تصاویری را که میبینید، یکی از میادین اصلی تولم شهر از توابع شهرستان صومعه سرای گیلان را در نوزدهمین روز از مهرماه 1392 نشان میدهد. تندیس مردی که با تفنگی شکاری به آسمان نشانه رفته و لاشهی دو پرندهیخوتکا را هم به کمربند شلوارش آویزان کرده است!
این یعنی که مهمانان گرامی: ورود شما را به شهر شکارچیپرور تولم خیر مقدم عرض کرده و آرزو میکنیم در لحظاتی که مهمان ما هستید، بتوانید این تجربهی شیرین و لذیذ! را تکرار کنید!!
پیشتر هم نظیر چنین بدسلیقگی آشکاری را در سوسنگرد یادآوری کرده بودم و البته ماجرای ثبت شکار کبک در دیار بختیاری را به عنوان یک میراث معنوی!
من نمیدانم چرا شهردار محترم تولمشهر نمیداند که آن پرندهی مهاجری که به سوی سرزمین ما … آبادبوم او آمده است، دارد به من و تو میگوید:
در همین باره، فردوسی بزرگ در داستان فرود (پسر سیاوش)، به ماجرایی اشاره میکند که آشکارا فرهنگ شکار و شکارگری را آن هم در زمان حاکمیت و اصالت مطلق شکار در جامعهی آن روز، به چالش میگیرد؛ داستانی که آتوسا صالحی در جلد چهارم از قصههای شاهنامه به زبانی ساده چنین شرحش میدهد: «فرود (پسر سیاوش) از لابه لای شاخهها، شاهینی را میبیند که چون تیر از دل آسمان میگذرد، پس فرود، در چشم بر هم زدنی، کمان میکشد و شاهین را با تیری سرخ در دلش به زمین میدوزد. پیش میرود و بر پرهای نرم پرنده دست میکشد و میگوید: پرهایش هنوز گرمای زندگی را در خود دارد. چرا تیر انداختم؟ شاهین را برای چه میخواستم؟ آیا پرواز بلند او در آسمان زیباتر نبود تا لاشهاش این چنین پست بر زمین؟»
خلاصه آن که شهردار محترم تولم و دیگر طرفداران محترم شکار!
به یزدان سوگند: سرزمین ما آنقدر ثروتمند است و مردمش آنقدر توانمند و باهوش هستند که هرگز نیاز نداشته باشند با شلیک مستقیم به یک جاندار، روزی خود را به چنگ آورند و یا آنکه بر درآمدهای غیرنفتیشان بدینترتیب بیافزایند.
همین و تمام.
در همین باره:
– نمایشگاه شکار و اسکندر فیروز!
– از خوان کارلوس در بوتسوانا تا عبدالله یاری در ملایر!