسی قرار میگیرد،چراکه این نگاه بدور از نگاه صنفی ومبتنی بر دیدگاه های علمی است . بازسازی ذخائر آبزیان اقتصادی دریایی از دهه 60 در ایران با بررسی کارشناسان وقت شیلات و اتحاد جماهیر شوروی در دریای خزر برای گونه های خاویاری ، سفید و آزاد دریای خزر در استانهای شمالی کشور شروع شد. وبعدها تعداد این مراکز افزایش یافت . ضرورت ایجاد وتوسعه این مراکز در زمان خود وهم اکنون بر کسی پوشیده نیست. در این مقاله نیز انتقادی بر این موضوع بیان نشده است . به معایب تکثیر مصنوعی وانتقال بچه ماهیان انگشت قد به زیستگاههای غیر بومی و عوارض آن اشاره شده است . اکنون مشخص است 90 درصد ماهیان سفید که بر سفره غذائی کشور عرضه می شود نتیجه این فعالیت گسترده است . به عبارت دیگر بر اساس گزارش های کارشناسی و غیر رسمی،بدلیل از دست رفتن و تخریب زیستگاه های آبزیان دریای خزر( spawning Ground & Nursery Ground وFeeding area) که 90 درصد درصد آن را گونه مهاجر آنادرموس )تشکیل می دهد،تکثیر طبیعی این گونه ها به کمتر از 10 درصدرسیده است. با بروز این پدیده که اثرات عوامل انسانی (Anthropogenic)در زیستگاههای آبزیان دریای خزردر حال گسترش است چه اقدامی مناسب تر ازاین می توانست جایگزین شود . همانگونه که میدانیم اینگونه پروژه ها تحت عنوان shadow projects یا پروژه های سایه اثرات تخریبی بر محیط زیست آبزیان را کاهش میدهدو برای تکمیل آن نیاز به حذف عوامل تخریب که بصورت خلاصه شاید بتوان آنها را در 14 مورد دسته بندی کرد . اهم این تهدیدات توسعه لجام گسیخته مناطق شهری ، تخریب رودخانه ها ، تخلیه فاضلابها شهری ،روستائی -تخلیه پسابهای کشاورزی و صنعتی ، مصرف بیش از حد آب رودخانه ها و عدم رعایت دبی پایه رودخانه ها ، موانع فیزیکی ، آلودگی های و ….و از همه مهم تر نبود توافقات منطقه ای در خصوص بهره برداری پایدار از ذخائر زنده دریای خزر از مهمترین چالش های فراروی منطقه است . دوست عزیز وبزرگوارمان جناب نکوئیان خوب میدانند بدون داشتن یک طرح جامع در دریای خزر وبدون خذف این تهدیدات اگر این اقدام (بازسازی ذخائر دریای خزر ) نیز متوقف شود شاید در آینده نه چندان دور همین میزان برداشت از منابع زنده دریای خزر غیر ممکن شود .در هر صورت با این اقدامات، باز هم ذخائر ماهیان استروژن در این چند سال چندان کاهش یافته است که کشورها این حوزه مجبور به تعطیلی صید اقتصادی آن شده اند .
شاید ذکر این موضوع لازم باشد که گونه غیر بومی کفال در دریای خزر محصول یک تفکر مطالعه شده اتحاد جماهیر شوروی مصداق عینی ازموفقیت وکارآئی پیوند گونه هاوافزایش توان اقتصادی کشورهای جهان باشد.
