در آخرین روزهای آخرین ماه پاییز،
دوازدهمین نمایشگاه بینالمللی محیط زیست، پس از دو بار تغییر زمان و یکبار تغییر مکان، سرانجام در تهران گشایش یافت؛ آن هم ظاهراً با مشارکت جدی برخی از تشکلها و انجمنهای حامی شکار که بسیاری از فعالان و دوستداران محیط زیست ایران، آنها را اصولاً نه تنها دوست محیط زیست رنجور وطن نمیدانند، بلکه براین باورند که شلیک مستقیم به حیوانات به عنوان نوعی تفریح یا ورزش، آن هم در شرایطی که جمعیت وحوش ایران به اندازهای نگرانکننده در سراشیبی سقوط قرار گرفته، عین جنایت در حق نسلهای امروز و آینده است.
با این وجود، آنچه که در این میان شگفتآورتر مینماید، شکاف ژرفی است که به نظر میرسد هنوز بین منزلت شکار و شکارچی در ایران و خارج از آن وجود دارد. یعنی در حالی که در دنیا با شتابی معنادار بر شمار آن گروه از شکارچیانی که از گذشته خود ابراز ندامت کرده، افزوده شده و به دلیل نگاه سنگین جامعه به رفتار خونریزانه ایشان در کشتار حیوانات، حاضر به تحمل هزینه گزاف اجتماعی اصرار بر سلوکشان نیستند، در ایران، هنوز میتوان شکارچیانی را یافت که با غرور و افتخار نه تنها از گذشته کشتارهایشان با نیکی و رضایت یاد میکنند، بلکه همچنان اصرار بر تداوم آن هم دارند! چرا؟ کافی است عاقبت
خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا، یا
کارلوس دلگادو، وزیر گردشگری جزایر بالریک را مقایسه کنیم با نگاه فاتحانه و طلبکارانهی اغلب شکارچیان موجود در ایران، تا دریابیم که چه راه طولانی نرفتهای هنوز باید طی شود تا شکارچیان محترم دریابند: اقدام برای کشتن یک حیوان ساکن در زیستبوم ایران، نه تنها افتخار نیست، بلکه سبب شرمساری است. همانگونه که پادشاه و وزیر اسپانیایی – که تصاویرشان در کنار لاشه حیوانات شکارشده منتشر شده بود – مجبور به عذرخواهی رسمی شدند و البته به رغم آن عذرخواهی، مردم آنها را هرگز نبخشیدند.
در این میان چراغ سبز سازمان حفاظت محیط زیست به جامعهی شکارچیان در نمایشگاه بینالمللی تهران و در اختیار نهادن بخش عمدهای از فضای نمایشگاه برای تبلیغ ابزارآلات شکار، از نکاتی تأملبرانگیز است و در حالی رخداده که همزمان، آقای محمدیزاده با صراحت میگویند: به دنبال محدود کردن شکار و صید هستیم. سیاست درستی که البته باید خیلی زودتر شکل میگرفت و به اجرا درمیآمد؛ چرا که گزارشهای متعددی وجود دارد که آشکارا نشان میدهد شمار اغلب پستانداران ساکن در زیستگاههای حیات وحش، به طرز محسوسی کاهش یافته است. کافی است بدانیم، مطابق بررسیهای پل مک کریدی که نتایج آن برای نخستینبار در سال 2005 منتشر شد، در هنگامی که کشاورزی در 10 هزار سال پیش آغاز شد، وزن همه مهرهداران روی زمین و هوا در مقایسه با وزن انسان، دام و حیوانات خانگیاش به 99.9 درصد میرسید؛ نسبتی که امروز از دو درصد تجاوز نمیکند. بنابراین، واضح است که ما با چه شتاب ویرانگری در حال از دستدادن تمامیسرمایههای ژنتیکی خود، به ویژه در آسمان و خشکیها هستیم؛ هرچند که البته گزارشهای متعددی هم وجود دارد که نشان میدهد، وضعیت صید در محیطهای آبی هم اصلاً خوب نیست.
نکتهای که در این میان حایز اهمیت است، خاطرهای از اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست در ایران و یکی از نخستین مؤسسان کانون شکار است. ایشان، در صفحه 269 از کتاب خاطرات 491 صفحهای خود که اخیراً در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است، پس از شرح آخرین سفرشان به آفریقا برای شکار در اوایل سال 1346، چنین آوردهاند: «شکار شیر و به ویژه شکار فیل، نوعی وازدگی و احساس انزجار نسبت به شکار – یعنی کشتن حیوانات به عنوان ورزش سالم یا تفریح! – را در من به وجود آورد. پس از سفر آفریقا، دوربینهای عکاسی، جانشین تفنگهایم شدند و به مراتب راضیتر بودم که در کلکسیونم عکسهای خوب، جای شاخ یا پوست حیوانات را بگیرند.»
همانطور که مشاهده میکنید، مشهورترین شکارچی ایران، نزدیک به نیم قرن است که برای همیشه شکار را کنار گذاشته و از آن ابراز انزجار میکند؛ مردی که به خوبی از زیستگاهها و توانمندیهای بومشناختی کشور آگاهی دارد و بیش از دو دهه، در بالاترین رده، مسئولیت مدیریت محیط زیست ایران را برعهده داشت و هنوز هم عاشقانه طبیعت ایران را دوست دارد و در آخرین سخنرانیاش در جریان برگزاری همایش تالابها در ماه گذشته در تهران، چنان از طبیعت رنجور وطن سخن گفت که چشمان بسیاری از حاضران خیس شد.
باشد که دوستانی که هنوز فکر میکنند با اصرار بر تداوم شکار کردن، دارند به اقتصاد محیط زیست، اکوتوریسم و یا تداوم کیفیت حیات وحش ایران کمک میکنند، دریابند که تا چه اندازه راه را بر خطا رفته و عملی غیراخلاقی و غیر علمی مرتکب شدهاند. همچنین امیدوارم روزی شاهد انتشار کتاب خاطرات این مرد بزرگ در ایران باشیم؛ خاطراتی که بیشک فرازهای بسیاری از فصلهای آن، به ویژه آن هنگام که از تأثیر اشغال کشور توسط متفقین در سالهای پایان جنگ جهانی دوم سخن گفته و از قتل عام و کشتار فجیع حیات وحش ایران توسط سربازان روسی و انگلیسی یاد کرده است، میتواند سندی ماندگار در تاریخ محیط زیست ایران به شمار آید.