هفت گامی که دولت باید بردارد تا مردم باور کنند: آب کم است!

    چند سالی است که از تریبون‌های گوناگون مدام می‌شنویم و می‌خوانیم که کفگیر اندوخته‌های ابی استراتژیک کشور به ته دیگ خورده و شمارش معکوس برای جابه جایی‌های بزرگ مهاجرتی آغاز شده است. تقریباً همه به این پویش یا کارزار بزرگ پیوسته و از رهبری نظام تا رییس جمهور و دیگر رؤسای قوا گرفته تا نخبگان و طبقه‌ی الیت کشور از مردم می‌خواهند تا در مصرف آب صرفه‌جویی کرده و قدر این کالای گرانسنگ را بیش از پیش بدانند.
با این وجود، هرگز آنگونه که سزاوار است، آن همراهی و حمایتی را که باید در قدردانستن بیشتر آب بدانیم و ببینیم، در اغلب موارد؛ نه می‌دانیم و نه می‌بینیم! چرا؟
یادداشت پیش رو در پاسخ به این پرسش شکل گرفته و می‌کوشد تا نشان دهد: شرط شکوفایی سرمایه اجتماعی در حوزه‌ی مسئولیت‌های شهروندی برای پاسداری شایسته‌تر از اندوخته‌های آبی کشور، آن است که دولت در مرحله‌ی نخست، هفت گام مهم را بردارد؛ چه، بر اساس یک ضرب‌المثل مشهور: اگر کارهای کوچک را به خوبی انجام دهید، کارهای بزرگ خود به خود به جایی که باید برسند، می‌رسند.

هفت گام تا رستگاری آب ...

    گام نخست: اولویت‌هایت را بر اساس بحران آب از نو تعریف کن!
توجه دولت باید به بهینه‌سازی مصرف آب در بخشی باشد که به عنوان پرمصرف‌ترین بخش، همواره از آن یاد می‌شود (کشاورزی). در حقیقت، تلاش برای 10 درصد کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی، به معنای ذخیره‌سازی حجمی از آب است که بیشتر از نیاز کنونی بخش‌های صنعت و شرب ایران به شمار می‌آید. این درحالی است که عملاً میزان سرمایه‌گذاری در این بخش برای ارتقای نرم‌افزاری حوزه کشاورزی، منابع طبیعی و محیط زیست (زراعت، دامداری، باغداری، آبخیزداری، آبخوانداری، تنوع زیستی، مرمت لایه‌ی ازن، کاهش نرخ فرسایش، مهار بیابان‌زایی، تأسیس سردخانه و تجهیز صنایع بسته‌بندی)، در مقایسه با هزینه‌های هنگفتی که دولت در بخش‌هایی غیر ضروری و بعضاً مخرب چون سدسازی، طرح‌های انتقال آب، ساخت نیروگاه‌های حرارتی و بازاریابی برای صدور آب مجازی (چون فروش هندوانه، سیب درختی، پرتقال جنوب، نارنگی، لیمو شیرین، خربزه و …) می‌پردازد، به مراتب کمتر است. به عنوان مثال برای عملیات آبخیزداری، کمک به احیای دوباره‌ی شبکه کاریزها و بهبود سامانه‌های آبیاری تحت فشار، تاکنون کمتر از یک ده هزارم پولی را سرمایه‌گذاری کرده‌ایم که در طرح‌های گرانباری چون سد داریان، سد گتوند، سد شهید مدنی، سد لار، سد سفیدرود، سد شفارود، سد خرسان سه، سد کارون 4، سد پانزده خرداد، طرح بهشت آباد، کوهرنگ سه و … هزینه کرده و می‌کنیم.

    گام دوم: از خود شروع کن!
چند درصد وزارتخانه‌ها و ادارات دولتی از شیوه‌نامه‌های اجرایی مدیریت سبز عملاً تبعیت می‌کنند؟ آیا میزان مصرف آب در شهرداری‌ها و سازمان‌های دولتی واقعاً کم شده است؟ آیا آنها از شیرهای هوشمند، ابگرمکن‌های خورشیدی و آن نوع از پوشش‌های گیاهی استفاده می‌کنند که نیاز آبی کمی داشته باشند. آیا سامانه‌های گرمایش و سرمایش آنها، دوستدار محیط زیست بوده و برچسب انرژی دارند؟ میزان مصرف کاغذ در ادارات دولتی چگونه است؟ آیا دولت از مدرسه، سازمان یا نهادی که در مصرف کاغذ صرفه‌جویی می‌کند، حمایت کرده و ایشان را از معافیت‌های مالیاتی برخوردار می‌کند؟ اصلاً آیا ارزش آب وارد حساب‌های ملی شده و به مفهوم واقعی کلمه، بحث ارزشگذاری اقتصادی در حوزه محیط زیست رخ داده است؟

