در آستانهی روز جهانی مقابله با بیابانزایی – 27 خرداد – با آرزو میرزاخانی گفتگوی مفصلی در بارهی وضعیت کنونی ایران از منظر شاخصههای بیابانزایی داشتم که مشروح آن در خبرگزاری آنا آمده و در ادامه میتوانید آن را مطالعه فرمایید …
بیابانزایی نوعی تخریب زمین است که در آن زمین به طور فزایندهای خشک و لمیزرع میشود و معمولاً چنین منطقهای، آب، پوشش گیاهی و حیات وحش را از دست میدهد. مدیرکل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان حفاظت محیط زیست که خود بیابانشناس است، باور دارد که ایران در حال بیابانی شدن و تبدیل از سرزمینی نیمهخشک به خشک است اما او میگوید که برای نجات ایران، هنوز دیر نیست!
آرزو میرزاخانی، گروه اجتماعی- « ایران روی کمربند خشک جهان قرار گرفته است»؛ ادعایی ثابت شده از سوی بسیاری از کارشناسان حوزههای مختلف که سالهاست مورد تاکید قرار گرفته اما توجه ویژهای به آن نشده است زیرا با وجود اثبات این ادعا و به تبع آن انجام حداقل اقدامات از جمله مدیریت صحیح منابع آبی، درجا زده و عقبگرد کردیم و حتی با داشتن طرح جامع مقابله با بیابانزایی، با مصرف بیش از حد منابع آبی، افزایش وسعت بیابانها، ریزگردها، تغییرات اقلیمی، گرم شدن هوا و کاهش جمعیت حیات وحش مهمترین دستاورد این غفلتمان شد. هفته جهانی محیط زیست بهانهای شد تا با محمد درویش در خصوص بیابانزایی و ضرورت بیابانزدایی گفتو گویی انجام دهیم که متن آن را در ادامه میخوانید:
* بیابانزایی مدتی است که گریبانگیر کشورمان ایران شده و شما به عنوان یکی از کارشناسان این حوزه نظرات متفاوتی در این باره عنوان کردهاید. اما در واقع اگر بخواهیم علت بیابانزایی در کشور را بررسی کنیم، مهمترین دلیل آن را چه چیز میدانید؟
– به دو دلیل اصلی اکنون ما با بحران بزرگی به نام «تشدید روند کاهنده کارایی سرزمین» یا همان بیابانزایی مواجه هستیم؛ اولین دلیل این است که چیدمان توسعه در کشور ما متناسب با توانمندیهای اکولوژیکی این سرزمین طراحی نشده؛ کشوری که در عرض 30 تا 40 درجه نیمکره شمالی قرار گرفته است، یعنی جایی که اصطلاحا به آن کمربند خشک جهان گفته میشود، نباید بیشترین میزان انتظار درآمد اقتصادی خود را از سرزمینش داشته باشد. یعنی نباید به منابع آب و خاکش بیش از حد محتاج باشد بلکه باید هر طور شده به سمت کاهش وابستگی معیشتی به این منابع حرکت کنیم. در صورتی که اکنون کشور ما یا براساس توسعه کشاورزی ناپایدار سعی دارد صادرات غیر نفتی خود را افزایش دهد یا اینکه اجازه میدهد گروهی از صنایعی که بسیار آببر و انرژیبر هستند فعالیت داشته باشند.
