اخیراً پس از حدود یکسال مقاومت از سوی سازمان حفاظت محیط زیست کشور، شاهد موج جدیدی از صدور مجوز یا پروانه شکار به تفکیک برخی از استانهای کشور هستیم. رخدادی که شگفتی بسیاری از فعالان محیط زیست را برانگیخته است. زیرا دلیل قطع صدور پروانه شکار، پیشتر وضعیت نگرانکنندهی اغلب علفخواران از جمله کل و بز و قوچ و میش و آهو و جبیر اعلام شده بود.
به دیگر سخن، به نظر میرسید که سازمان متولی محیط زیست کشور به منظور دادن فرصت مجدد به طبیعت برای بازیابی توان خودترمیمی و قدرت زیست پالاییاش اقدام به قطع صدور پروانه شکار کرده است. اما در فاصله کمتر از یک سال و آغاز موج جدید صدور پروانههای شکار، این انتظار میرفت که دفتر زیستگاههای سازمان حفاظت محیط زیست، دست کم آماری از آخرین وضعیت علفخواران در مناطق چهارگانه خود اعلام کند. زیرا نخستین علامت صدور پروانه شکار، علی القاعده باید این باشد که ما با دام مازاد در منطقه مواجه هستیم و در نتیجه برای حذف فیزیکی آنها و کنترل جمعیت وحوش، میتوان به شکارچیان مجاز چراغ سبز نشان داد.
اما حقیقت این است که آماری در کار نیست و به نظر میرسد سازمان حفاظت محیط زیست تحت فشار لابی پرقدرت طرفداران شکار که اغلب آدمهای پرقدرت و ثروتمندی هم هستند، چارهای جز تسلیم نیافته است؛ همان گونه که پیش تر این سازمان در برابر سدسازان، جاده سازان، شهرک سازان و عبور دهندگان لولههای انتقال نیرو و اکتشافگران چاه های نفت در پارک ملی کویر و تالابهای جنوبی خوزستان، از رویهای مشابه و انفعالی پیروی کرده و عملاً چارهای جز سکوت و تماشای ذبح ملاحظاتش در برابر مصلحتهای پرقدرتتر نهادهای موصوف نیافته بود!
اما سازمان محیط زیست ایران باید بداند که تخمین دقیق و سالانه وحوش ایران و اعلام منظم تغییرات در جمعیت ایشان، نخستین و مهمترین وظیفه این نهاد حاکمیتی تلقی میشود. تنها بر بنیاد آمارهایی دقیق از وضعیت حیات وحش است که میتوان به ظرفیت برد بومشناختی پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده پی برد و بر اساس آن اقدام به صدور یا عدم صدور مجوز شکار کرد. افزون بر آن، آگاهی از چنین تغییراتی است که نشان میدهد عملکرد معاونت محیط طبیعی سازمان در طول دوران صدارتش از نمرهی قبولی برخوردار است یا خیر؟
این پارادوکس قابل قبول نیست که از یک سو، بیش از دو دهه است کارشناسان و پژوهشگران این حوزه از شمار حیات وحش سرزمینشان بی اطلاع باشند و از سوی دیگر، شاهد فروش پروانههای شکار برای شکارچیان داخلی و خارجی باشیم. ما حق داریم تا بپرسیم چرا تعداد مجوزهای شکار برای شکارچیان خارجی در سال 1388، بیش از دو برابر سال قبلترش بود و چرا در سال 1389، این رقم به بیش از 4 برابر سال 1387 رسید، اما در سال 1391، به یکباره تا مرز صدور فقط 84 پروانه شکار کاهش یافت؟ این شدت زیاد تغییرات و دامنهی سینوسی آن در صدور پروانه چرا، ناشی از چیست؟ یعنی شمار وحوش کشور تا این حد و در فاصله بین دو سال، تغییر کردهاند و یا آن که مجوزها به جای آن که مبتنی بر روشهایی علمی و فنی صادر شود، ناشی از برخوردهای سلیقهای و قدرت لابی شکارچیان محترم داخلی و خارجی است؟!
دست آخر آن که نگارنده نمیتواند تأسف عمیق خود را از میل شگفتانگیز گروهی از هموطنان خویش برای ریختن خون حیوانات مظلوم این سرزمین به بهانهی ترویج تفریح یا ورزشی به نام شکار اعلام ندارد و همچنان امیدوار است که بتواند روزی را ببیند که دیگر هیچ انسانی به خود این اجازه را ندهد تا برای تفریح، سرگرمی یا کسب مهارتهای تیراندازی، موجوداتی جاندار را نشانه رود که میدانیم آنها هم زندگی را دوست دارند و باید حق حیاتشان در این آب و خاک محترم شمرده شود.
