بایگانی دسته: شکار

در ستایش از سونامی تفنگ‌کُشان در کردستان

     در تداوم موج بیداری محیط زیستی ایرانیان

      همانگونه که اغلب، طراوت و ابرهای باران‌زا متأثر از غلبه‌ی باد غرب، از باختر به سمت خاور وطن می‌وزد، اینبار هم این هموطنان شایسته‌ام در آبادبوم‌های سه استان کردستان، کرمانشاه و آذربایجان غربی بودند که موج رهاسازی وحوش و پرندگان در اسارت را در کنار اعدام تفنگ‌هایی که قلب حیات وحش را نشانه رفته بودند، به راه انداختند تا همه دریابیم که از هر سونامی‌ای نباید ترسید! ادامه‌ی خواندن

آخرین عکس از دهمین پلنگی که در سال 1392 جان خواهد داد!

    دهمین پلنگ ایرانی، دهمین هموطن ما در طول ده ماه گذشته امروز شاید آخرین روز زندگیش را تجربه کند؛ پلنگی که ظاهراً اینک بهترین خدمت به او برای پایان دادن به درد و رنج‌های فزاینده‌اش در طول چند ماه گذشته، تسریع در مرگ است … ادامه‌ی خواندن

سه تندیس از میادین سه شهر ایران برچیده خواهد شد!

    همان طور که می‌دانید، تاکنون گزارش‌هایی از وجود تندیس شکارچیان در حال شلیک به حیات وحش در برخی شهرهای کشور را در همین سطور ارایه کرده‌ام. اینک مفتخرم تا به آگاهی‌تان برسانم که سازمان حفاظت محیط زیست تصمیم گرفته تا نسبت به این گزارش‌ها واکنشی مثبت نشان دهد … ادامه‌ی خواندن

شباهت نازیبای تولم شهر گیلان با سوسنگرد خوزستان!

    باز هم داستان شلیک به پرندگان به عنوان یک جاذبه و افتخار برای دلربایی از مهمانان و گردشگران! این بار در تولم شهر؛ آبادبومی که شهردارش هنوز نمی‌داند اینک مدتهاست که در جهان دیگر از شکار به عنوان یک جاذبه یاد نمی‌شود، بلکه دافعه‌ای است شرم‌آور که برای پادشاه اسپانیا هم سرشکستگی به بار می‌آورد و اخراج از مسئولیتی که دوستش داشت … ادامه‌ی خواندن

روزی که همه ی شکارچی‌ها آمده بودند!

    چندی پیش به دعوت دکتر کیخا – معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست – به تالار سرو در پارک پردیسان رفتم تا در نشستی شرکت کنم که موضوعش “شکار” بود. قرار بر این شد که برای رعایت بی طرفی و احترام به حق همه، مدیریت نشست و تنظیم وقت حاضرین با اسدالله افلاکی، دبیر صفحه محیط زیست روزنامه همشهری باشد. نکته‌ی عجیب اما آن بود که نوبت به سخنان هر فردی که می‌رسید، وی پیوسته و تماماً در مدح شکار سخنرانی کرده و از مزایای بی‌شمارش در حفظ طبیعت و افزایش درآمد کشور سخن می‌راند! من مانده بودم که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ از هومن جوکار پرسیدم که چرا هیچ مخالف شکاری در این جمع حضور ندارد؟ گفت: ما علاوه بر شما از آقایان دکتر اسماعیل کهرم و دکتر ناصر کرمی هم دعوت کرده بودیم تا در این نشست حاضر شوند که متأسفانه هیچکدام نیامدند. هر چند که حتا اگر آنها هم می‌آمدند، تناسبی بین شرکت‌کنندگان وجود نداشت. ادامه‌ی خواندن

و سرانجام دکتر فاضل شکار شد!

   دیروز یادداشتی را برای روزنامه شرق نوشتم با این عنوان: «واقعیت‌های تلخی که سرانجام آقای معاون اعتراف کرد» که امروز می‌توانید آن یادداشت را در صفحه شش روزنامه بخوانید. اما حقیقت عجیب آن است که ساعتی پس از ارسال یادداشتم، دریافتم که دکتر فاضل از سمتش برکنار شده است! رخدادی که البته در همان یادداشت در مورد وقوعش حدس زده بودم، اما هرگز فکر نمی‌کردم به این سرعت عینیت یابد! ادامه‌ی خواندن

ثبت کَبک‌کُشی؛ رویداد تلخی که امید می‌پراکند!