کشوری که در عرض 30 تا 40 درجه نیمکره شمالی قرار گرفته است، یعنی جایی که اصطلاحا به آن کمربند خشک جهان گفته میشود، نباید بیشترین میزان انتظار درآمد اقتصادی خود را از سرزمینش داشته باشد. یعنی نباید به منابع آب و خاکش بیش از حد محتاج باشد بلکه باید هر طور شده به سمت کاهش وابستگی معیشتی به این منابع حرکت کنیم
* آیا این قابلیت در کشور ما وجود دارد که توسعه کشاورزی را کنار بگذاریم و انتظار درآمدزایی از راههای دیگری را داشته باشیم؟
– مطمئنا کشور ما ایران قابلیتها و مزایای طبیعی و فرهنگی اجتماعی بسیاری را داراست. مزیت نسبی کشور ما توسعه توریسم فرهنگی، تاریخی و استفاده از جذابیتهای منحصر به فرد طبیعتی است که در کنار 5 طبیعت جذاب دنیا قرار دارد. مزیت کشور ما استحصال انرژیهای نو مانند انرژیهای خورشیدی، بادی و زمینگرمایی و جذر و مدی است. کشور ما باید از 4 هزار و 600 کیلومتر مرز آبی خود به عنوان یک پتانسیل برای توسعه تجارت استفاده کند. ایران مسیر جاده ابریشم بوده است و امروز به خاطر برخی اقدامات، کشورهای منطقه ما را دور میزنند و همین هم باعث شده تا این مزیت ارزشمند را از دست بدهیم. ما کشوری با تنوع فرهنگی بینظیر در منطقه هستیم. ما ترکمنها، کردها، زرتشتیها، ترکها، آشوریها، عربها، بلوچها و لرها را داریم که هر کدام آیینهای مختص به خود را دارند و بنابراین با بهرهگیری از توریسم فرهنگی میتوانیم درآمد سرشاری به دست بیاوریم. وجود بارگاه امام هشتم شیعیان، امام رضا (ع) در کشور ما جایگاه ویژهای در تقویت توریسم مذهبی دارد و اصولا به هیچ عنوان نیازی نداریم با تقویت توسعه ناپایدار کشاورزی یا صنایعی مثل فولاد و لاستیکسازی به سمت افزایش تولید ناخالص ملی حرکت کنیم.
* وضعیت آبی کشور را چطور ارزیابی میکنید؟
– توسعه ناپایدار کشاورزی و اقداماتی از این دست باعث شده تا اکنون 85 درصد از اندوخته آبی خود را از دست بدهیم و نرخ بیابانزایی به 1 درصد مصرف کشور در سال برسد و ما به عنوان کشوری که بالاترین نرخ فرسایش را دارد در جهان مطرح شویم. نرخ فرسایش خاک ما سه برابر متوسط آسیاست و همه این مسائل سبب شده تا بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی معاونت طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست، تنوع زیستی ما در بدترین شرایط خود قرار گیرد؛ چرا که اکنون مجموع کل، بز، میش، آهو، مرال، شوکا، جبیر و گوزن ما به کمتر از 110 هزار راس رسیده است یعنی تقریبا 90 درصد از اندوخته جانوری موثر خودمان را در طول نیم قرن اخیر از دست دادهایم و این وضعیت بسیار هشدار برانگیز است.
* از دست دادن 85 درصد از منابع آبی کشور، چه اثرات مخرب دیگری بر وضعیت زیستمحیطی به جا گذاشته است؟
– بحران دیگری که به دلیل مصرف بیضابطه منابع آبی با آن مواجه هستیم، «تغییر اقلیم» است؛ روند تغییرات اقلیمی اکنون به شدت کشور را متاثر کرده است و به تبع آن میانگین دما افزایش و به عکس میانگین بارشها کاهش یافته است. میتوان گفت که بیابانزایی و تغییر اقلیم اثرات متقابلی بر روی هم گذاشتهاند؛ نابخردیهای انسانی تغییر اقلیم را تشدید کرده و تغییر اقلیم، بیابانزایی را شدت میدهد. این دو عامل به افزایش موج مهاجرتها و خشک شدن 18 میلیون بلوط در زاگرس و سر شاخه اصلی سفیدرود که به آمازون ایران معروف است منجر شده است. این روند حتی تالابهای گمیشان، آلماگل و آلاگل و آجیگل در تالاب اترک را به بدترین وضعیت خود در سالهای اخیر رسانده؛ جایی که معمولا ریزشهای جوی خوبی داریم. بنابراین مجموع عوامل انسانی و طبیعی در کشور ما به افزایش بیابانزایی دامن زده است.