این وظیفهی هنرمندان، نخبگان فرهنگی، دانشگاهی و مذهبی ماست تا با ساختن آثاری جذاب و هوشمندانه، شکار را به ویژه در شرایط شکنندهی کنونی از یک “ارزش” به یک “ضد ارزش” واقعی بدل سازند تا دیگر هیچ انسان ایرانی با افتخار خود را شکارچی ننامد. آیا مدیران آموزش و پرورش ما سنگ بنای این آموزهی اخلاقی را در نهاد دبستانها و مدارس ما سزاوارانه جانمایی کردهاند و آیا روح حاکم بر محتوای کتب درسی آموزش ابتدایی و متوسطه، میتواند عشق به طبیعت و حیات وحش را چون عشق به پدر، مادر، کتاب، علم و و همهی دیگر فضیلتهای پذیرفته شدهی جامعه در وجود کودکان امروز و مدیران فردای جامعه نهادینه سازد؟
به خدا دیگر فرصتی نمانده … نگویید که نمیدانستیم!
گذشت آن زمان كه شكار را به اشتباه مردانگي تلقي مي كردند . به خود آييم .
درود بر مسعود عزیز و با آن امید که شکارچی های عزیز تصمیم بگیرند تفنگ شان را زمین بگذارند …
آقای درویش کدام یک سال مقاومت؟ سازمان حفاظت محیط زیست هر ساله در فصول شکار برابر قانون مجوزهای صید وشکار را به علاقمندان آن میفروشد. ضمن آن اکثر شکارچیان ایران نه برای تفنن و خون ریزی که برای کسب روزی و نیز برداشت حق طبیعی خود اقدام به شکار و صید مینمایند. با سرزنش شکارچیان و صیادان تاکنون چه نتیجه ای حاصل نموده اید؟
چشمها را باید شست باید به حقوق هموطنان خود احترام بگذارید.
درود بر شما آقا مجتبی:
لطفا نگاهی به تعداد پروانه های صادر شده شکار از سال 1389 به بعد بیاندازید. چرا این تعداد در سال 1390 از نصف سال 1389 هم کمتر شد؟ حقیقت این است که آقای دکتر فاضل قول داده بودند تا وقتی که معاون محیط طبیعی سازمان باشند، هیچ پروانه شکاری را صادر نکنند و در مدت این یکسال، بسیار کوشیدند تا به عهدشان وفا کنند که البته اینک باید قبول کنند که عهد را شکسته اند.
افزون بر آن، چه کسی این حق را به مردم داده تا برای ورزش یا تفریحی به نام شکار، خون جانداران دیگر را بریزند؟ اگر بهانه تامین گوشت را مطرح می کنید باید بدانید که اگر همه ی علفخواران ایران را هم یکجا بکشید، نیاز به گوشت قرمز سه روز ایرانیان هم تامین نمی شود. پس خواهش می کنم نگویید که اگر شکار نکنیم جامعه با کمبود گوشت قرمز روبرو می شود.
موفق باشید.
از یک ارزش؟!!!!!!! واقعا ارزش؟
سلام
ممنون از حسن اعتماد شما
از بابت اسم شما باید بگویم در سایت زیست بوم محمدی زده بود و
به امید دیدار مجدد
درود
به داد این حیوانات زبان بسته برسید
http://www.khouznews.ir/fa/news/28648/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%81%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D9%88%D8%AD%D8%B4-%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
اگه شکارچیان هم شکار نکنند بعد اتباع خیلی محترم خارجی میان و شکارشون می کنند معمولا مقررات شکار را باید خودمون رعایت کنیم اگه میخوان کاری برای محیط زیست کنند بهتره اولا جلوی الودگی را بگیرند دوما اینهمه به سلاحهای غیر مجاز مجوز حمل ندن ثانیا شکار را ممنوع نکنند که اثر مخرب تری دارد فرهنگ سازی کنندمثلا دو ساله پروانه شکار پرنده را محدود و گران کردن دیگه اونایی هم که با قانون شکار میکردن دارن خلاف میکنند و بهتره به شکارچیان واقعی و اصیل بی احترامی نشه چون اونا خودشون بهترین دلسوزان محیط هستند
” میدانیم آنها هم زندگی را دوست دارند و باید حق حیاتشان در این آب و خاک محترم شمرده شود.”
جناب آقای درویش عزیز مگر شما گیاهخوارید که چنین مطلبی را میفرمایید؟
با سلام لطفا به شكارچيان احترام بگذاريد و آنها را خون ريز و جاني به جامعه مهرفي نفرماييد اگر شكارچيان نبودند محلي ها دمار از روزگار حيوانات در ميارن با تله نور افكن مسموم كردن با الكل جمع كردن تخم ها وووو
آقایون فعال محیط زیست چرا در زمینه جنگل خواری ساکتید؟ چون زورتون نمیرسه؟ چون به فلان شخص ختم میشه؟ چرا در قبال آلودگی زیستگاه اعم از جنگل تالاب رودخانه از هیچ کدومتون صدایی در نمیاد؟ چون به فلان کارخونه وصله؟ چرا نمیگید رودخونه ها فاضلاب رود شده؟ ها؟ عامل کم شدن وحوش ایران اینه جنابان محترم.اما شما مثل کبک سرتون رو زیر برف کردین و فقط میگید شکارچی.باید بدونید اولین حافظ محیط زیست شکارچیه نه شما دوستان صرفا زبان… خودتون میدونید دارم چی میگم
با سلام به همه دوستان چه اونایی که موافق شکار هستند وچه اونایی که مخالف شکار هستند .