    گام سوم: قوانین کاهنده‌ی بحران وضع کن!
چرا به جای هشدار دادن به مشترکین پرمصرف، قیمت دریافت آب‌بها از ایشان چند برابر نمی‌شود؟ چرا هنگام دادن مجوز پایان کار به ساختمان‌های اداری یا مسکونی، همه‌ی واحدها مؤظف به برخورداری از کنتورهای جداگانه‌ی آب نمی‌شوند؟ چرا وزارت نیرو همچنان در تسهیل برخورداری واحدهای مسکونی به کنتور آب، کاهلی یا بی تفاوتی به خرج می‌دهد؟ چرا حدود یک سوم از اب شرب، به دلیل فرسودگی شبکه‌ی لوله‌کشی یا نداشتن کنتور برخی از سازمان‌ها، عملاً محاسبه نمی‌شود؟ چرا همچنان برخی از کارواش‌ها که با آب شهری کار می‌کنند، بدون هیچ محدودیتی می‌توانند به کار خود ادامه دهند؟ چرا دولت از روش‌های جدید شستشوی خودروها که در آن میزان مصرف آب تا 90 درصد کاهش می‌یابد، حمایت نمی‌کند؟ چرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از ساخت کالاهای هنری/فرهنگی که به ترویج مصرف درست آب می‌پردازند، حمایت نمی‌کند؟ چرا بودجه‌ای در این خصوص به صدا و سیما اختصاص نمی‌یابد؟ و اگر این بودجه اختصاص یافته، چگونه است که مدیران رسانه ملّی خلاف آن را می‌گویند؟!

    گام چهارم: از تجارتی حمایت کن که دوستدار آب باشد!
بسیاری در ایران می‌کوشند تا با اختراع یا طراحی ابزار یا وسایلی جدید، میزان سرانه مصرف آب را کاهش دهند. این ابداعات و اختراعات در حوزه‌های گوناگون از ساخت شیر دوش‌های استاندارد که در مصرف آب صرفه‌جویی دارند شروع می‌شود تا به طراحی سیفون، کاغذهای سنگی، کولر، اتومبیل، سیمان و دیگر مصالح ساختمانی، شیشه، ورمی کمپوست و صدها مورد نظیر آن امتداد دارد. با این وجود، هیچ حمایت قانونی از ترویج چنین خلاقیت‌ها و کارآفرینی‌هایی در دستور کار وزارت بازرگانی یا اقتصاد وجود ندارد.

    گام پنجم: حمایت از مدارس جم!
برای اینکه نسلی را پرورش دهیم که بداند چگونه می‌توان با در نظرگرفتن واقعیت‌های اقلیمی و جغرافیایی کشور، نیازهای معیشتی را تأمین کرد که طبیعت و منابع آبی آن کمترین خسارت ممکن را ببینند، باید دولت از کودکان شروع کند و ایده‌ی مدارس جم (جامع محیط زیستی) مورد حمایت واقعی قرار گرفته و در بودجه سالانه وزارت آموزش و پرورش دیده شود.