    در آخرین فصل سال، در زمانی که مجموع اندوخته‌های وحوش کشور هرگز در هیچ دوره‌ای از تاریخ حیات سازمان حفاظت محیط زیست در طول نیم قرن گذشته، چنین اندک و در معرض خطر نبوده است؛ از اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان چهارمحال و بختیاری خبر رسید که دو دسته گل جدید را به نام خود، هدیه به تاریخ غمبار و مظلوم حیات وحش و محیط زیست ایران کرده‌اند، آن هم بدون هیچ احساس گناه یا پریشان حالی مشهودی! نام این دو دسته گلِ به آب داده شده، یکی ثبت شکار به عنوان میراث معنوی در فرهنگ بختیاری بود که در اوایل زمستان عینیت یافت و همان موقع برخی از فعالان محیط زیست منطقه و کشور از جمله نگارنده به آن شدیداً واکنش نشان داده و اعتراض کردند. اما از آنجا که نهادهای دولتی اغلب یا صدای منتقدان خود را نمی‌شنوند و یا پیام اعتراض ملت را زمانی دریافت می‌کنند که دیگر کار از کار گذشته است! این بار هم به جای پاسخ‌دهی مناسب به این اعتراض‌ها، دومین دسته گل را هم به آب داده و شکار کبک در فرهنگ بختیاری را هم ثبت ملّی کردند! و هیچ از خود نپرسیدند که آیا برای پاسداشت دلاوری‌های مردان و زنان بختیاری، هیچ راه برازنده‌تری چون ثبت کبک کشی وجود نداشت؟ ادامه‌ی خواندن

یک خبر خوش برای مخالفان شکار

    تازه‌ترین سرشماری‌ها از شمار علفخواران اصلی کشور نشان می‌دهد که چیزی در حدود 111 هزار رأس بیشتر از آنها باقی نماده است . یعنی: مجموع همه‌ی کل‌ها، بزها، قوچ‌ها، میش‌ها، آهوها و جبیرهایی که اینک در سرزمین پهناور ایران زیست می‌کنند، حتا برابر با نیمی از جمعیت این وحوش در منطقه‌ی دشت ارژن و پریشان و کوهستان‌های مشرف به رویشگاه برم در سال‌های میانی دهه‌ی چهل هجری شمسی؛ زمانی که اسکندر فیروز بزرگ، سازمان متولی محیط زیست را در این کشور بنیان نهاد، هم نیست! چگونه چنین فاجعه‌ای در کمتر از نیم قرن رخ داده است؟ و چگونه همه سکوت کرده‌ایم در برابر این روند شتابناک مرگ در اصلی‌ترین زیستگاه‌های کشور؟ این در حالی است که پیش از آن تاریخ هم، دو پستاندار اصلی و مشهور کشور، یعنی ببر مازندران و شیر یال کوتاه ارژن را از دست داده بودیم؛ آن هم در زمانی که هنوز مفهوم توسعه، راه‌سازی، جانمایی شهرک‌های صنعتی، رشد سکونتگاه‌های انسانی، گسترش اراضی کشاورزی و به طور کلی آلودگی منابع آب، خاک و هوا چنین قارچ‌گونه، تومور سرطانی خود را بر پیکره‌ی اندام‌های طبیعت وطن چنگ نزده بود و هنوز تمامی تالاب‌ها و دریاچه‌ها و رودخانه‌های کشور آباد بود و لبالب از آبی زلال و گوارا. به سخنی ساده‌تر، مهم‌ترین دلیل نابودی ببر و شیر در ایران، بی شک، شکار بی‌رویه‌ی این دو گربه‌سان ارزشمند طبیعت ایران‌زمین بوده است؛ روندی که به رغم روشنگری‌های فراوان و ظهور نهضت‌های پیش‌رو برای آگاهی‌بخشی در حوزه‌ی رعایت احترام به حق حیات برای‌ همه‌ی زیستمندان ساکن در کره زمین، همچنان دست بالا را دارد؛ واقعیتی که اعلام رسمی بیش از یک میلیون و پانصدهزار اسلحه دارای مجوز در دست مردم، آن را آشکارا تأیید می‌کند. غم‌انگیزتر و شرم‌آورتر از همه، مشاهده‌ی موضع انفعالی سازمانی است که باید متولی و پاسدار زیگونگی حیات در وطن باشد؛ سازمانی که سال گذشته، عالی‌ترین مقام مسئولش در حوزه‌ی محیط طبیعی در دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران و در حضور شاهدان فراوانی از جمله نگارنده، به صراحت گفت: تا زمانی که در این مسئولیت حضور دارد، هیچ پروانه‌ی شکاری با امضای اصغر محمدی فاضل صادر نخواهد شد و شوربختانه، اینک، چیزی که فراوان به چشم می‌آید، همین وجود پروانه‌های جورواجور شکار در دست آنهایی است که فکر می‌کنند با ریختن خون این اندک وحوش باقیمانده در طبیعت ایران، ورزشی روحبخش و جان‌افزا و تفریحی سالم به نام شکار را تداوم می‌بخشند! وای برما …