* با وجود چنین وضعیت بحرانی زیستمحیطی که از آن سخن گفتید، شرایط برای کدام استان کشور از دیگر استانها بحرانیتر است؟
– بدترین شرایط بیابانزایی در کشور ما را استان فارس با تراز منفی سطح آبخوان منفی 2.4 میلیارد متر مکعب دارد؛ زیرا این استان در مقایسه با استان یزد که منطقهای بیابانی محسوب میشود و تراز منفی آن 300 میلیون مترمکعب است وضعیت وخیمی داشته و این آمار نشان میدهد که روند بیابانزایی در فارس، 8 برابر یزد است و همین دلیلی است تا بفهمیم چرا همه تالابها و دریاچههای این استان از دست رفته است. بعد از فارس نیز استانهای آذربایجان غربی و شرقی به علت از دست دادن دریاچه ارومیه و استانهای اصفهان، تهران و در نهایت خراسان رضوی وضعیت بحرانی دارند. البته استانهای کرمان و یزد هم همیشه جزء مناطق بیابانی و آسیبخیز بودهاند و اکنون در یزد اتفاقات ناگواری در حال رخ دادن است؛ توسعه بیرویه صنایع فولاد در این استان در آینده نزدیک بحرانی جدی را به وجود خواهد آورد.
* راهکار شما به عنوان کسی که مطالعات بیابانزایی را در کشور انجام داده است برای عبور از این بحران چیست؟
– میتوان با استفاده از تکنولوژیهای روز میزان مصرف آب را در بسیاری از صنایع تا یک پنجم را کاهش دهیم زیرا به تبع استفاده از این تکنولوژیها نیازمند سرمایهگذاری هستیم اما به عنوان مثال در اردکان صنعت فولادی احداث شده که تکنولوژی آن مربوط به 50 سال پیش هندوستان است. اکنون کارخانه سیمان سامان در کرمانشاه، فقط 5 میلیگرم در هر مترمکعب تولید آلودگی دارد؛ یعنی فوقالعاده کارخانه سالمی بوده و محصول آن به طور متوالی سه سال است که پر فروشترین محصول کشور است. بنابراین میشود هم کارخانه فولاد و سیمان داشت و هم ملاحظات زیستمحیطی را رعایت کرد. متاسفانه ما برای اینکه کاری برایمان ارزان تمام شود ضعیفترین و قدیمیترین تکنولوژیها را وارد میکنیم و ملاحظات زیستمحیطی را هم رعایت نمیکنیم. فاجعه انتشار فلر در عسلویه به این علت رخ داد که نتوانستیم وزارت نفت را توجه کنیم که صنایع این منطقه هوا و وضعیت زیستمحیطی منطقه را نابود میکند. چرا باید در شرایطی که کل آب سالانه مورد نیاز ایرانیان برای شرب، از شش میلیارد متر مکعب بیشتر نمیشود، بیش از 27 میلیارد متر مکعب آب در اثر ضایعات در بخش کشاورزی نابود شود؟ نرخ ضایعات در این بخش، به حدود 30 درصد میرسد. از سوی دیگر، با توجه به پایین بودن راندمان آبیاری در بخش کشاورزی، ایرانیان میتوانند به راحتی با اصلاح شیوههای آبیاری و ارتقای نرمافزاری این بخش، با نیمی از آبی که هماکنون مصرف میشود، همین مقدار تولید غذایی را به دست آورند.
چشمانداز یا دورنمای مثبت دیگری که میتواند افق روشنی برای کشور باشد، اراده و حرکت جمعی به سمت رونق کسب و کارهای سبز، مانند استحصال انرژیهای نو و تقویت زیرساختهای گردشگری مسئولانه در حوزههای تاریخی، فرهنگی، طبیعی، روستایی، عشایری، ورزشی، درمانی و علمیست. به جرات میتوان گفت هنوز دیر نشده و با چنین رویکردی که البته پیش شرط تحقق آن، اولویت دادن به آموزش شهروندان، ارتقای سواد محیط زیستی آنان و کاهش نگاههای امنیتی به تشکلهای مردمنهاد است، میتوان با تقویت سرمایههای اجتماعی، ایران عزیز را در عبور از سختترین دالان تاریخیاش کامیاب کرد.