    گام ششم: به نخبگان بها دهید!
آشکار است که همه شاید از توانایی، امکان، هوش یا فرصت لازم برای آگاهی از خردمندانه‌ترین روش زیستن در سرزمین برخوردار نباشند، اما بی شک در هر جامعه‌ای، فرهیختگان و فرزانگانی وجود دارند که بی مهابای افسون یا تهدید و تحدید سیاست و قدرت، می‌توانند راهبران جامعه باشند و گرانیگاه‌هایی مطمئن و قابل اعتماد برای تضمین پایداری مبانی اخلاقی در جامعه. به قول قیصر امین‌پور عزیز، چگالی وجودشان بالاست. بنابراین وظیفه‌ی دولت و حاکمیت آن است که برای زنده نگاهداشتن نبض پرتپش زندگی در بطن جامعه‌ای پرشور، آزاد و خردمند، قدر این وجود پرچگالی را بدانند و اجازه دهند تا نخبگان در فضایی آزاد به نقد شفاف وجوه گوناگون حاکمیت و فاصله‌ی احتمالی آن با موازین و آموزه‌های حکمرانی مطلوب بپردازند. به عنوان مثال حاکمیت باید اجازه دهد تا ناسازه‌های مربوط به بحران آب با سیاست‌های مشوق افزایش جمعیت در سرزمینی که در مرحله تنش آبی قرار گرفته است، با شفافیت هر چه تمام‌تر توسط صاحب‌نظران حوزه‌های گوناگون از آب و محیط زیست گرفته تا اقتصاد و جمعیت مورد بحث قرار گیرد. دولتمردان باید بدانند که چه بخواهند یا نخواهند: مردم با صدای بلند یا آهسته این پرسش را در جمع‌های کوچک خود در میان می‌نهند که چگونه است دولتی که مردم را دعوت به صرفه‌جویی در مصرف آب می‌کند، از سوی دیگر، برای کشوری با جمعیت 150 میلیون نفری هدف‌گذاری میان‌مدت خود را تنظیم کرده است؟! و یا در مثالی دیگر، چرا شهرداری تهران در اوج کاهش سطح سفره‌های آب زیرزمینی در محدوده‌ی استادیوم آزادی تا وردآورد (17 متر در طول 5 سال)، بیشترین ساخت و ساز متراکم در طول تاریخ شهرسازی را متوجه منطقه 22 کرده است؟ نخستین پژواک چنین پارادوکس‌هایی آن است که مردم بحران آب را باور نکنند و از سیاست‌های دولتی در این حوزه حمایت نکنند.
اَلا ای ابر!
که می‌گریی چنین بی‌صبر!
یکی زین رعدهای نوبهاری را
رها کُن در گلویِ شاعرانِ شهر
که از خاموش نایِ بی‌نوایی‌شان برون آیند
وَ آن آوازِ سبزِ زندگانی را
دگر رَه باز بِسْرایند. (محمّدرضا شفیعی کدکنی)

    گام هفتم: به سراغ مردم روید!
سرمایه اجتماعی را فعال کنید، قوانین دست و پاگیر را بردارید، نگاه‌های امنیتی را به سمن‌ها متوقف سازید، زمینه‌ی ارتقای کیفی آنها را فراهم سازید و مردم را عملاً شریک قدرت کنید تا انها خود بر بنیاد منزلتی که یافته‌اند، مناسب‌ترین شیوه برای آگاهی‌بخشی به عامه را به منظور کاهش سرانه‌ی مصرف اب، بیابند و به کارگیرند. اگر در کم جان فارس، گندمان بختیاری، کانی‌برازان مهاباد، منصورآباد رفسنجان، سرخ چشمه میاندشت، حسین آباد سربیشه، گل سفید و ده‌ها مورد دیگر موفق بوده‌ایم تا یک تهدید محیط زیستی را به فرصت بدل سازیم، باز هم می‌توانیم چنین کنیم.

    یادمان باشد:
یک درخت میلیون‌ها چوب کبریت می‌سازد، اما وقتى زمانش برسد
فقط یک چوب کبریت براى میلیون‌ها درخت کافیست!

    کوتاه سخن آنکه تنها زمانی می‌توان به سراغ مردم رفت و از آنها انتظار همراهی و حمایت در حوزه‌های گوناگون مد نظر حاکمیت داشت که بین مردم و حاکمیت کمترین فاصله و بیشترین اعتماد ممکن وجود داشته باشد و مردم از طریق نمایندگان واقعی‌شان در تشکل‌های مردم‌نهاد باور کنند که دولت و حاکمیت خود از همه‌ی ابزارهای لازم برای ارزشگذاری واقعی آب و مدیریت بخردانه‌ی آن سود جسته‌اند.

یادداشتم در جام جم

    در همین باره، یادداشتی با عنوان: «باید ثابت کنیم، آب برایمان مهم است.» نوشته‌ام که در صفحه نخست روزنامه جام جم – 16 تیرماه 1394 – می‌توانید آن را ملاحظه فرمایید.

7 فکر می‌کنند “هفت گامی که دولت باید بردارد تا مردم باور کنند: آب کم است!