متاسفانه در این چند سده اخیر به ما ایرانی ها یاد دادن که اگه بخواهیم نظرمون رو بدیم حتما باید یه توهین هم تو نظراتمون گنجانده بشه.
اینکه یه گروهی بخاطرلذت های شخصی شروع به کشتار بیرویه حیوانات کنن مخصوصا حیواناتی که اصلا مصرف غذایی ندارن جای تفکر داره چون در واقع این حیوانات لازمه چرخه حیات وزندگیدر این دنیا هستند حتی اگر یک حشره کوچکی مثل مورچه باشه من خودم یه شکارچی هستم از شمال کشور (مازندران)و باز هم میگم این فقط نظر منه ونمیخوام به کسی نظرم رو تحمیل کنم ولی وقتی برای شکار البته بصورت مجاز وبا پروانه شکار میرفتم گ حرکاتی از بعضی از شکارچیان میدیدم که از انسان بودن خودم شرمنده میشدم مناظری مثل قتل عام کردن حیوانات کشتن پرندگانی که اصلان نه مجوز شکارشون صادر شده نه تو زنجیره غذایی انسانها جای دارن بلکه فقط وفقط برای خنده وتفریح کشته میشدن واین جای تاسف داره .اما از طرف دیگه هم اینکه ما بگیم اصلا شکار باید ممنوع بشه چون یک گروهی از عمل شکار خوششون نمیاد هم فکر نکنم معقولانه باشه چون شکار وشکارچی باز هم تاکید میکنم شکارچی.انسان. وشکار .حیواناتی که تو چرخه غذایی انسانها هستن هم خودشون جزیی از چر خه حیاتن پس باید همه چیز با اعتدال وقانون وبه اندازه باشه کما اینکه من خودم با چشمای خودم میبینم دقیقا زمانی که شکار رو ممنوع میکنن میل به شکار زیاد وکشتار بیرویه فراوان میش.اگه افرادی هم هستن که واقعا دلشون واسه طبیعت میسوزه باید دنبال اصلاح بنیادین تو طبیعت باشن مثل قطع درختان جنگلها زمین خواری های کلان ریختن زباله ها توسط ارگانهای دولتی در دل طبیعت از بین بردن تالابها که زیست گاه این حیوانات هست جلو گیری از ریختن پسابهای صنعتی در دل طبیعت ورودخانه ها همیشه باید در نظر داشته باشیم که اگه درختی در حال خشک شدن هست باید از ریشه اونو تقویت ودر مان کرد زدن شاخه وبرگها راه درمان نیست.پس چقدر خوبه که که ما انسانها به خواسته های معقول همدیگر احترام بزاریم.
جناب نگارنده
درود بر شما
شکار از دیر باز با انسان بوده و به هر حال در بین انسانها علاقمندانی دارد.
و این امر کاملا” اجتناب ناپذیر.
اینکه دیدگاه شما راجع به شکار چیست و بدینگونه به آن می نگرید به خودتان مربوط است ولی بدانید به هیچگاه نمیتوانید کسی را مجبور به پذیرش سلائق خودتان کنید.
از این دست موجودات جاندار که شما در آخر از کشته شدنشان تاسف خوردید.
در روز هزاران هزار از نوع اهلی شان در کشتارگاه ها به خاطر من و شما و امثالهم به بد ترین شکلی کشته میشوند.
چرا تاسف عمیق خود را به خاط آنان اعلام نمیدارید؟؟؟!!
شکار نوعی برداشت از نعمتهای خداوند است
به شرطی که بهای آن جهت احیای محیط زیست پرداخت شود و پای مفتخوری در میان نباشد.
وهمچنین اصول و اخلاق حرفه ای رعایت شود.
شما هم بهتر است تاسف عمیق خودتان را بگذارید برای تخریب زیستگاه جانوران توسط نور چشمی ها و آقا زاده ها به بهانه های معدن و جاده و ویلا و هزار دلیل دیگر.
یا اینکه تاسف عمیقتان را نگه دارید برای سوء مدیریت متولیان محیط زیست کشور به جهت اینکه نه راهکار علمی بلدند و نه سواد حسابی دارند.
مگر کشورهای دیگر چه کرده اند که هم محیط زیست پویایی دارند و هم شکارچیانشان راضی .
حد اقل بروند و از آنها الگو برداری کنند.
این را هم نیتوانند؟؟؟!!!