بعنوان یک کارشناس شیلاتی خوشحالم که به اطلاع عزیزان برسانم که برای اولین بار در سطح کشور و با کمی تردید در جهان اولین بار باروش انتقال ماهیان مولد ماهی سفید در سرشاخه رودخانه شیرود (تیروم )در استان مازندران و پایش دو ماهه آن ومشاهده تخم ریزی و لارو آن در این زیستگاه موفق شدیم این گونه را به روش طبیعی تکثیر نمائیم .از دیگر اقدامات انجام شده در این رابطه پیشنهاد ساخت وتوسعه هچری های رودخانه ای با مشارکت بهره برداران (صیادان)که تحت عنوان back yard hatchery برای هر رودخانه وبا ظرفیت اکولوژیک همان رودخانه توسط سازمان شیلات ایران در دست بررسی است. با تشکر شیخ حسنی
با سلام و عرض ادب خدمت دوست گرامی جناب آقای مهندس نکوییان و جناب آقای مهندس درویش
ضمن احترام نسبت به نظر دوست گرامی و فرهیخته جناب آقای مهندس نکوییان که در موارد بسیاری از همکاری و لطف ایشان بهره مند شده ام مواردی را به عنوان دغدغه ذهنی خود خدمتتان عرض می نمایم :
در حال حاضر وضعیت حفاظتی ماهیان خاویاری در حیطه جهانی بسیار خطیر و نه تنها گزارش های IUCN نشان دهنده وضعیت بحرانی این ماهیان ارزشمند می باشد که آمار صید این ماهیان طی سال های اخیر بیانگر همین موضوع است .گزارشات انستیتو بین المللی ماهیان خاویاری حاوی پیش بینی نزدیک بودن زمان خداحافظی دریای خزر با این ماهیان است .چند سالی است که این ماهی حداقل با هدف تجاری صید نمی شود و اولویت نخست شرکت مادر تخصصی تحویل این ماهیان به مراکز بازسازی ذخایر با هدف تکثیر و رها سازی این ماهیان است . در این بین توسعه پرورش ماهیان خاویاری در اقصی نقاط کشور با هدف کاهش فشار بر ذخایر طبیعی با لحاظ اهداف زیست محیطی و مشخصه های و مزایای زیر بوده است :
آب خروجی اکثر قریب به اتفاق این مزارع صرف آبیاری اراضی کشاورزی و یا باغات می گردد .
پراکندگی و فاصله مزارع از یکدیگر احتمال بروز بیماری را کاهش می دهد .
امروزه هر یک از این مزارع به عنوان ذخیره گاه ژنتیکی ماهیان خاویاری تلقی می شوند چرا که در یک آمار مقایسه ای تقریبی چیزی حدود 1.5 برابر نمونه های زنده ماهیان خاویاری در دریای خزر در 35 مزرعه پرورش ماهیان خاویاری در کشور نگهداری می شوند .که خود تضمینی است برای نگهداری و افزایش دامنه واریانس ژنتیکی این ماهیان .
نمی دانم نظر متخصصین در خصوص نگهداری ببر سیبری در پارک ارم به منظور احیای ببر مازندران ( صرف نظر از این موضوع )و یا نتایج تلاش های چند دهه ای در راستای حفاظت گوزن زرد ایرانی در دشت ناز ساری چگونه است ولی به عنوان یک فرد غیر متخصص در علوم زیست محیطی تصور می کنم در زمان خودش تصمیم نگهداری گوزن زرد در محیط امن ساری تصمیم درستی بوده است که مزایای آن بیش از معایب آن تلقی می شود ( حداقل از نظر این حقیر )درست است که اگر اشتباه نکنم امروز بعد از چند دهه مشکل بیماری گریبانگیر این موجودات ارزشمند شده است ولی شایداگر این کار صورت نمی پذیرفت امروز گوزن زردی نبود که مشکل بیماری داشته باشد . در خصوص ماهیان خاویاری نیز می توان از منظری دیگر تصور نمود که هر مزرعه ماهیان خاویاری یک مرکز نگهداری ژنتیک این ماهیان است ولی با هزینه کرد بخش خصوصی . آبزی پروری کشور در سطحی گسترده متکی بر ماهیان غیر بومی بوده است که شاید امروزه دیگر بومی تلقی می شوند در شرایطی که سرتاسر کشور( حتی ابعاد جهانی ) شاهد پرورش ماهیان غیر بومی هستیم سختگیری در خصوص توسعه یک گونه بومی که اتفاقا در معرض انقراض هم هست و مرزبندی اکولوژیک برای توسعه آن به نظر این حقیر کمکی به حفط این ماهیان ارزشمند نمی کند .برعکس تصور می کنم سازمان محیط زیست هم می بایست به کمک این تلاش بیاید و از آن حمایت نماید.