  1. امیر سررشته داری

    به گزارش تابناک : معاون وزیر نیرو با اعلام اینکه به ۷ میلیون روستایی با تانکر آبرسانی می شود، گفت: از خشک شدن چشمه ها، قنوات و افت شدید آب چاه‌ها غافلگیر شدیم.

    در این رابطه بیشتر بخوانید: http://www.tabnak.ir/fa/news/516801/%D8%A2%D8%A8%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DB%B7-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%AA%D8%A7%D9%86%DA%A9%D8%B1 © http://www.tabnak.ir

    به قول زهتاب سریال در حاشیه: نه باریکلا، نه باریکلا، نه باریکلا الان غافلگیر شدید؟ بیست و پنج شش سال هشدار دادیم تازه الان غافلگیر شده اید؟

    تو بگو محمد جان من دایی جان ناپلئون چی بگم الان؟

  2. محسن صفایی

    اینکه به بحران آب رسیدی بشه خیلی عالیه ولی باید مراقب باشیم از موضوعات دیگه غافل نشیم. مثل تنوع زیستی پنهان محیط زیست اطرافمون ….
    محسن صفایی
    حشره شناس

  3. سایه

    جنا درویش گرامی ..من به عنوان یه شهروند که نفسم گرفته از ناتوانی در مقابل سونامی خشکسالیی که در راهست و میکوشم به خاطر آینده بچه هایم ننا امید نشوم از شما سوالی دارم که شاید به کلاس کلان نگر این پست خیلی نخورد ولی شاید بر رفتار قطره قطره ها اثر بگذارد و خدا را چه دیدی شاید موجی هم بسازد…خیلی از دوروبریهای من استفاده از ظروف و سفره یه بار مصرف را با مساله کمبود آب توجیه میکنند که مثلا اگر نشوییم و دور بیندازیم آب بیشتر محافظت میشود. این نظر تا چه حد درست است؟ اگر به سمت یه بار مصرفهای تجدید پذیر بریم آیا میتونه راهی برای صرفه جویی باشه؟ از شما ممنونم…من سوالهای فراوانی در مورد رفتار سبز و ضد سبز دارم آیا امکانش هست که اینجا مطرح کنم؟

  4. محمد درویش نویسنده

    درود بر شما. پرسش خوبی را مطرح کرده اید. خطر استفاده از ظروف یکبار مصرف به مراتب بیشتر از عدم استفاده از آنهاست. افزون بر آن، فرآیند تولید ظروف پلاستیکی خود آب بر هم هست. باید نخست تلاش کنیم تا از کیسه های پارچه ای یا همان زنبیل هایی استفاده کنیم که دایمی هستند و در صورت ضرورت از محصولات پلاستیکی تجدیدپذیر. موفق باشید.

  5. علیرضا

    شبي خوابم اندر بيابان فيد
    فرو بست پاي دويدن به قيد
    شترباني آمد به هول و ستيز
    زمام شتر بر سرم زد که خيز
    مگر دل نهادي به مردن ز پس
    که بر مي نخيزي به بانگ جرس؟
    مرا همچو تو خواب خوش در سرست
    وليکن بيابان به پيش اندرست
    تو کز خواب نوشين به بانگ رحيل
    نخيزي، دگر کي رسي در سبيل
    فرو کوفت طبل شتر ساروان
    به منزل رسيد اول کاروان
    خنک هوشياران فرخنده بخت
    که پيش از دهل زن بسازند رخت
    به ره خفتگان تا بر آرند سر
    نبينند ره رفتگان را اثر
    سبق برد رهرو که برخاست زود
    پس از نقل بيدار بودن چه سود؟
    کنون بايد اي خفته بيدار بود
    چو مرگ اندر آرد ز خوابت، چه سود؟
    چو شيبت درآمد به روي شباب
    شبت روز شد ديده برکن ز خواب
    من آن روز برکندم از عمر اميد
    که افتادم اندر سياهي سپيد
    دريغا که بگذشت عمر عزيز
    بخواهد گذشت اين دمي چند نيز
    گذشتت آنچه در ناصوابي گذشت
    ور اين نيز هم در نيابي گذشت
    کنون وقت تخم است اگر پروري
    گر اميدواري که خرمن بري

    بیایید باور کنیم که امیدی به سران نیست و خودمان اقدام کنیم. بیایید کار گروهی کردن رو تمرین کنیم و الان اقدام کنیم که:
    بزرگی سراسر به گفتار نیست

    دو صد گفته چون نیم کردار نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.