    و وای بر سازمان حفاظت محیط زیستی که وقتی می‌بیند از منظر شاخص EPI، به رتبه‌ی خجلت‌بار 114 نزول یافته است ، به جای آن که کمربندها را محکم‌تر بسته و در کنار حفاظتی جدی‌تر از زیستگاها و تمامیت رویشگاه‌های گیاهی و منابع آب و خاکش، نهضتی فراگیر و فرهنگ‌ساز برای نفی ضدارزشی به نام شکار راه بیاندازد، افسار خود را کاملاً به دست مافیای پرقدرت شکارچیان داده و یکجا نمایشگاه امسال محیط زیست را تبدیل به عرصه و ویترینی برای نمایش و فروش انواع اسلحه‌ها و ابزارهای شکار و ترویج این فرهنگ خون‌ریزانه می‌کند! به راستی این درد و شرم و را باید به کجا برد و با کی سهیم شد؟ آیا نمی‌دانیم که اینک به ازای هر یک از شش گونه علفخوار یاد شده، بیش از 13 اسلحه و 3 هزار گلوله بالقوه وجود دارد که برای کشتن آنها، در کمینگاه‌های مرگ منتظر ایستاده‌اند؟!

    و در چنین شرایطی است که وقتی از پارلمان اروپا خبر می‌رسد که نمایندگانش همین چهارشنبه گذشته – در هیجدهمین روز از بهمن 1391- با تصویب قطعنامه‌ای از اتحادیه اروپا خواسته‌اند در مبارزه با شکار گونه‌های در معرض خطر انقراض نقش مهم‌تری ایفا کند ؛ نفسی کشیده و برق امیدی در چشمان هزاران فعال محیط زیست در ایران هم جان می‌گیرد. یادمان باشد که شمار اعضای «کنوانسیون تجارت بین‌المللی گونه‌های جانوری و گیاهی وحشی در معرض خطر انقراض » – CITES – هم‌اکنون به 176 دولت، از جمله 27 کشور عضو اتحادیه اروپا و نیز جمهوری اسلامی ایران می‌رسد. بنابراین، انتظار می‌رود تا تصویب چنین قطعنامه‌ای بتوان فشار بیشتری بر غارتگران ذخیره‌ی ژنتیکی جهان و قاتلان گونه‌های گیاهی و جانوری در معرض خطر انقراض را انتظار کشید؛ فشاری که امیدوارم سبب شود، مسئولین محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست ایران را هم وادارد تا اقدامی تاریخی و مؤثر برای نفی همیشگی شکار به عنوان یک ورزش یا تفریح سالم و دوستدار طبیعت! انجام دهند.