درويش گرامي
يكي بود، يكي نبود
“ابرك قصه ي ما، سوي دريا شده بود تا كه يادش برود دريا نيست
بستري بود سپيد، شوره زاري پر از احساس قشنگ گلسرخ
نم باران كه چكيد، ابرك قصه ي ما دريا شد، شور جاري مي گشت
پيرمردي ديروز پي ريما مي گشت، چتر در دستش بود، پي دريا مي گشت
ابرك قصه ي ما تب دار است، زندگي رخت سفر مي بندد، نفسي سخت چرا مي آيد؟
خوشه ها بي آب است و زمين تشنه ي يك بارش مشت(فراوان)
كودكي سيب به دندان ميزد، او ندانست چرا ريما رفت و چرا شور(نمك) به جانش شده است
دي(ديروز) نسيمي كه پر از خاطره بود، بوي دريا مي داد تا كه شايد روزي خوشه پر آب شود”
ايران را براي فرزندان ايران دريابيد
درود و سپاس بيكران
متاسفانه به مسئله تصفیه فاضلاب شهری و استفاده مجدد در یکسری از کاربری ها نیز توجهی نمی شود.به عنوان مثال آبهای مورد آتش نشانی ها اغلب از آبهای تصفیه شده از آبهای زیر زمینی یا سایر منابع تامین می شود.
استاد عالیقدر جناب درویش با تشکر از مصاحبه جنابعالی با سرکار خانم میرزاخانی قسمتی از دیدگان شخصی خودم را در اخبار سایت کویر سبز منعکس کرده ام.همین که گوشه ای از سرزمین پهناور بیابانها رابنقد میکشبد سپاسدارم
البته که باید برای کشاورزی جایگزینی پیدا کرد و این
درست است که نباید به اقلیم خشک ایران وابستگی اقتصادی داشته باشیم ولی تاکیدی که بسیاری کارشناسان بر روی توریسم میکنند خوشبینی همراه با یک غرور ملی کاذب است.
ایران چه جاذبه ای میتواند داشته باشد که یونان و اسپانیا 10 برابرش را نداشته باشند؟و دیدیم چه بر سر
اقتصاد وابسته به توریسم آنها آمد.
همین توهم در باره صنعت هم وجود دارد،که مثلا ایران پتانسیل تبدیل شدن به یک قطب صنعتی را دارد.اینکه ایرانیان باهوشترین ملت جهانند(که نیستند)،اینکه همه کمپانیهای بزرگ جهان را جوانان ایرانی دارند اداره میکنند(که نمیکنند)،اینکه دانشجویان ایرانی نخبه ترین
در جهانندو همه آنها را ناسا میقاپد(که اینطور نیست)
و اینکه همه جهانیان میخواهند در ایران سرمایه گذاری کنند(که نمیخواهند)و بسیاری از این تعارفهای پوچ که خودمان هم باورشان نداریم.
من هم خیلی دوست دارم کل بیابانهای ایران را پر از
سلولهای خورشیدی کنیم و با برق تولیدی آنها کارخانه احداث کنیم و ظرف یک سال گوی سبقت را از ژاپنیها در الکترونیک واز آلمان در صنایع سنگین برباییم.اما به فرض محال که پتانسیلش را داشته باشیم؛سرمایه اولیه احداث آن کارخانه فرضی را از کجا میآوریم؟
این موضوع شوخی نیست که با شعار قشنگ ،دل خود را خوش کنیم.بهتر است واقع بینانه ببینیم با نبود آب و در نتیجه نبود کشاورزی،چه جایگزینهایی خواهیم داشت.
با سپاس فراوان از شما.
اشکان.
بازتاب: کمربند خشک جهانی - چیچیلی
بازتاب: کمربند خشک جهانی – چیچیلی