مقارن ساعت 14 دیروز، پیکر پلنگ مجروح تنکابنی را به محوطهی پارک پردیسان منتقل کردند. همه ناراحت بودند، از احمدعلی کیخا – معاون محیط طبیعی – تا هومن جوکار – مجری پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی – و معماریان، دامپزشک پارک که برای نجات این پلنگ بسیار تلاش کرد، اما ظاهراً بخت با این پلنگ بزرگجثهی نر یار نبود. چرا که علاوه بر چند گلولهی سربی که در بدن داشت و یکی از آنها منجر به ضایعی نخاعی و برگشتناپذیر شده بود، سرپنجهی دست راستش هم در اثر گیر کردن در یک تلهی سیمی قطع شده بود؛ رخدادی که به گفتهی هومن جوکار سبب شده بود تا حیوان توانایی شکار خود را از دست داده و به ناچار برای تأمین غذا خود را به اطراف طویلههای روستایی برساند. عاملی که در نهایت منجر به درگیری سه شکارچی از اهالی روستا و جراحت بیشتر وی شد و دست آخر آنکه دو دندان نیش وی هم به دلیل حمل در قفسی غیر استاندارد شکسته بود …
بعدازظهر دیروز، چند تن از دوستانم پیشنهاد تشکیل یک نوع آی یو سی ان وطنی را مطرح کردند که بتواند به عنوان یک نهاد مردمی و با جلب اعتماد جوامع محلی ساکن در اطراف زیستگاه این گربه سان در حال انقراض و دیگر وحوشی که ظاهراً زیانکار خوانده میشوند! روستائیان و دامداران را متقاعد سازند که در صورت حملهی حیات وحش به دام یا محصولات باغی و زراعی آنها، نیاز به کشتن حیوان نیست، بلکه سازمان حفاظت محیط زیست مؤظف است تا خسارتهای وارده را جبران کند.
نظر شما چیست؟ و این نهاد مردمی باید از چه ساختاری برخوردار باشد؟
سلام
من خیلی از ساختار نهاد های مردمی اطلاعی ندارم، ولی کمی تجربه ترویج و آموزش روستایی دارم. به همین علت فقط می تونم کارهایی که به ذهنم می رسه رو بگم.
شناسایی استان ها یا مناطق در اولویت، عضو گیری از فعالان بومی مناطق (بخصوص از بین دانشجویان اون مناطق)، هماهنگی با محیط زیست استان ها و نکته ای که فکر می کنم بسیار مهم هست، ایجاد انگیزه های اقتصادی و روانی برای مردم منطقه. مثلا درآمدهای حاصل از اکوتوریسم، جوایز، تقدیر و تشکر، گزارش های تلویزیونی و … تا مردم منطقه انگیزه واقعی برای اینکار داشته باشن.
خودم هم خوشحال می شم اگه کمکی ازم بربیاد.
خیلی دردناکه
وجوذ چنین ارگانی برای جبران خسارت دامداران و ساکنین محل و همین طور آموزش آن ها برای این که محیط زیست برایشان یک اصل انگاشته شود ؛ بسیار سودمند خواهد بود …
امیذوارم دیذ نشود !
با سلام
ابتدا باید کسانی را که اسلحه حمل می کنند اگاه کرد . مغازه های فروش فشنگ و تیر باید اگاه سازی شوند و الا مردم محلی که با حیوانات کاری ندارندفرار می کنند .البته ترویج خشونت بین مردم عادی شده است و گاهی برای تفریح دست به چنین جنایاتی می زنند.متاسفانه همیشه محیط زیست به این ترتیب عمل می کند درون محدوده خودش جلسه می گذارد و اموزش می دهد . حال که صدا و سیمای استان عملکرد ضعیفی دارد باید محیط زیست خودوارد عمل شود.
امیدوارم آخرین پلنگی باشد که درسال 92 جان خواهد داد!
جناب درویش عزیز، آگاه سازی مردم خیلی موثره، پس از کشته شدن پلنگی در استهبان که خبرش رو قطعا شنیده اید، افراد زیادی از اقشار مختلف به دنبال کمک و راه حلی در جهت حمایت از باقی مانده ی پلنگ ها بودند. کاش می شد برای این منظور، آموزش را به کمک ngoها و ادارات شهرستان ها به درون مردم کشاند، از مدارس نباید غافل بود، روزنامه های محلی می توانند کمک بزرگی باشند. حتا نشریاتی کم حجم را می توان بصورت گاهنامه منتشر نمود و بسیاری از این قبیل کارها…
به نظر من آگاه سازی مردم خیلی مهم و موثره ، اما با توجه به سطح فکر و فرهنگ پائین مردم و موقعیت فوق العاده بحرانی گونه های گیاهی و جانوری در خطر انقراض نباید به آگاه سازی اکتفا کرد . بلکه باید به طور قانونی و به شدت با متخلفین برخورد کرد و شکارچیان و افراد محلی که این حیوانات را زخمی می کنند و یا تله گذاری انجام می دهند و یا می کشند باید مجازات های سنگین تر از جنایت در مورد انسانها برایشان قائل شد . در غیر اینصورت باید شاهد نابودی این حیوانات باشیم . هر گونه اهمال و سهل انگاری در مورد طبیعت ایران گناهی نابخشودنی و غیر قابل جبران است .
روستائيان را بايد از طريق مصاحبه با آنها و پيش در رسانه ملى و جايزه و جبران خسارات احتمال
تشويق كرد فقط خودشان ميتوانند از اين هموطنان حمايت و نگهدارى كنند. من هم در بنوبه خود حاضرم
كمك كنم.
سلام خدمت مرد همیشه سبز ایران
نیک میدانید آموزش موتور توسعه است.
وبزگترین مانع برسر انجام این مهم مشاکل اقتصادی است که افرادعلاقمند وتوانادراین زمینه رامنفعل میسازد.
اگربتوان طرحی تحت نام “چراپلنگ ؟” برای آشنایی روستاییان همسایه بااین گربه سان وآشنایی آنان با اهمیت این موجود زیبا ،به تمامی سمن ها پیشنهاد گردد وطرح های آموزشی مورد پذیرش درچندنقطه کشور به اجرا درآید والبته برای حمایت از سمن ها بودجه ای برایشان درنظرگرفته شود
با سلام
امروز به دنبال مطلبی در مورد استاد کهرم به وبلاگ شما برخوردم و ازین جهت بسیار خوشحالم.اینجا دردی رو دیدم که خودم ازش رنج می کشم.درد _به قول سهراب_ پا گذاشتن روی قانون چمن
از چند روز پیش که ماجرای اون پلنگ بی نوا رو خوندم هر وقت بهش فکر می کنم به طرز عجیبی غمگین میشم تمام درد و رنج او رو حس می کنم
سهراب میگه:و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد
و بدانیم اگر کرم نبود زندگی چیزی کم داشت …
در حالی که فعالین محیط زیست در حال اطلاع رسانی برای پلنگ وحیات وحش هستند برخی حرف از انتقال حیات وحش وحل مشکلات با محیط زیست یعنی واگذاری معادن (تخریب محیط زیست) می زنند
http://www.iranminehouse2.ir/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF_%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84_%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%AA%D9%87_%D9%85%D8%B4%D8%AA%D8%B1%DA%A9_%D9%85%D8%B9%D8%AF%D9%86%D8%8C_%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%B9_%D8%B7%D8%A8%DB%8C%D8%B9%DB%8C_%D9%88_%D9%85%D8%AD%DB%8C%D8%B7_%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA_%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D8%AD%D9%84_%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81%D8%A7%D8%AA-570.html