 

موج جدید صدور مجوز شکار نشانه چیست؟

    اخیراً پس از حدود یکسال مقاومت از سوی سازمان حفاظت محیط زیست کشور، شاهد موج جدیدی از صدور مجوز یا پروانه شکار به تفکیک برخی از استان‌های کشور هستیم. رخدادی که شگفتی بسیاری از فعالان محیط زیست را برانگیخته است. زیرا دلیل قطع صدور پروانه شکار، پیش‌تر وضعیت نگران‌کننده‌ی‌ اغلب علفخواران از جمله کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر اعلام شده بود. ادامه‌ی خواندن

بس کنیم این رویه‌ ی خونریزانه را …

    چهارشنبه گذشته، پس از ماه‌ها بررسی و مطالعه، سرانجام کار انتشار مقاله‌ای را به پایان بردم که می‌دانستم مورد مخالفت جدی طرفداران فرهنگ شکار و شکارچی‌های محترم قرار خواهد گرفت. با این وجود، به نظرم، برای پایان دادن به این رسم غیر اخلاقی و این رویه‌ی خونریزانه لازم بود تا با عدد و رقم با افرادی سخن گویم که همچنان با افتخار از این که شکارچی نامیده شوند، دفاع کرده و به مرام خونریزانه خود مباهات و افتخار می‌ورزند. ادامه‌ی خواندن

آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود؟

    شاهنامه فردوسی، بی‌شک یکی از گنجینه‌های ادب و اخلاق ایران و ایرانی است که محتوای ممتازش نشان از فرهنگی والا در نزد ایرانیانی دارد که بیش از هزار سال پیش در این سرزمین زیست می‌کردند. ادامه‌ی خواندن

نمایشگاه شکار و اسکندر فیروز!