در خصوص بازسازی ذخایر آبزیان ضمن اهمیت توجه به موضوع مبنی بر رها سازی نوزادان در رودخانه مادری و ایده آل بودن آن متاسفانه به لحاظ عملیاتی سخت ولی تا جایی که بنده میدانم تا جای ممکن انجام می شود ضمن آنکه مولدین نیز بهگزینی نمی شوند.در پایان علی رغم اطلاعات محدود خودم به یک نکته اعتقاد راسخ دارم و آن این است که در حال حاضر تنها اقدام عملیاتی مفید نسبی انجام شده در راستای حفاظت از آبزیان دریای خزر کاری است که در حیطه بازسازی ذخایر در حال انجام است قطعا ایده آل نیست ولی بهترین است پس این فعالیت نیاز به حمایت دارد ( البته همراه با انتقاد و جهت گیری در راستای اصلاح و بهبود ) چراکه دیر نخواهد بود که در سایه بی توجهی ها همین کار نیز با تیغ کمبودهای اعتباری و واگذاری های مراکز وووو تعطیل خواهد شد .
ذکر این نکته نیز حائز توجه است که در بسیاری از موارد عملیات تکثیر و رها سازی خارج از حیطه وظایف سازمان شیلات می باشد و بیشتر از آنکه شیلاتی باشد جنبه زیست محیطی دارد بسیاری از گونه های مورد تکثیر و رها سازی اصلا در سبد سید نیستند و رها سازی آنها صرفا اهداف حفاظتی را دنبال می نماید ( ماهی آزاد – خاویاری – سیم – لای ماهی و…)
فکر می کنم خیلی پر حرفی کردم طوری که بعید می دانم کسی تا آخر متن را بخواند ولی همه اینها دغدغه های ذهنی خودم بود و چیزی از ارادت نسبت به دوست خوبم جناب آقای مهندس نکوییان که انصافا همیشه شاهد بودم مسائل زیست محیطی را با عشق و علاقه و مسئولیت پذیری دنبال می کنند و بار ها و بارها از ایشان کمک گرفته ام کم نمی کند .
با سلام قبل از هرچیز بر خود لازم می دانم از مقاله وبیش از ان احساس مسئولیت جناب اقای مهندس نکوئیان که به حق دغدغه خاطر تخریب روز افزون زیست بوم مان را که مترادف با خانه اصلی همه ما است را دارند تقدیر و تشکر کنم. اما لازم میدانم خدمت شما استاد گرامی عرض نمایم ،مجموعه فعالیت های انجام شده در مبحث باز سازی ذخائر و پرورش ماهیان خاویاری نیز توسط گروهی از همین عزیزان که در کنار شما، توسط اساتید مشترک اموزش دیده اند و با همان احساس مسئولیت مشترک بررسی ، مطالعه و اجرا می شود.به نظر می رسد با اجرای جلسات مشترک و هم اندیشی و ارائه دلائل منطقی بتوان از این ناملایمات خاطر بطور جدی پیشگیری نمود بدون انکه خاطر هموطنان عزیزی که در متن و جزئیات فعالیت های در حال اجرا قرار ندارند، مشوش کرد.به هر حال کشوری که در مثال اورده اید با مطالعه و بادر دست داشتن بسیاری از ابزارها و توانمندی هایی که ممکن است تاپایان عمر کاری ما ویا فرا تر از ان در اختیار ما قرار نگیرد در راستای بهبود وضعیت و شرایط زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی مجموعه اقداماتی را انجام داده اند که در حال حاضر بسیاری از دیگر کشور ها نیز از دستاورد های ان استفاده می نمایند. به هر حال مشابه همین انتقال گونه ای در بین زیستگاههای با پراکنش جغرافیایی متفاوت در دنیا اتفاق افتاده و اثرات ارزنده ای نیز به دنبال داشته است. پس ارائه یک مثال از یک اقدام نه چندان موفق ممکن است در تصمیمات رده های اجرایی تاثیر گذارده و منجر به این ذهنیت شود که کما فی السابق ایجاد سکون و یکجا نشینی منجر به کمترین خسارت شود که با این تفکرو اگر مجموعه اقدامات کنونی صورت نمی گرفت مطمئنا اقای مهندس درویش در کتابها از گونه خاویاری برای نوه های گرامیشان ذکر خاطره می کردند. از همین جا به اقای مهندس درویش که ازایشان موهای لخت و صاف و چهره معصومانه ایشان و صد البته صدای بسیار زیبای ایشان که شاید خیلی ها خبر ندارند در خاطر دارم و از سال 69 تاکنون ایشان را زیارت نکرده ام، سلام و درود فراوان می فرستم.
ارادتمند غلامرضا ارین نژاد