نمایشگاه محیط زیست!
    در آخرین روزهای آخرین ماه پاییز، دوازدهمین نمایشگاه بین‌المللی محیط زیست، پس از دو بار تغییر زمان و یکبار تغییر مکان، سرانجام در تهران گشایش یافت؛ آن هم ظاهراً با مشارکت جدی برخی از  تشکل‌ها و انجمن‌های حامی شکار که بسیاری از فعالان و دوستداران محیط زیست ایران، آنها را اصولاً نه تنها دوست محیط زیست رنجور وطن نمی‌دانند، بلکه براین باورند که شلیک مستقیم به حیوانات به عنوان نوعی تفریح یا ورزش، آن هم در شرایطی که جمعیت وحوش ایران به اندازه‌ای نگران‌کننده در سراشیبی سقوط قرار گرفته، عین جنایت در حق نسل‌های امروز و آینده است.
    با این وجود، آنچه که در این میان شگفت‌آورتر می‌نماید، شکاف ژرفی است که به نظر می‌رسد هنوز بین منزلت شکار و شکارچی در ایران و خارج از آن وجود دارد. یعنی در حالی که در دنیا با شتابی معنادار بر شمار آن گروه از شکارچیانی که از گذشته خود ابراز ندامت کرده، افزوده شده و به دلیل نگاه سنگین جامعه به رفتار خونریزانه ایشان در کشتار حیوانات، حاضر به تحمل هزینه گزاف اجتماعی اصرار بر سلوک‌شان نیستند، در ایران، هنوز می‌توان شکارچیانی را یافت که با غرور و افتخار نه تنها از گذشته کشتارهای‌شان با نیکی و رضایت یاد می‌کنند، بلکه همچنان اصرار بر تداوم آن هم دارند! چرا؟  کافی است عاقبت خوان کارلوس، پادشاه اسپانیا، یا کارلوس دلگادو، وزیر گردشگری جزایر بالریک را مقایسه کنیم با نگاه فاتحانه و طلبکارانه‌ی اغلب شکارچیان موجود در ایران، تا دریابیم که چه راه طولانی نرفته‌ای هنوز باید طی شود تا شکارچیان محترم دریابند: اقدام برای کشتن یک حیوان ساکن در زیست‌بوم ایران، نه تنها افتخار نیست، بلکه سبب شرمساری است. همانگونه که پادشاه و وزیر اسپانیایی – که تصاویرشان در کنار لاشه حیوانات شکارشده منتشر شده بود – مجبور به عذرخواهی رسمی شدند و البته به رغم آن عذرخواهی، مردم آنها را هرگز نبخشیدند.
بازدید معاونان رییس جمهور از نمایشگاه
    در این میان چراغ سبز سازمان حفاظت محیط زیست به جامعه‌ی شکارچیان در نمایشگاه بین‌المللی تهران و در اختیار نهادن بخش عمده‌ای از فضای نمایشگاه برای تبلیغ ابزارآلات شکار، از نکاتی تأمل‌برانگیز است و در حالی رخداده که همزمان، آقای محمدی‌زاده  با صراحت می‌گویند: به دنبال محدود کردن شکار و صید هستیم. سیاست درستی که البته باید خیلی زودتر شکل می‌گرفت و به اجرا درمی‌آمد؛ چرا که گزارش‌های متعددی وجود دارد که آشکارا نشان می‌دهد شمار اغلب پستانداران ساکن در زیستگاه‌های حیات وحش، به طرز محسوسی کاهش یافته است. کافی است بدانیم، مطابق بررسی‌های پل مک کریدی که نتایج آن برای نخستین‌بار در سال 2005 منتشر شد، در هنگامی که کشاورزی در 10 هزار سال پیش آغاز شد، وزن همه مهره‌داران روی زمین و هوا در مقایسه با وزن انسان، دام و حیوانات خانگی‌اش به 99.9 درصد می‌رسید؛ نسبتی که امروز  از دو درصد تجاوز نمی‌کند. بنابراین، واضح است که  ما با چه شتاب ویرانگری در حال از دست‌دادن تمامی‌سرمایه‌های ژنتیکی خود، به ویژه در آسمان و خشکی‌ها هستیم؛ هرچند که البته گزارش‌های متعددی هم وجود دارد که نشان می‌دهد، وضعیت صید در محیط‌های آبی هم اصلاً خوب نیست.
چه چیزی را به جوانان مان در نمایشگاه محیط زیست آموزش می دهیم؟!
    نکته‌ای که در این میان حایز اهمیت است، خاطره‌ای از اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست در ایران و یکی از نخستین مؤسسان کانون شکار است. ایشان، در صفحه 269 از کتاب خاطرات 491 صفحه‌ای خود که اخیراً در ایالات متحده آمریکا منتشر شده است، پس از شرح آخرین سفرشان به آفریقا برای شکار در اوایل سال 1346، چنین آورده‌اند: «شکار شیر و به ویژه شکار فیل، نوعی وازدگی و احساس انزجار نسبت به شکار – یعنی کشتن حیوانات به عنوان ورزش سالم یا تفریح! – را در من به وجود آورد. پس از سفر آفریقا، دوربین‌های عکاسی، جانشین تفنگ‌هایم شدند و به مراتب راضی‌تر بودم که در کلکسیونم عکس‌های خوب، جای شاخ یا پوست حیوانات را بگیرند.»
کتابی که باید آن را خواند
    همان‌طور که مشاهده می‌کنید، مشهورترین شکارچی ایران، نزدیک به نیم قرن است که برای همیشه شکار را کنار گذاشته و از آن ابراز انزجار می‌کند؛ مردی که به خوبی از زیستگاه‌ها و توانمندی‌های بوم‌شناختی کشور آگاهی دارد و بیش از دو دهه، در بالاترین رده، مسئولیت مدیریت محیط زیست ایران را برعهده داشت و هنوز هم عاشقانه طبیعت ایران را دوست دارد و در آخرین سخنرانی‌اش در جریان برگزاری همایش تالاب‌ها در ماه گذشته در تهران، چنان از طبیعت رنجور وطن سخن گفت که چشمان بسیاری از حاضران خیس شد.
    باشد که دوستانی که هنوز فکر می‌کنند با اصرار بر تداوم شکار کردن، دارند به اقتصاد محیط زیست، اکوتوریسم و یا تداوم کیفیت حیات وحش ایران کمک می‌کنند، دریابند که تا چه اندازه راه را بر خطا رفته و عملی غیراخلاقی و غیر علمی مرتکب شده‌اند. همچنین امیدوارم روزی شاهد انتشار کتاب خاطرات این مرد بزرگ در ایران باشیم؛ خاطراتی که بی‌شک فرازهای بسیاری از فصل‌های آن، به ویژه آن هنگام که از تأثیر اشغال کشور توسط متفقین در سال‌های پایان جنگ جهانی دوم سخن گفته و از قتل عام و کشتار فجیع حیات وحش ایران توسط سربازان روسی و انگلیسی یاد کرده است، می‌تواند سندی ماندگار در تاریخ محیط زیست ایران به شمار آید.
اروند، استاد فیروز و نگارنده - 28 آذر 1391